- ۳ نظر
- ۳۰ دی ۹۴ ، ۱۹:۲۳
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
نگاه باریکﺑﻴﻦ و زیبانگر از ویژگیﻫﺎیی است، که هنرمندها و دانشمندان حقیقی در آن اشتراک دارند. کسانی که از چنین نگاهی برخوردار باشند، ﻣﻰتوانند به بیان زیبایی از زیباییﻫﺎی هستی دست یابند. این نگاه زیبا گاهی مرز بین دانش و هنر را محو ﻣﻰکند؛ و ما را به تماشای زیباییﻫﺎی بدون مرزی که به اقلیم هنر یا علم تعلق ندارند، ﻣﻰنشاند. گاهی تبیین گوشهﺍی از پیکرهﻯ دنیا، از زبان کسی که در کار سرودن نیست، به افسونﮔﺮی و فریبایی یک شعر نزدیک ﻣﻰشود. و گاه از این نگاهﻫﺎی زیبا، زیباییﻫﺎی دیگری بیرون کشیدهﻣﻰشود.
مثلا، فرض کنید کسی با بیان این عبارت آرام نگیرد، «هوا حالتی از ماده است. در این حالت، نیروی بین ذرات تشکیلﺩهنده، آن قدر کم است، که ذرات آزادانه به هر سو حرکت ﻣﻰکنند»؛ و نتواند این گونه از کنار موجود لطیف و رقیقی بگذرد، که با وجود تعلقش به عالم پستﺗﺮ، به آسمانﻫﺎی بلندتری که محل پرواز فرشتگان است، تنه ﻣﻰزند؛ و شاید بعد از نور، شبیهﺗﺮین اندام دنیا به نادیدنیﻫﺎ باشد. ممکن است چنین کسی در توصیف هوا این طور بگوید، «هوا یک دریاست؛ اما به جای زیر پایمان، بالای سرمان در تلاطم است.» و بعد به نتایج شگفتﺍنگیزی برسد؛ مانند این که، پرندگان در این دریا شنا ﻣﻰکنند؛ درست همانگونه که ماهیان، در آب این کار را انجام ﻣﻰدهند؛ و البته ما هم ﻣﻰتوانیم در این دریا کشتی برانیم!
فرانچسکو لانا، یک کشیش ایتالیایی بود، که در سال ۱۶۷۰ طرحی از یک کشتی شناور در هوا ارایه کرد. اساس طرح او استفاده از کرهﻫﺎیی مسی با پوستهﻫﺎی بسیار نازک بود، که ﻣﻰبایست با گازی سبکﺗﺮ از هوا پر شوند، تا امکان شناور ماندن کشتی و حرکت آن را در هوا فراهم کنند. او در این ایده از آزمایشﻫﺎی دانشمند آلمانی، اتو وان گریکه با ﻧﻴﻢکرهﻫﺎی ماگدبورگ تاثیر پذیرفت. البته کسی موفق نشد آن کشتی را بسازد؛ چرا که هوا ، چنان کرههای نازک خالی از هوا را میفشرد، که از شکل میافتادند.
پائولا پی وی یک کوشک متعلق به دوران رنسانس ایتالیا را برای اجرای اینستالیشن خود انتخاب کرده است. او نردبام رنگارنگ بادی خود را در مرکز این بنا که آسمانهای باز و روشن دارد قرار داده و آن را به یک بدنهی ساختمان تکیه داده است. نردبام بیست متری پی وی که از کف تا سقف مجموعه را طی میکند بیشتر به یک تمسخر بیصدا شبیه است. حجم بادکنکی، سبک و توخالی او با رنگهایی بی نظم و کودکانه در میانهی یک فضای شق و رق با عمر چند صد ساله، کاری عادی و از سر احترام نیست. استفادهی او از جسمی آشنا و قدیمی مانند نردبام نیز میتواند برداشتهای گوناگونی را به ذهن مخاطبانش بیاورد.
چند روزی هست که فستیوال نور لومیر در لندن آغاز شده و تا فردا هم ادامه خواهد داشت. این فستیوال شبانه میزبان ۳۰ اثر هنری نوری است که در ۳۰ نقطهی مهم شهر اجرا میشوند. نکتهی جالب در برگزاری این فستویال اجرای آن توسط یک شرکت مستقل است که به طور تخصصی اجرای چنین مراسماتی با محوریت آثار هنری را انجام میدهد. به غیر از چند اثر خاص که مجسمههایی نورانی بودند، بیشتر این آثار به سمت نورپردازی متحرک و حتی ویدیو مپینگ رفتهاند. در این بین اینستالیشنهای مفهومی و بعضی مبلمان شهری به شکل دیگری خودنمایی میکنند. تاریکی شب حس و حال این اشیا را تغییر داده و لطفات نور فضا را تا حدی رویایی میکند.
سوای از ظرفیتهای هنریای که اجسام نورانی در خود دارند، بد نیست کمی به تغییراتی که این عنصر عجیب در زندگی شهری ما داده است فکر کنیم. شهرهای بزرگ امروزی گاهی شب و خاموشی را اصلا تجربه نمیکنند.
یکی از اصول مرمت ابنیهی تاریخی، قابل تشخیص بودن مداخلات مرمتی از شرایط اصلی بناست. پروژهای که معماران xyz در پرتغال انجام دادهاند، بازطراحی بنایی ۱۰۰ ساله است که این اصل مرمتی به شکلی جالب در آن رعایت شده است. اگرچه این بنا از لحاظ تاریخی اهمیت خاصی نداشته و استفادهی مجدد از فضاهای آن تنها دلیل بازسازیاش بوده است، اما طراحان برای هویت پیشین ساختمان و به خصوص فنون سازهای آن احترام قائل شده و مانند اشیای گرانبهای یک موزه آنها را به شکل حفاظت شده نمایش دادهاند.
پنهان بودن همیشهگی سازهی ساختمانها انسان را به دیدنشان کنجکاو میکند. ظهور نصفه و نیمهی این سازهی چوبی سالخورده، احتمالا برای استفادهکنندگان ساختمان تجربهی جالبی را رقم بزند. تجربهای که حرفهایی فراتر از تماشای سازههای اکسپوز مدرن دارد.
خلق آثار هنری تجسمی، همیشه به یک منظور انجام نگرفتهاست؛ مثلا، انسان، همیشه نقاشی را به منظور بازنمایی واقعیتهای بصری، یا بیان یک احساس، یا آفرینش فرمی احساسبرانگیز، یا از سر گذراندن تجربهای زیباشناختی، یا رسیدن به لذتی محسوس، نکشیدهاست. ممکن است، انگیزههایی غیر از اینها او را به این کار برانگیخته باشد. و احتمالا منطق صوری حاکم بر اثر، با این انگیزه در ارتباط است.
گاهی هنرمند در پی آن است که هر چیز را در روشنترین نمود آن و به کاملترین شکل ممکن بازنمایاند. در این حالت، او به دنبال بیان واقعیات، آن گونه که یک ناظر انسانی خاص، از زاویهای معین و محدود ادراک میکند، نیست. شاید در نظر او، تصویر یک موجود، مرتبهای از هستی آن موجود باشد، و این توانایی را داشته باشد، که به مراتب بالاتر صعود کند؛ و به گوهر حیات دست یابد؛ به شرط آن که کامل و واضح باشد. بر اساس یک روایت از تاریخ هنر، در سنت نقاشی مصر باستان، هنرمندان به دنبال چنان تصویری بودند. برای ترسیم یک انسان، هر بخش از بدن را از زاویهای که نمود کاملتر، روشنتر یا زیباتری داشت، مجسم میکردند. در تصویری که به دست میآمد، چشم، شانه و سینهها از نمای روبهرو دیده میشد، در حالی که صورت، دستان و پاها نیمرخ بودند. این روایت، مجهولاتی را برایمان باقی میگذارد؛ مثلا، چرا هنرمندان مصری گاهی هر دو پا را با نمای داخلیشان نمایش میدادند؛ یعنی، هر دو پا را طوری میکشیدند، که فقط بزرگترین انگشتشان دیده میشود؛ و انگشتان دیگر، که پشت آن پنهان هستند، دیده نمیشوند؛ انگار یکی از پاها که قرار بود از نمای بیرونی دیده شود، صد و هشتاد درجه چرخیده. نتیجه جالب است! مردانی با دو پای چپ، یا دو پای راست!
موسسهی ردهبندی جهانی دیزاین، جدول ردهبندی دیراین دنیا را در میان ۸۳ کشور منتشر کرده است. این ردهبندی که بر اساس مدالهای دریافتی در مسابقات جهانی تنظیم شده، ایران را در جایگاه ۱۳ام دنیا نشان میدهد که در نوع خود جالب توجه است. اگرچه شرکت در مسابقات بینالمللی برای همهی کشورها و همهی رشتهها شرایط یکسانی ندارد و داوری آثار هنری هم همیشه موضوعی چالشی بوده است، اما جایگاه خوب ایران در این جدول نشاندهندهی اهتمام طراحان داخلی به دیده شدن در عرصهی مسابقات جهانی است. در این بین طراحی جواهرات بیش از یک سوم امتیاز ایران را کسب کرده و این عرصهی تزئینی طراحی، ایران را در رتبهی دوم دنیا قرار داده است.
به بهانهی این خبر یکی از جواهراتی که در مسابقات جهانی موفق به کسب جایزه شده است را با هم خواهیم دید. آویز دلبند زهره پهلوان که از ترکیب یاقوت و طلا تشکیل شده و ساختاری جداشونده دارد. نوار طلایی این آویز با چرخشی در سه بعد به دور یک قطعه یاقوت سرخ میچرخد و آن را با خود حمل میکند. این تصویر در راستای هدف هنرمند برای طراحی یک هدیه به مادر و فرزند شکل گرفته است. داشتن یک کانسپت قوی و بیان فرمی آن با طلا از جمله نقاط قوت طرح پهلوان به نظر میرسد، طرحی که فارغ از قیمت بازاری آن در عین سادگی و خلوص طراحی شده است.
یک مجموعهی آشپزخانه به جای یک بانک قدیمی قرار گرفته و قرار است در آن تکنولوژی و آشپزی به هم بپیوندند. طراحان برای این آرمایشگاه و کارگاه که در آن بر روی پرینت سه بعدی مواد خوراکی مطالعه میکنند، به دنبال عنصری ویژه بودند که بیانگر هویت این مجموعه در برخورد اول باشد. تراس کنسول شدهای که به نظر کاربرد مشخصی ندارد برای این مقصود در نظر گرفته شده و نردههای در هم تنیده و عجیب آن، فعالیت تکنولوژیک کارگاه را فریاد میزنند. این مجوعهی ورودی از ترکیب چوب و فلز ساخته شده که علی رغم تلاش طراحان برای عبور هنرمندانهی آنها از میان هم، هیچگونه سنخیتی با هم نیافتهاند. نردههای سه بعدی این تراس با تکنولوژی برش سیانسی و روشهای دیجیتال ساخته شده است.