خلق آثار هنری تجسمی، همیشه به یک منظور انجام نگرفتهاست؛ مثلا، انسان، همیشه نقاشی را به منظور بازنمایی واقعیتهای بصری، یا بیان یک احساس، یا آفرینش فرمی احساسبرانگیز، یا از سر گذراندن تجربهای زیباشناختی، یا رسیدن به لذتی محسوس، نکشیدهاست. ممکن است، انگیزههایی غیر از اینها او را به این کار برانگیخته باشد. و احتمالا منطق صوری حاکم بر اثر، با این انگیزه در ارتباط است.
گاهی هنرمند در پی آن است که هر چیز را در روشنترین نمود آن و به کاملترین شکل ممکن بازنمایاند. در این حالت، او به دنبال بیان واقعیات، آن گونه که یک ناظر انسانی خاص، از زاویهای معین و محدود ادراک میکند، نیست. شاید در نظر او، تصویر یک موجود، مرتبهای از هستی آن موجود باشد، و این توانایی را داشته باشد، که به مراتب بالاتر صعود کند؛ و به گوهر حیات دست یابد؛ به شرط آن که کامل و واضح باشد. بر اساس یک روایت از تاریخ هنر، در سنت نقاشی مصر باستان، هنرمندان به دنبال چنان تصویری بودند. برای ترسیم یک انسان، هر بخش از بدن را از زاویهای که نمود کاملتر، روشنتر یا زیباتری داشت، مجسم میکردند. در تصویری که به دست میآمد، چشم، شانه و سینهها از نمای روبهرو دیده میشد، در حالی که صورت، دستان و پاها نیمرخ بودند. این روایت، مجهولاتی را برایمان باقی میگذارد؛ مثلا، چرا هنرمندان مصری گاهی هر دو پا را با نمای داخلیشان نمایش میدادند؛ یعنی، هر دو پا را طوری میکشیدند، که فقط بزرگترین انگشتشان دیده میشود؛ و انگشتان دیگر، که پشت آن پنهان هستند، دیده نمیشوند؛ انگار یکی از پاها که قرار بود از نمای بیرونی دیده شود، صد و هشتاد درجه چرخیده. نتیجه جالب است! مردانی با دو پای چپ، یا دو پای راست!
- ۰ نظر
- ۲۲ دی ۹۴ ، ۰۹:۰۰