- ۰ نظر
- ۳۰ آذر ۹۴ ، ۱۸:۵۰
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
سلف پرتره عکسی است که انسان از خودش یا چیزی که نشاندهندهی خودش باشد میگیرد و اطلاعات خاصی را از شخصیت عکاس و روان او در اختیار ما قرار میدهد. وقتی هنرمندی مجموعهی عکاسی را به نام سلف پرتره عرضه میکند شاید باید آن را سلف پرترهی ملت یا تمدنی دید که آن عکاس نماینده آن است. سلف پرترهای با یک دنیا داده ناگفتنی....
بن زانک عکاس جوان نیویورکی در جمله تصاویری که در قالب آلبوم سلف پرتره عرضه کرده است تصویر انسانی را به نمایش میگذارد که به نوعی گرفتار بیقدری، بیهویتی، ناپایداری، گیجی و پریشانی و .... است. او در اکثر موقعیتها فاقد هویت فردی و چهرهی انسانیست و در بستر محیطهایی به شدت ناامن به سر میبرد. انسانی که بن زانک به تصویر کشیده است شاید نوع انسانی باشد که تمدن مغرب زمین در پس ادعای انسانمداری ساخته است. ... انسان معاصر
این هنرمند با ارائه تصاویری مشهور از جنگها و نبردها و شورشهای معروف دوره معاصر که بر خلاف نمونههای اصلیشون از کلیه عدوات و سربازای نظامی خالی شدند و پرنده هم پر نمیزنه در اونها! سعی کرده تا به نوعی ندای صلحطلبیش رو به گوش مخاطب برسونه.
گاهی با دیدن حرکتهای منادی صلح در حالی که میبینم در مقابل موتورهای فعال جنگ در دنیای امروز واکنشی نشون نمیدن و فقط موعظههایی شاعرانه هستند، از این طور حرکتهای صلحطلبانه منزجر می شم..... انگار میکنی که دروغی بیش نیستند گاهی.
هنرمندی معاصر در نمایشگاهی معاصر با عنوان «آیا این رمانتیک نیست؟» که قراره به درک امروز ما از نگاه و بنیانهای هنر رمانتیک بپردازه، این کاناپه متناقض نما رو به نمایش گذاشته.کاناپه از تیوپهای لاستیکی باد شده با نقش و طرح تیغهای تیز کاکتوسی تشکیل شده که در عین راحتی کاربردی به لحاظ حس و حال و هوا به شدت متناقضنما و پارادوکسه و در دل مخاطب کمی ترس از نشستن ایجاد میکنه.
در این ویدئو اینفوگرافی جالب با ضربآهنگی حساب شده از A تا حرف Z معماران مشهور دوران معاصر و مطرح ترین بنای اونها که جنبهای آیکونیک هم در تاریخ معماری مدرن پیدا کرده به همراه اطلاعاتی در مورد شخص معمار و بنای مورد نظر نظیر ملیت معمار و محل ساخت بنا معرفی میشه.
طراحان با اضافه کردن حرکاتی جذاب و مرتبط با سرگذشت هر بنا به آیکون طراحی شده برای اون، یک دور کامل تاریخ معماری مدرن و معاصر مغرب زمین رو مرور میکنن؛ کاری که ما در حدود دو ماه و اندیه در لابهلای ورقههای کتاب ارزشمند لئوناردو بنهولو با نام تاریخ معماری مدرن در جلسات سری جدید حلقههای هنر انجام میدیم.
کارتن خوابی چیزی نیست که مربوط به کشورهای فقیر یا در حال توسعه باشه. تمدنی غیرانسانی نظیر اون چیزی که تمدن غربی هست، لاجرم با نادیده گرفتن انسان و توجه به توسعه کمی، به این جور ناهنجاری ها هم خواهد رسید..... ایران خودمون رنجی که می بره از همین تمایل و تلاش برای رسیدن به افق مغرب زمینه.....
بازگشتی باید....
: توکیو؛ 2012 ترسایی ؛ خارجی، کف خیابانها......
رصدخونه ها به نظرم تنها بناهای عصر اخیرن که حال و هوایی اسطوره ای دارن هنوز...
اون قدر قامت هنر و معماری در تمدن اخیر کوتاه شده که عظمت پل ها و سازه های غول پیکر اخیر در مقابل بناهای کوتاه قامت اما رفیع تمدن های باستان ناچیزه انگار، اما رصدخونهها این طور نیستند. با اون که غالبا چندان هم بزرگ نیستن اما نمی دونم به خاطر فرمشونه یا به خاطر محل استقرارشون -که غالبا بر فراز کوه ها ست- یا حتی به خاطر محتوای مرتبط با آسمونشون نمی دونم، اما به هر صورت حال و هوای دوران کهن، دوران اوج تمدن بشری رو دارن انگار :)
چندباری قصد کردم این جا در یانوندیزاین در مورد پاویلیونها چند خط بنویسم که تا حالا فرصت نشده بود. اما این بار چند خطی می نویسم.
ببینین. در مورد وجوه سیاسی و فرهنگی و تاریخی نمایشگاه ها به خصوص نمایشگاههای بینالمللی معروف به اکسپو نمی خوام حرف بزنم. نکته مورد نظر من نسبت این نمایشگاهها با هنر و هنرمنده.
با ظهور شیوهها و روشهای ساخت نوین در عصر جدید و پیشرفت صنعت، آرام آرام سرعت پیشروی تخیل هنرمندانه و معمارانه به طور شگفتی از امکانات واقعی زندگی جلو افتاد. عرصهی واقعی و نقد زندگی جای بروز این تخیلات نبود. چه این که اروپا و اروپایی درگیر مشکلات فراوونی بود که اجازه نمی داد به راحتی این تخیلات در بسترهای واقعی زندگی شهری بروز کنه. لاجرم عرصه ای غیرواقعی تر و با امکانات بیشتر نیاز بود...
اکسپوها ، نمایشگاه ها و غرفه ها این عرصه بودند. پاویلیونها اولا توسط سرمایه هایی به مراتب بیشتر از سرمایههای آدمهای حقیقی ساخته میشدند. برد تبلیغاتی وسیع داشتند و امکان این رو داشتند که ایده های نو رو در عرصه های بزرگتری مطرح کنند. سازه ها و بناهایی لزوما ثابت نبودند و فرصت خطا کردن در اون ها مهیا بود. و از همه مهمتر اونها مابهازای نیازی اصیل نبودند تا لاجرم دست معمار و هنرمند رو ببندن و نگذارن هرچه دلش می خواهد انجام بده.... خلاصه عرصه بروزات نفسانی هنرمندانه در این طور طراحی ها به مراتب فراهم بود. این طور شد که کم کم می بینیم غرفه های قرن اخیر گاهی عرصه بروز مهمترین ایده های عصر بودند ...
حتی همین امروز هم خیلی از ایده های نوآورانه و طرحهای آوانگارد اولین بار در یک غرفه در دل نمایشگاهی منطقه ای یا بین المللی به ظهور می رسن.