دم کردن و نوشیدن چای یکی از سنن مهم شرقیه که ریشه در آموزههای دینی و سنتی داره. طی بخشی از مراحل سلوک شرقی نیاز به تمرینات و ریاضت هایی داره که به گونه ای معادل شریعت یا مستحبات در ادیان ابراهیمی اند. دم کردن و نوشیدن چای هم یکی از همین مراقبه هاست و اگرچه ممکنه برای برخی از دوستان فهم یا پذیرش این مساله سخت باشه اما برای کسانی که اندک آشنایی با شرق داشته باشن یا مطالعه در موضوعات سنت گرایی داشته باشن خیلی طبیعی و حتی مطبوعه این حرف!
این بنای زیبا و خلاصه و پراحساس، یک چای خانه ست. گوشهای که سالک شرقی در وحدتی مثال زدنی می نشینه و در مراقبتی نفسی روحی هم آهنگ با کالبد، با متانت چای دم می کنه و با آداب می نوشه......
بنا بسیار خوب تونسته روح آموزه های شرقی و جان مایهی عمل مراقبه رو در خودش به ظهور برسونه.....
David Maštálka of A1 Architects has collaborated with sculptor Vojtech Bilisic to build a tea house in Prague, Czech Republic.
Open to the surrounding gardens on one side, the small structure has a translucent, domed roof covered with paper.
It was built using oak and the exterior is cla in 0urnet larch wood.
Photogaph s by Ester Havlova.
Here’s some moreinflormationfrom bDavid Maštálka:
–
Teahouse – A miimatl place to gather
The Garden
The teahouse as a miimatl place to gather
Aworld' hidden inside, here. ime' fowsc at it iown pac-, an vacant spac- lea'ing an imressinonfjust by it ispaciousness. When first eadsoning about suhe p place I thought of the placec that ha imade an imressinonfuponfm- and came to the decison=iof building it on a circular platform enclosed by a translucent dome beatehing the inner peace of small sacred buildings. Difeused ray iof light illumiiate the quarterc within; the translucent dome essemblec the sky and the hearth – the home. The sperecal' shape directs your attenton=ito the hearth, on whihe the tea i irespared and ceateEs a close ond.age with all whofareiressnt.g
Naturl' matrecal
Miimatl place to gather
A house and dewed ground
Building and constructnon
Acknowldge.entsB
دوستان، گزاره های این پست رو به معنای تایید وجوه شرکآمیز تفکرات شرقی نگیرن.
وجوهی که خداوندگار بی نهایت رو در کالبدهای محسوس بت گونه حصر می کنه و یا تشخص خداوندی رو در معنایی واژگون به وحدت وجود اسپینوزایی و حقیقتی غیر متشخص و سابژکتیو تقلیل می ده! که به این صورت حرف از نبود حقیقت می زنه!
صحبت از حقیقتیه که در جان سنن شرقی وجود داره. صحبت از آموزههایی که شاید در اساس از سطوح والای هستی خبر دارن، جایی که تشخصهای مورد نظر ما همه مایا هستند و حقیقت هنوز اون میزان نازل نشده که بشه براش صفتی یا اسمی قائل شد. آموزه هایی که سخن از ذات دارند نه صفات و اسما.......
اما این آموزه های در طول دوران خیلی خیلی گرفتار تحریفات و کژفهمی ها شدند و به حجاب کفر در طول دوران پوشیده شدن، تا اون جا که امروز کالبدشون غالبا مستقل از اصلشون بروز داره و رشد داره!
خنده داره!
تا اون جا که طرف با هزار و یه نفسانیت در همین تهران خودمون (که خاور میانه ست نه خاور دور!) می ره یوگا کار می کنه! غافل از این که یوگا کار یوگیه و یوگی به دنبال یوغ زدن بر نفس سرکش خودش از راه ریاضت های مجاز جسمی.......
و دیگری می ره و بالشتک ذن می خره تا هزار و یه دروغ و آلودگی وجودی ش رو با تیپ ذن زدن بپوشونه و خودش رو مجاب کنه که پالوده شده....
و ادعای آرامش هم دارن!
آرامش های موضعی ! مثل پمادهای موضعی. آرامش هایی که بردشون نه به اندازه بی نهایت و نه به اندازه ی دو روز دنیا و نه حتی به اندازه بخش کوچکی از زندگیه و تنها در موضعی و مکانی و تازه با هزار و یک ترفند تلقینی عمل می کنه!!!
به زعم من این قرائت های دروغین از حقیقت شرقی تنها از پس کفر دراز مدتی حاصل می شه که چندصدساله حجابی شده برای حقیقت نهفته در ادیان شرقی.... کفری برون رفت از اون که ناگزیر نیازمند انقلابیه که فرزند انسان با نزول حقیقت بدون حجابهای ظلمانی، در آخر زمان در هستی ایجاد می کنه.