یانون دیزاین ... yanondesign

نگاهی روزانه به طراحی و هنر
نشریه‌ی ‌الکترونیکی روزانه؛ جسـتاری در هـنر و طـراحی
مشترک روزنامه یانون‌دیزاین شوید
پس از تکمیل فرآیند ثبت نام، ایمیل دریافتی را تایید نمایید.
تبلیغات

دوباره یانون‌دیزاین

قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانون‌دیزاین می‌گذرد! و دقیق‌تر قریب به یک سال از کم فعالیت‌ شدن و خسته‌ شدن یانون‌دیزاین!

یانون‌دیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقه‌مندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلی‌ها در سال‌های ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیل‌های گاه‌به‌گاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانش‌گاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانون‌دیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع می‌کردند. خیلی‌ها ابراز لطف فراوانی را در این سال‌ها به تیم فعال یانون‌دیزاین ابراز کرده‌اند و همین خیلی‌ها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیش‌برد حرکت یانون‌دیزاین بودند. 

واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یک‌سالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزه‌ای که این سال‌ها پشت یانون‌دیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سال‌های گذشته افتاده بود مانع آن می‌شد که به کل یانون‌دیزاین را فراموش کنیم....

ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردی‌بهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابه‌پای تحولاتی که در پیرامون‌ ماست.

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادگیرنده» ثبت شده است

هجوم گرگﻫﺎ به شهر / علی حاجی‌اکبری

سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۲۹ ب.ظ
چوپان زیبای شهر را برادران‌ش در چاه انداختند. خون گوسفندی را بر پیراهن‌ش مالیدند؛ شب، گریان نزد چوپان بزرگ شهر بازگشتند؛ گفتند گرگ او را خورده است.
 ﭘﻰگیری و بازجویی چوپان بزرگ، خبر ماجرا را به گوش گرگﻫﺎ رساند. در این زمان فهمیدند، ﻣﻰتوان حرفی زد که واقعیت نداشته باشد؛ و این گونه گرگﻫﺎی ناطق یادگیرنده، دروغ را آموختند...
***
سالﻫﺎ بعد، بانوی شگفتﺍنگیز شهر -که نظیری برایش نیست- چوپان شگفتﺍنگیز شهر را به دنیا آورد؛ چوپان نازنینی که زمین را ﻣﻰپیمود تا به گوسفندها امنیت ببخشد. گرگﻫﺎ و امپراتور، چوپانﻫﺎ را دوستﻧﺪاشتند. تصمیم گرفتند او را به دار بکشند؛ اما چوپان شگفت به آسمان رفت؛ و آنﻫﺎ به اشتباه کس دیگری را کشتند.
گرگﻫﺎی ناطق یادگیرنده، که دروغ را آموخته بودند، شب، گریان به شهر بازگشتند. به کمک دروغ و امپراتور، وارد شهر شدند.  و شروع به دریدن شکم برهﻫﺎ و به نیش کشیدن احشای‌شان کردند...
 
روزی چوپان نازنین شهر از آسمان بازﻣﻰگردد؛ و با انبرش، نیش و چنگال گرگﻫﺎ را از ریشه ﻣﻰکشد؛ و تاج زیتون را از سر امپراتور برﻣﻰدارد. تا آن زمان، باید با گرگﻫﺎ و امپراتور با زبان خودشان، زبان نیش و چنگال سخن گفت؛ اما چون گرگ نیستیم و نیش و چنگال نداریم، از آهن -مادهﻯ مقدسی که از آسمان فرو فرستاده شده- برای خود نیش و چنگال ﻣﻰسازیم.
  • علی حاجی‌اکبری