تجربه پروئیت ایگو به مثابه الگویی برای مسکن مهر
یانوندیزاین - م. مشایخی (کارشناس ارشد مهندسی معماری؛ دانشگاه تربیت مدرس)
———-
در این یادداشت، نویسنده محترم با بیان وضعیت کلی نگاه به سکونت در عصر مدرن و دوران پس از آن، با طرح چالشهای موجود در این عرصه، به بررسی نمونهای از معماری مسکونی انبوهسازی دوران مدرن یعنی شهرک مسکونی پروئیت ایگو -که مجموعهای جریانساز و البته نمادین در عصر مدرن به شمار میآید،- میپردازد و بعد از تشریح و ریشهیابی علل ناکامی پروژههای مسکونی عصر مدرن، با طرح سوالاتی سعی می کند تا میان پروژههای مسکن مهر در ایران و پروژههای مسکونی عصر مدرن، رابطهای همارز برقرار کند. تجربهی ارائه شده و نیز پرسشهای انجام شده ، در پارهای موارد، پرسشهایی مهم و دقیق هستند و پاسخ به آنها می تواند راهگشای حل معضلات امروز ایران عزیز باشد.
———-
برای ورود به مساله ابتدا به طرح سابقه تاریخی موضوع می پردازیم. در این عرصه اگر چه درهمه دورانهای تاریخ معماری، مسأله طراحی پایدار پاسخگو به نیازهای متنوع کاربران مطرح بوده است اما ارائه گسترده وسیعی از پاسخ ها به این سوال و تجربیات تلخ معاصر پس از مدرنیته لزوم توجه و انتخاب درست در آن را بیش از پیش مورد توجه قرار داده است. بر این اساس ابتدا دوران مدرن را مورد نقد قرار میدهیم و سپس به گرایشهای اصلاحی پس از آن و توجه به پایداری اجتماعی می پردازیم.
تجربه سکونت در مجتمع های انبوه سازی ارزان قیمت
تجربه سکونت در ساختمانهای بلند که پس از انتشار اصول مدرنیسم به عنوان الگوی سکونت جدید انسان مطرح شد، اگر چه بخشی از دستآوردهای فنی بشر و پاسخی به مشکلات افزایش جمعیت در شهرها بود ولی این الگوی جدید به سرعت نقاط ضعف خود را نشان داد و کمتر از یک دهه پس از آن موج انتقادات آغاز شد. تا اینکه به قول جنکس: در ساعت 3:32 بعد از ظهر روز 15 ژوئیه 1972 با انفجار و تخریب مجموعه "پروئیت ایگو" که دقیقاً بر اساس منشور سیام و دستورالعمل های مدرن مسکن ساخته شده بود، معماری مدرن مرد.(جنکس، 1373)
این مجتمع، به گفته کیویستو، در دههی پنجاه به دست یکی از شاگردان لوکوربوزیه (مینورو یامازاکی) و در واقع مبتنی بر اصول و هدفهای مدرنیسم برای ایجاد اجتماعی پرنشاط و شهروندانی فعّال طراّحی شده بود، در حالی که در کمتر از دو دهه این مجتمع را بیشتر خانوارهایی اشغال کردند که سرپرستشان زنهایی فقیر و نیازمند کمکهای بهزیستی بودند و مجتمع به عنوان محلّی خطرناک و پاتوق معتادان به موادّ مخدّر و دزدان و آدمکشان بر سر زبانها افتاد. این(به تعبیری)پایان رؤیاها و امیدهای مدرنیسم بود که سعی داشت بر اساس اصولی تخصّصی جامعهای مدرن و ایدهآل بسازد، ولی در واقع بدون شناخت درست از نیازهای اساسی و واقعی مردم و بیاعتنا به آنها.
مدرنیسم اگر چه به لحاظ فیزیکی موفق شد در مدت کوتاهی مجتمعهای مسکونی برای اقشار آسیب پذیر جامعه پدید آورد ولی نتوانست محیطی ایجاد کند که انسان ها در آن آرامش یابند. مسکن از نظر معمار مدرن فضایی بسته بود که فرد در آن می توانست به فعالیتهای خصوصی بپردازد، اما این که این فرد به جز جا، نور و تهویه نیاز به یک تعامل تنظیم شده با قلمرو دیگران هم هست چندان مورد توجه قرار نگرفته بود. هاچئون(1989) گرایش غرب به معماری مدرن را « ازخودبیگانگی و انسانیّت زدایی » (alienation and dehumanization) میخواند. حال آن که همین معماری مدرن زمینه ای برای معماری معاصر کشورهای در حال توسعه را فراهم کرد.
در مجتمع پروئیت ایگو، فضاهایی که قلمرو افراد را به خوبی از هم جدا نمی کرد نخستین اصطکاک ها را بین ساکنین مجتمعها ایجاد کرد، دومین ناهنجاری مشهود در این مجتمعها عدم امکان استفاده از فضای باز به صورت خصوصی بود. و تفکیک ناقص فضای عمومی راهروهای مجتمع فقط بوسیله در نازکی از فضای داخلی واحدها جداشده بودند. همه اینها در کنار اشراف کامل واحدهای آپارتمانی به هم و عدم تطبیق خواستههای کاربران با امکانات بناها در نهایت موجب شد، استفادهکنندگان این فضاها به تدریج به گروههای خاصی تبدیل شوند که در یک کلام آنها را افراد ضد اجتماع مینامیم. جریان این تغییر هویت اجتماعی نیز بسیار ساده است. در ابتدا خانوادههایی که توانایی خارج شدن از این شرایط را داشتند محل زندگی خود را به هر ترتیبی به بیرون از این مجتمعها انتقال دادند. سپس افرادی که از ناامنی و نابسامانی شرایط راضی بودند یا لااقل در برابر آن کاری نمیتوانستند انجام دهند جای آنها را گرفتند. علاوه بر اینها خود محیط نیز افراد را به نحوی پرورش می داد که با فرهنگ این محیط سازگار باشند. به صورتی که شرایط را پذیرفته و خود جزئی از آشفتگی اجتماعی شوند.
سرانجام زمان آن فرا رسید که جامعه فکری به حال این شهرکها کند.
بسیاری از بلوکهای مسکونی نواری(که روزگاری رویای لوکوربوزیه بود) به عمد در پروئیت ایگو، سن لوییس و خیلی شهرهای دیگر در اروپا و امریکا منفجر شدند. با شروع نیمهی دوم دهه هفتاد، این انفجارها شکل کاملا معمول در برخورد با شکست روشهای ساختمانسازی مدرن شدند. شاید در نگاهی سطحی بتوان گفت قطعات پیشساخته، فقدان حریمهای شخصی و مجتمع مسکونی بیگانه با انسان زمینه مرگ معماری مدرن را فراهم کردند. اما حقیقت این است که در ساخت مجتمعهایی نظیر پروئیت ایگو نگاه حداقلی و ناقص به موضوع سکونت قلب چالش را پدید آورده بود.
تجربه های ایران
اگر چه نخستین ساختمانهای بلند اهداف مسکونی در ایران ساخته نشد؛ اما ایده زندگی در ساختمانهای بلند در ایران از گذشته وجود داشت. پس از تدوین تصویب قانون تملک آپارتمانها احداث بناهای بلند مسکونی آغاز گشت. مضمون مادهی مذکور تشویق و ترغیب بخش خصوصی به سرمایه گذاری در احداث بناهای بلند مسکونی را به همراه داشت که عیناً به شرح زیر آورده می شود:
«شرکت هایی که منحصراً به منظور ایجاد واحدهای مسکونی ارزان قیمت برای طبقات متوسط و کم درآمد در داخل شعاع 50 کیلومتری مرکز تهران، کمتر از ده طبقه نباشند و در خارج از شعاع مذکور طبقات آن از تعدادی که در آیین نامه ی موضوع تبصره ی این ماده تعیین خواهد شد، کمتر نباشد و طبق ضوابط و قیمت های تعیین شده از طرف وزارت دارایی و وزارت آبادانی و مسکن ظرف مدت 10 سال از تاریخ تصویب این قانون احداث می کند، از پرداخت مالیات معافند، مشروط بر این که مدت اقساط آن کمتر از 80 سال نباشد» (بهرون، 1375: 18).
نخستین بناهای بلند مسکونی در ایران، مجموعه آپارتمانهای بهجت آباد و آپارتمانهای پارک ساعیاند که توسط سازمان مسکن بین سالهای 1343تا 1349 خورشیدی ساخته شد.
انقلاب صنعتی و پیامدهای صنعتی سازی و پایداری
پس از انقلاب صنعتی، توسعه سریع همه جانبه پس از مدرنیته با همان سرعتی که همه شئون زندگی انسان را تغییرداد، عصری نوین را پدیدارکرد. این تغییرات لزوم دقت در اموری را ثابت کرد که تا آن زمان چندان مورد توجه نبودند. تحولات سریع و صدمات ناشی از بازگشتهای اجباری، جهتدهی آگاهانه را در توسعه به امری جبری بدل کرد. نتایج نگرشهای اولیه روشن ساخت که توسعه صنعتی در بعد زیست محیطی یک فرآیند ناپایدار است و به زودی عواقب رشد سریع صنعتی گریبان عاملان خود را خواهد گرفت، گرم شدن زمین، تغییرات آب و هوا، افزایش بلایای طبیعی و... همه ضرورت توجه به توسعه پایدار زیستشناختی را نشان داده است. اما مشکلات عصر جدید فقط در مسائل بیولوژیک خلاصه نمیشد. ساختارهای پیچیده جوامع و الگوهای مالی و همچنین پیچیدگی و گستردگی پروژه هایی که نیاز این عصر بود توسعه را در دو منظر دیگر نیز تحت تاثیر قرار داد.
پایداری توسعه معماری به جز در زمینههای پایداری اقتصادی و زیست محیطی - و شاید مهمتر از هر دو اینها- به پایداری روند توسعه در ساختار غیر کالبدی جامعه وابسته است. معنا و ارزش هر مکانی به مسائل گوناگونی وابسته است که هر یک بخشی از تجسم فرهنگ آن جامعه است. تخریب پروژههایی مانند پروئیت ایگو نشان داد، آنچه منش مدرن و منشور سیام به عنوان الگوی سکونت ارائه کرده بود، الگوی چندان مناسبی نیست. این ساختمانها با اینکه بسیاری از نیازهای انسان را برآورده می کردند، ولی تا حدی که پیش بینی میشد نتوانستند جایگزین مسکن سنتی شوند. وبیش از اینکه مشکلات زندگی شهری را حل کنند خود به مشکلات عمده ای تبدیل شدند.
مسکن مهر یا مسکن بی مهری
با وجود چالش هایی که درباره ساخت مسکن انبوه و ارزان قیمت گفته شد، باز هم گرایش به ساخت بناهای بلند مسکونی ادامه دارد، هنوز آپارتمانها ساخته میشوند و هرچه بیروحتر و بیمعناتر از گذشته فضاهایی را برای زندگی انسان پدید میآورند که انسان را از هویت نخستین خود دور و دورتر میکند. در این راستا دولت نهم و دهم دست به کار ساخت بزرگترین پروژه مسکنسازی انبوه در تاریخ معماری ایران شد. پروژه ای برای ایجاد مسکن ارزان قیمت و انبوه به صورت آپارتمان های ساده قوطی کبریتی در اطراف شهرهای بزرگ. پروژهای خاطره مسکن سازی پس از جنگ جهانی دوم در اروپا را این بار در ایران زنده می کرد.
اما چه عواملی تداوم جریان ساخت مسکن ارزان قیمت به صورت آپارتمانی را مهیا می کند؟
قیمت بالای زمین و تاسیسات شهری.
نیاز به مسکن ارزان قیمت و بهره بردن از حداقل مصالح.
بالا بردن سرعت ساخت.
برنامه ریزی کوتاه و در نظر نگرفتن الگوهای توسعه پایدار.
و یا عوامل دیگری از این دست.
اما اگر پاسخ ما این باشد که مسئله تهیه مسکن در حال حاضر آنچنان دست و پا گیر شده که دولت برای حل آن ناگزیر از اجرای این طرح بود و تلقی ما از موضوع آفتهای فرهنگی و اجتماعی این جریان در حاشیه موضوع مسکن قرار دارد، چند سوال اساسی مطرح می شود که پاسخ به آنها نامعقول بودن پروژه مسکن مهر را به خوبی روشن می کند:
1. آیا هدف ار ساخت مسکن حل مشکلات اجتماعی است؟ آیا آپارتمانهای ارزان قیمت مشکل مسکن را حل خواهد کرد یا ریشه دارتر؟
2. اگر هدف از ساخت مسکن مهر، تهیه مسکن برای اقشار نیازمند است، چرا ساز و کار منسجمی برای کنترل خرید و فروش واحدهای واگذار شده اندیشیده نشده است و تعاونیهای مسکن مهر عملاً به بازارهای واسطه گری درجه دو مسکن مشابه همان چیزی که در مسکن شهرها وجود دارد تبدیل شده اند؟
3. آیا محیطی حاشیه شهر و سرشار از زمینه های محیطی جرم میتواند محیطی برای زندگی نسل جوان باشد؟ آیا فرزندان آینده این مرز و بوم باید در چنین مراکزی تربیت شوند؟ آیا چنین نسلی می تواند نوید آیندهای روشن را برای ایران بدهد؟
4. اگر مسئله مسکن تا این حد بحرانیست چرا رئیس جمهور با اینکه کمتر از 5 درصد ثبتنامکنندگان مسکن مهر به خواسته خود رسیدهاند، در سخنرانیهای سفرهای استانی خواستار افزایش جمعیت است؟
5. آیا مسکن مهر تجربه تلخ پروئیت ایگو را برای ما تکرار خواهد کرد؟
-----------
پینوشت از یانوندیزاین: