- ۰ نظر
- ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۵۹
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
جیسون سیفی ایرانی ساکن خارجی است که به الگوهای قالی ایرانی علاقهی خاصی دارد. او الگووارهها و خطوط هندسی و انتزاعی قالیهای کهن ایرانی را دستمایهی نقاشیهای خود کرده و قالیهای دو سه متری جدیدی را در مقیاس یک به یک بازآفرینی کرده است. او با رنگ آکریلیک و جوهر، جزئیات را با چنان دقتی ترسیم میکند که گاهی تشخیص این بومها از فرش واقعی دشوار است، به خصوص که او در کارهایش بینظمیهای عمدیای را در رنگ و خطوط هندسی گنجانده، که این بومها را به فرشهای پاخوردهی قدیمی شبیهتر کند.
خواه ناخواه این میزان از شباهت آثار سیفی به قالیهای نفیس حقیقی، ما را به مقایسه وادار میکند. مقایسهی اینکه خَلق این فرشها با قلممو و بافتن آنها با سر انگشتان دست چه میزان متفاوت است؟ و هنرهای تجسمی مانند نقاشی و گرافیک تا چه میزان میتوانند خود را به آثار صنایع دستی همانند قالیبافی نزدیک کنند؟
میگل لوش در یک فرآیند ساخت و ساز، دیواری را که سی سال دستنخورده مانده بود به یک گالری تبدیل کرده است. او آثار چسب و سنگ و نوشتههای روی دیوار را جزئی از تاریخ و اصالت آن میداند و سعی کرده که آنها را به شیوهای حفظ کند. دیوارهای این بنا یکسره رنگ سفید خورده مگر قسمتهایی که آنها برای قاب کردن انتخاب کردهاند، قابهایی که هر کدام بخشی از این تاریخ محدود ۳۰ ساله را نمایه میکنند. به راستی معیار اصالت چیست؟ آیا میتوان هر شیئ قدیمی را درون قاب کرد و آن را اصیل دانست؟
گاهی بعضی چیزها را آنقدر دیدهایم و بهشان عادت داریم که نمیتوانیم طور دیگری تصورشان کنیم. ماسکهای فیلتردار جزو این دسته هستند که در همه جای جهان یک شکل دارند و حتی به آیکون نیز تبدیل شدهاند. این عادت حتی موجب میشود که به بازطراحی و تغییر این وسایل هم فکر نکنیم. کارلوس شریب طراحی است که از پیشرفتهای تکنولوژیک در بازطراحی این ماسکها بهره گرفته است. طرح او علاوه بر وزن و ابعاد کمتری که پیدا کرده، کارایی این وسیله را نیز ارتقا داده است. در این طرح جلوآمدگی ماسک که نقش فیلتر را داشت حذف شده و فرم کلی آن انطباق بیشتری با آناتومی صورت یافته است. این تغییر بنیادین در این ماسک تنها با جا به جا کردن مسیر گردش هوا میسر شده است. از آنجایی که کاربری اصلی این ماسک برای کارهای کارگاهی در نظر گرفته شده، قسمت جلویی آن به طور کامل شفاف طراحی شده تا در صحبت کردن و تعامل حین کار خلل کمتری ایجاد کند.
انسانها انگار با لمس کردن خیلی ارتباط بهتری برقرار میکنند تا نگاه کردن و شنیدن. به همین دلیل است که ما از همان کودکی کلاژ کردن را، که معمولا در قالب کاردستیهایمان انجام میدادیم خیلی بیشتر از ترسیم اشکال دوبعدی با مداد به روی کاغذ دوست داشتیم. چسباندن قطعات کاغذ یا مقوای رنگی به روی یکدیگر که ما را به سمت بعد سوم سوق می دهد و درک فضایی برای ذهن حاصل میکند، خیلی اوقات دستمایهی آثار هنری قرار گرفته است.
خانم ونتورز که علاقهی خاصی به ترکیب الگوهای هندسی و رنگارنگ به خصوص با تکنیک کلاژ یا تکهچسبانی دارد، بومهایی را خلق کرده که با قرار گرفتن لایههای رنگی مقوایی بر روی یکدیگر تبدیل به اشکال و الگوهای جدیدی شدهاند و برای ذهن ما بسیار ملموستر از الگوهای دوبعدی آنها به نظر میرسند. او در بعضی از این بومها با ایجاد یک طیف پیوستهی رنگی بر عمق آن تاکید کرده و در برخی دیگر، با ایجاد تعادل بصری الگوهای هندسی آن را آشکارتر کرده است.
اُکودا سن میگل تمام سطوح بیرونی یک کلیسای متروک در مراکش را نقاشی کرده است. او نقاشیهای زیادی را بر دیوارههای شهری کشیده است که در تمامی آنها همین ساختار هندسی و ترکیب رنگی دیده میشود. کارهای او اغلب دارای کاراکترهایی است که چهرهای واضح ندارند و بعضی از آنها با افکاری بیمارگونه ترسیم شدهاند. او با این سبقهی کاری حالا پیکر بیجان یک کلیسای کهنه را بوم خود کرده و با تنوع رنگی تمام، سطوح آن را پوشانده و یازده چهره را در دهانههای آن ترسیم کرده است. اگرچه او در گوشههایی از این نقاشیهای انتزاعی به شکل نمادین آسمان را تصویر کرده و سعی در ارتباط دادن آن با کلیسا داشته است، اما به نظر میرسد تمام احترام او به کلیسا به همین اشارههای کوچک خلاصه شده و برای او محل عبادت با دیوارههای یک سیلو تفاوتی نمیکند.
اسم عجیبی که طراحان این خانه به رویش گذاشتهاند تنها به خاطر سقفهای چندرنگی است که برای آن در نظر گرفتهاند. خانهای ویلایی در ایتالیا که مشخصهی طراحانهاش، شیروانیهاییست که خدمت به تصاویر هوایی و تشخیص منطقه در تصاویر ماهوارهای گوگل میکند!
هرچند که فکر کردن به ابعاد گوناگون یک طرح و مدنظر داشتن زوایای گوناگون آن را غنیتر خواهد کرد، اما به واقع اهمیت دید هوایی و تصاویر از بالا چهقدر است؟! هستند نمونههایی در تاریخ ساخت و ساز و معماری که کارکرد اصلیشان، تنها دید از هواپیما به آن بوده است. طرحهایی که شاید به خاطر اهمیت دادن زیاد به طراحی پلان و عادت به دیدن از بالا در معمارها به وجود میآیند. خانهها و حتی جزیرههایی! که گاهی تنها برای پز دادن ساخته میشوند تا حل مسالهای واقعی.
بن جانسون بیش از نیم قرن است که معماری را نقاشی میکند و با علاقهی عجیبش به جزئیات و فضاهای معماری، تابلوهایی بزرگ را در بازآفرینی آنها اجرا میکند. او این توانایی در ترسیم واقعگرا از ساختههای انسانی را پیشتر برای معمارهای معروفی همچون فاستر و چیپرفیلد به کار گرفته است تا بیانی نقاشانه از معماری آنها داشته باشد. جانسون برای هر یک از این تابلوها همراه با تیمی پنج شش نفره چندین ماه وقت صرف میکنند و در نهایت آثاری پرنقش و نگار به خصوص از بناهای سنتی را میآفرینند. آثار او بیشتر بر رسم دقیق جزئیات معماری و رنگ عناصر تمرکز دارد و تنها نورپردازیها است که گاهی مصنوع بودن کار را فاش میکند. به نظر میرسد حتی اگر برای مخاطبین یک اثر معماری، تصویر عکاسی شده از آن با نقاشی از بنا تفاوتی نکند، اما یک نقاش علاقهمند از همراه شدن با معمار و لمس ذره ذرهی بنا لذت خواهد برد. به خصوص شیفتهگی جانسون در بازآفرینی ساختمانهای دوران اسلامی اسپانیا کاملا محسوس است.
تحولات طبیعت گاهی آنقدر شدت میگیرند که دیگر از حالت طبیعی خارج شده و نمیتوان آن را یک تغییر جوی یا یک اتفاق معمولی دانست. دنیس اسوالدِ عکاس طی ۱۵ سال، با حضور در محل وقوع طوفانهای بزرگ مجموعهای جالب از این اتفاق نادر درست کرده است. اتفاقی که بر خلاف نگاه تجربهزدهی امروزی، نشانی واضح از قدرت خداوندی است و ناتوانی انسان در برابر خواست او..
این تصاویر اگرچه در شرایط جوی گوناگونی ضبط شده است، اما اسوالد در همهی آنها نسبت یکسانی را به زمین آرام منطقه در پایین قاب اختصاص داده تا شاید در تضاد با رنگ و غرش ابرهای بالای تصویر، ابهت آنها را بیشتر نمایان کنند.. ابرهای متراکم و شکل یافتهی این تصاویر از تنوع رنگ جالب توجهی هم برخوردارند و گاها شکل و رنگی بدیع نیز به خود میگیرند.
هر فصل از سال زیبایی منحصر به فردی دارد اما رنگهای پاییزی کمی متفاوت و خاصند. زرد و قرمز برگها به خصوص در فضایی با پوشش گیاهی انبوه بدجور چشم را خیره میکند. عکاس جوان اوکراینی که خود بزرگشدهی این طبیعت است، مجموعهای از تصاویر پاییزی خود را منتشر کرده است. او مسیرهای جنگلی را وقتی در مه غلیظ جنگل گم شده و زیر پوششی از رنگهای گرم پنهان شدهاند به تصویر کشیده است. خلقت خیرهکنندهی خداوند در بسترهای بکر زمین وضوح بیشتری دارد.