اگه یکی برداره تو دل آتلیه های دانشگاهی ما طرحی بزنه که به طور خیلی مشهود از هندسه یا نگاره های قدیمی ایرانی استفاده کنه، استاد چی کارش می کنه!؟ خارج از اینه که متهم می شه به کهنه پرستی و تنبلی و تقلید!
چه قدر ما خودباخته ایم!؟
راه هر الگوگیری مستقیم از گذشته رو به روی دانشجو می بندیم و مدام تو سرش می کنیم که باید اصول رو گرفت نه ظاهر رو! بعد می بینی اون ور دنیا به عنوان یه طراحی شایسته ی دیده شدن، میاد یه بنا طراحی می کنه و می سازه که عینا یکی از گره های ایرانی عنصر نماسازشه!
بله! این ساختمون راه آهن در استرالیاست! نماسازی اون هرچند ساده شده، اما بر الگوی یکی از مشهورترین گره های ایرانی بنا شده که هیچ جوره نمی شه اون رو به یه طریقی به استرالیا و
مک براید چارلز راین نسبت دادش!! دخل و تصرف های تنش زایی هم بر روی این الگو کرده مثل اون شکاف های نورگیرها که تنها در نازیبا شدن کار تاثیر داشته نه چیز دیگه ای!
این طرح رو می بینیم و رد می شیم و روسیاهی ش می مونه رو ما و ذهن قالب خورده مون و خودباختگی نظام آموزشی هنرمون!
راستی اصلا این حرفا به معنای تایید این کار یا افتخار به این کار نبود! بهانه پیدا کردم که داد بزنم...