یانون دیزاین ... yanondesign

نگاهی روزانه به طراحی و هنر
نشریه‌ی ‌الکترونیکی روزانه؛ جسـتاری در هـنر و طـراحی
مشترک روزنامه یانون‌دیزاین شوید
پس از تکمیل فرآیند ثبت نام، ایمیل دریافتی را تایید نمایید.
تبلیغات

دوباره یانون‌دیزاین

قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانون‌دیزاین می‌گذرد! و دقیق‌تر قریب به یک سال از کم فعالیت‌ شدن و خسته‌ شدن یانون‌دیزاین!

یانون‌دیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقه‌مندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلی‌ها در سال‌های ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیل‌های گاه‌به‌گاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانش‌گاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانون‌دیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع می‌کردند. خیلی‌ها ابراز لطف فراوانی را در این سال‌ها به تیم فعال یانون‌دیزاین ابراز کرده‌اند و همین خیلی‌ها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیش‌برد حرکت یانون‌دیزاین بودند. 

واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یک‌سالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزه‌ای که این سال‌ها پشت یانون‌دیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سال‌های گذشته افتاده بود مانع آن می‌شد که به کل یانون‌دیزاین را فراموش کنیم....

ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردی‌بهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابه‌پای تحولاتی که در پیرامون‌ ماست.

پرفورمنسِ خدا

چهارشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۰، ۰۷:۰۰ ب.ظ

لند آرت؛ پرفورمنسِ خدا
یانون‌دیزاین - س. اکبری (دانش‌جوی کارشناسی نقاشی؛ دانش‌گاه هنر)
———-

تصادف! تقدیر! اتفاق.
جهان پیرامون ما به راستی مشحون از وقایعی ست که با نام‌های مشابه این نام‌ها خوانده می‌شوند. طبیعیون این چنین وقایعی را معلول علت‌های پیچیده و سلسله‌واری می دانند که به تمامه در همین روابط جهان مادی تعریف می گردند. از نظر آن‌ها جهان محسوس، خودبسنده است به نوعی و نیازی به چیزی ورای خود ندارد. در مقابل الاهیون به غیبی در ورای محسوس معتقدند و سرچشمه‌ی همه امور واقع را از ارکان غیبی می دانند که گاهی در قالب سنن و قوانین جهان محسوس نیز به ظهور‌می رسد.
حتی  بدون درنظرگرفتن این دعوای دیرین میان غیب‌باوران و منکران غیب، این وقایع تصادفی (به کلام مصطلح) گاهی در پیرامون ما چنان با قدرت و احساس به نظر می رسند که ذهن و گاهی حتی دل اهل ذوق و هنر را سخت به خود مشغول می کنند.
این زمان‌ها خیلی قاطعانه باوری شکل می گیرد؛ خدا در حال اجرای پرفورمنسی پرقدرت است؛ ولاجرم به منظوری و هدفی......

———-

آن روز، صبحِ اولِ صبحی خیلی اعصابم خرد شده بود! به این فکر می کردم که بیایم و بی‌خیال قضیه شوم ... آن‌قدرها هم اهمیت ندارد که بخواهم روزم را خراب کنم ... که خیلی اتفاقی دیدم بر روی یک عالمه برگ در خیابان ولی‌عصر قدم می زنم! وااای ... صدایی که دوست‌ش دارم خودش آمده بود سراغ‌م! آن‌قدر تمام توجه‌م را جلب کرده بود که یادم نمی‌آید صداهای اطراف را شنیده باشم! آن‌جا بود که به نظرم رسید " لَند-آرت " (1) می تواند موسیقی را هم شامل شود! و فقط به مجسمه، سازه و حجم خلاصه نشود!

می توان گفت " لَند-آرت " نوعی از پرفورمنس (2) است که خداوند ترتیب داده ... پس می‌تواند موسیقی هم داشته باشد! همین صدای قدم ها روی برگ‌ها...یا منحرف کردن مسیر آب برای شنیدن صدای شرشر آن... و یا حتی تکان دادن ترکه چوبی در هوا! همه‌ی این‌ها به نوعی " لَند-آرت " محسوب می‌شوند!

بعد از این‌که حالم خوب شد ... دیدم آقای رفتگر با هزارویک زحمت مشغول جارو کردن برگ‌های خرد شده هستند،‌ به طرز عجیبی عذاب وجدان گرفتم!

" لَند-آرت " ضمن این‌که می تواند حرف مهمی برای گفتن داشته باشد، در عین حال ممکن است به دلیل ارتباط مستقیم آن با محیط زیست و طبیعت، خطر به حساب آید! یا شاید که حقی را ضایع کند. برای مثال وقتی درختی را تغییر حالت می‌دهیم ... یا روی رودخانه را تماماً با پارچه می‌پوشانیم ... یا تمام برگ‌های درخت را از آن جدا می‌کنیم ... در همه‌ی موارد به نوعی حق دیدن یک درخت معمولی زیبا و یا رودخانه طبیعی را زایل می کنیم! اما باید به این مساله فکر کرد که آیا هنری که ایجاد می‌شود می تواند جواب‌گوی این خسارت‌ها باشد؟ این یکی از مسائلی است که در تحلیل چنین آثاری باید درنظرگرفته شود.

شاید با گفتن یک خدا قوت یا دادن انعام به آقای رفتگر بتوان از دل‌شان در آورد ... در مورد " لَند-آرت " هم باید ببینیم اثری که ارائه می‌دهیم و حرفی که می‌خواهیم بزنیم، این آسیب‌ها را جبران می کند؟

جالبترین و مهم‌ترین اتفاق در لَند-آرت، کشف است، و در آغوش گرفتن طبیعت؛ حتی اگر اثری ساخته نشود... که چنین چیزی امکان ندارد! چرا که قدم زدن‌مان روی خاک و ایجاد ردپا همان " لَند-آرت " است! گاهی ما ایجاد اثر را فقط آن می بینیم که تا به حال هزاران بار در نمایش‌گاه‌های مختلف دیده ایم، در حالی‌که این تفکر، اشتباه محض است، و برای هنرمند، نقطه پایان؛ زیرا در آن لحظه است که تخیل و خلاقیت‌مان از ما خداحافظی کرده است!

اگر دقیق شویم می‌بینیم خیلی از لحظه‌های زندگی‌مان قابلیت این را دارند که عکاسی شوند‌، قاب شوند و به عنوان یک اثر هنری در نمایشگاهی به دید عموم برسند!

وقتی به دانشکده رسیدم با خودم گفتم ... ای کاش صدای خِش‌خِش برگ‌ها را ضبط می کردم! چون اثری بود که ایجاد شده بود، اما ساده از کنارش گذشتم! بعد جواب دادم: نه! ... خب آن، فقط یک لحظه از اثر بود ... اگر هم ضبط‌ش می‌کردم، یک ثبت ناقص بود ...

در " لَند-آرت " نیز وقتی فقط از لحظه‌ای که یک اثر را تولید کردیم، عکس می گیریم، این تنها بخشی از کار است که ثبتش می‌کنیم، اثر از آن لحظه تا لحظه نابودشدن‌ش به طور کلی تغییر پیدا می کند! پس بهترین راه این است که از تغییراتش یک مجموعه عکاسی سریالی داشته باشیم. گرچه رابطه بین این هنر میرا با عکاسی به شدت متناقض است، اما در خدمت یک‌دیگرند و این است که اهمیت دارد.

باید گفت به سلامتی آن کوچک هنرمندی که ساعت‌ها حجمی را کنار ساحل می‌سازد و بدون عکاسی از آن، دل به دریا می‌زند....

هنر باید جاری باشد ... که " لَند-آرت " این چنین است. باید تخیل‌مان را تحریک کند که این کار را به نحو احسن می‌کند! هنر باید انسان را به کشف خودِ هنر که خداست برساند ... و " لَند-آرت " این مسیر را خیلی سریع‌تر از بقیه‌ی هنرها طی می‌کند. البته بماند که ... برای انسان موحّد، فرقی نمی‌کند " دیجیتال-آرت " کار کند یا " لَند-آرت " ! او به آن‌چه باید رسیده است.

به طور کلی این هنر به خاطر بستگی شدیدش به طبیعت و محیط... به همان اندازه بستگی شدیدی به خدا دارد. هنرمند در طبیعت می‌گردد و می چرخد تا مواد کارش را از دل طبیعت بیرون بکشد، نه از کارخانه ها! کارش را در نمایش‌گاهی که ساخته ماشین‌ها و آدم‌هاست نمی گذارد! نمایش‌گاه اثر، جنگل، ساحل و  دریاست...!

در آخر نیز می سپارد به خدا و می‌رود به گشت و گذارش ادامه می‌دهد... او اجازه می‌دهد که مدبّر هرگونه تغییری که می‌خواهد در اثر بدهد! اجازه می‌دهد هر موجودی از آن‌جا رد می‌شود اثری روی کار بگذارد. از حیوان گرفته تا باد و باران تا آدم. پس می‌توان گفت از جنبه‌هایی به پرفورمنس هم خیلی نزدیک است.

پاها و قدم‌های من روی آن برگ‌ها صدایی ایجاد می‌کند و تغییر شکلی، آدم پشت سرم هم که حتی نمی شناسم‌ش... صدایی دیگر! بعد از آن هم قسمتی را باد جابه‌جا می‌کند و بخشی دیگر را آقای رفتگر می‌سپارد به جوی آب تا خیس‌ش کند و آن را با خود ببرد. این مراحل همه، تنها احتمالات است ... اما من یقین دارم در این نوع از هنر هیچ چیز ثابت نمی‌ماند و این است که زیبا و جذاب‌ش می‌کند!

اگر کمی بیشتر دقت کنیم می‌بینیم تمام زندگی ... تمام دنیای متغیر و فانی نوعی از " لَند-آرت " است! که هنرمند آن خداست... پس چه زیباست به این هنر فریبنده فانی دل نبندیم، چون دائماً در حال تغییر است و روزی تمام می‌شود و به پایان می‌رسد. و چه زیباتر به نظر می‌رسد که در این پرفورمنسی که خدا ترتیب آن را داده خوب بازی کنیم.

---------------------------
پی‌نوشت:
 
1)هنر زمینی یا محیطی ( Land Art ) : سبکی هنری است که از اواخر دهه ۱۹۶۰ و دهه ۱۹۷۰ برجسته شده ‌است. این سبک با پرداختن به محیط طبیعی آثاری را با استفاده از مصالحی مانند سنگ، خاک، و شاخه درخت می‌سازد. این آثار معمولاً در محیط باز و در معرض فرسایش عناصر طبیعی قرار می‌گیرند.
 
2)  هنر اجرایی (Performance Art) : سبکی هنری‌ست که در دهه ۱۹۶۰  از دل هنرهای تجسمی بیرون آمد. یک هنر میان رشته ای‌ست، که  می‌تواند در ارتباط با مخاطب یا بدون آن باشد، اجراگر یا هنرمند می‌تواند حاضر باشد یا غایب، فرد باشد یا گروه، و این امکان را دارد که در هر مکانی ایجاد شود. این هنر هم‌چنین می‌تواند در موقعیتی شکل‌گیرد که شامل چهار جزء اصلی باشد: زمان، مکان، بدن اجراگر، و حضور در رسانه یا در برابر مردم. هنر پرفورمنس در هر جا و با هر مدت زمانی می‌تواند اجرا شود.

نظرات (۱۴)

سلام
در واقع "لند آرت" در تمام مراحلش می تونه ادعای اثر هنری بودن داشته باشه چون حتی وقتی اثر رو میذاره و میره... اینم یه انتخابه. یعنی ما  همینطوری الکی از روی جبر ولش نمی کنیم به امان خدا... انتخاب ما برای ادامه، اینه که بذاریمش توی یه بستری که تقریبا می تونیم پیش بینی کنیم چه اتفاقایی واسش می افته! مثلاً اگه توو کویر اثر رو تولید کنیم به احتمال خیلی زیاد سیل نمیاد ببرتش... گرمای خورشید ممکنه بسوزونتش. هنرمند با در نظر گرفتن این مسائل، انتخابش رو ادامه میده. و همین که می سپارتش به خدا اینم یه جور انتخابه. مث این که بنده یه اثر تولید کنم و بعد بدم به دوست هنرمندم تا کاملش کنه ( حتی با از بین بردنش ) خلاصه به غایت برسونتش... من می دونم دارم چی کار می کنم... پس هیچ تصادفی در کار نیست. یه جور همکاریه. 
آهان از اون لحاظ!ممنون
من فکر می کنم در این یادداشت دو چیز با هم خلط شده و این همون چیزیه که نقد جناب @d0edd28a604744c96d757e67fb43ed29:disqus رو به همراه داره که نقد به حقیه و به نظرم اصلا اون طور که @dee07918ec1de26ff3d01a8ce5ecfd7a:disqus  فرمودن این نقد محصول تفاوت نگه بین زن و مرد نیست؛ چه این که اتفاقا موضوع نقد احساسی بودن صرف نیست و داره از زیر سوال رفتن شان "خلق" در نوشتار حرف می زنه
بذارین توضیح بدم
دو چیز وجود داره:
یکی عمل و اثر هنرمندانه که بهش می گیم اثر هنری.
دیگری نگاهی که دارای دقت های عاطفی و احساسی و به عبارتی هنرمندانه ست که بهش می گیم نگاه هنری.
این دومی همون چیزیه که در ادبیات خودمون می گیم "به جهان خرم ازآن م که جهان خرم از اوست"
این دومی بیش از اون که به بستر و اثر ربط داشته باشه به وجود مدرک ربط داره یعنی کسی که درک می کنه اگر دارای مولفه هایی باشه ممکنه چیزی رو هنری درک کنه و دیگری که فاقد این مولفه هاست ممکنه این مساله رو خیلی متفاوت و به اصطلاح ماها بی ذوقی درک کنه.
اگر چه حتما نیازه در اثر حداقل هایی وجود داشته باشه که آدمی لطیف اون رو هنرمندانه درک کنه اما واقع اینه که همه چیز  (یا لااقل غالب چیزهه) در این مقوله در نزد کسیه که داره با اثر رابطه برقرار می کنه. مثلا اگر شمای نوعی :) سوسک هم باشی، مادرت می گه قربون پای بلورین عزیزم!!! و این یعنی مولفه هایی در نگاه مادر ما وجود داره که می تونه از هرچیزی حتی اگر باشیم، چیزی خوب ببینه
این همون چیزیه که تاگور می گه "ای کاش عظمت در نگاه تو باشد نه در چیزی که به آن می نگری"
اما مقوله اثر هنری، یعنی چیزی که در خودش دارای مولفه هایی باشه تا هنری تلقی بشه. در واقع حرف جناب صادق خیلی درسته که پس مقام "خلق" کو در این مقاله؟ اصلا آیا هنر مقوله ای تصادفی نیست با این نگاه؟
من جمعی که می تونم این وسط انجام بدم اینه که بگم
درسته نگاه هنرمندانه می تونه از هرچیزی در طبیعت اثری هنری بسازه
اما اون چیزی که در "لند-آرت" ارزش های هنری ایجاد می کنه همون چیزیه که تلویحا خانم @1d66fecc8824c906fdb390df4bf4deda:disqus هم در یادداشت شون فرمودن و اون "انتخاب هنرمندانه" ست. در واقع لند آرت تنها در بخش انتخابش می تونه ادعای اثرهنری بودن داشته باشه و وقتی اون رو به دست تقدیر سپردیم دیگه نمی شه حرفی از هنر زد
البته این یکی از هزاران نگاه به مقوله هنر و اثر هنریه و در بعضی دیگر از تعاریف واقعا مقام خلق به کل نادیده گرفته شده و کاریش هم نمی شه کرد.
چهارشنبه ، جلسه اول حلقه هنر، مربوطه به کتاب چیستی هنر اسوالد هنفلینگ و فکر کنم خیلی خوب پیرامون همین چیستی هنر و اثر هنری بتونیم اون جا حرف بزنیم.
ایشالا اون جا همه دوستان یانون دیزاینی رو ببینم. اگه فرصت داشتین 
 خب چون که یانون دیزاین فضایی آزاد برای انتشار هر یادداشت مرتبط در موضوعات هنر و طراحی است... و این فضاشه که لایک می خوره. ;) 
سلام احمدزاده جان :) ممنون و مچکرم از زمانی که گذاشتی...
راستش در مورد قضیه ای که مطرح کردی... درست میگی. آدم دردش میگیره، اما مسئله همونه که عرض کردم... باید ببینیم هنری که داریم ارائه میدیم و حرفی که میزنیم، ارزش این همه خسارت به طبیعت رو داره یا نه؟!
مث ذبح حیوونا... اونا هم جون دارن و دارن تسبیح خدا رو میگن... اما اونارو می کشیم و می خوریمشون!
در کل ممنونم...
یه سوال!
این متن خبری قضیه اش چیه که لایک می گیره؟!خب قانونیه که نوشته شده دیگه.
سلام.بعد از چندین وقتی که نبودم و متن رو الان دقیق خوندم باید اول به نوبه خودم به خاطر شروع به نوشتنت تبریک بگم و تشکر کنم.
دوم ای کاش آقای صادق بعد از این متن مفصلی که نوشتن لطف کنن بیان جواب بدن ببینیم آخر قضیه به کجا می رسه وبعد هم اینکه من شنیدم شاخه ای از درخت رو نشکنید چون مثل این می مونه که بال فرشته ای رو شکوندین. اون ها مشغول تسبیح خدا هستن...اصلا از لحاظ عقلی هم نگاه کنیم مثلا کندن کل برگ های یه درخت واسه رسیدن به یه کار و مفهوم هنری چندان که چه عرض کنم اصلا عاقلانه نیست.اصلا هنرمندا که این همه سنگ احساسات و آخ احساسمون رو خدشه دار کردین و وای بهمون توهین شده نمی تونیم دیگه اثر خلق کنیم این موقع ها کجا می ره؟!!!اصلا همین صدای خرد شدن برگ های بی نوای پاییزی رو نمی شه این جوری نگاه کرد که دارن زیر پامون له می شن و این صدای تک تک ذراتشونه که در حال خرد شدنه؟
نمی دونم، شاید بحث هایی که شد به خاطر تفاوت نوع نگاه خانم ها و آقایون باشه.به نظرم بعضی جاها آقای صادق زیاده روی هایی تک بعدی که به نگاه مردانه شون برمی گرده به موضوع داشتن و گاهی زیادی تعصبی!خب معلومه وقتی خانم اکبری از روی برگ ها رد می شن حسشون نسبت به آقایی که شما باشین فرق داره.فرق نداشت عجیب بود.به نظرم اگه نگاه خودتون رو می گفتین بهتر از این بود که نگاه متفاوت طرف مقابل رو مورد بحثتون قرار می دادین.
در کل به شخصه متنت رو یه حس و هیجان نازل ندیدم.کما اینکه برخی جاهاش به این سمت رفته اما در کل خیلی جاهاش هم قابل تامل بود.
ممنون
سلام
اینکه می فرمایید از ابتدا بودن... کاملاً صحیحه.
یه جورایی این قضیه اسم گذاشتن مث اسم گذاشتن روو آدماس، وقتی کسی به دنیا میاد حتی اگه اسمی هم نداشته باشه "وجود داره" اما وقتی رووش اسم میزارن تا آخر به همون اسم صداش می کنن! اگه عربی هم باشه کسی نمیاد معنای اسمشو بگه! حتی پاسبان های زبان فارسی! چون اگه بخوایم معنیشو بگیم خیلی طولانی میشه!
در مورد این اسامی هم وقتی میگیم "لند آرت" یا "پرفورمنس" حداقل 2 خط معنی میاد توو ذهنمون! مگر اینکه تحت الفظی معنا کنیم که اونم ناقصه.
اسامی که شما لطف کردید انتخاب کردید به شدت جامع ه! مثلاً وقتی می فرمایید "کار هنرمندانه" بنده ذهنم میره سمت نقاشی، عکاسی، صنایع دستی ... و هزار تا هنر دیگه! اگه خدا قبول کنه خب اینا همشون کار هنرمندانس دیگه... :) و در مورد "زمینه آرایی" هم همینطور... ما توو خیلی از هنرا زمینه آرایی می کنیم
بازم... ممنونم... خیلی زیاد
بخاطر اهمیتتون به فارسی و نقدتون
سلام،
خواهش می کنم پیشنهاد بود
***
همه چیز از روز اول بودهلند آرت بوده هنر مفهومی بوده قبل از اینکه مارسل دوشان به دنیا بیاد آدم هایی بودن که به چرخ دوچرخه هنرمندانه نگاه کردن همون طور که جاذبه زمین بوده قبل از اینکه نیوتن به دنیا بیاد فقط مسئله اینکه که این آدم ها این مفاهیم رو برای ما تبیین کردند یعنی یک واقعیت رو از عالم ابژه به عالم سوژه آوردن
در واقع اون چه در وحیط وجود داشت رو برای انسان معرفی کردن تا بهتر بهشون نگاه کنه
 درباره معادل های فارسی کلمات هم باد بگم ترجمه تحت اللفظی  برای معنی کردن کلماتی که معنای استعاری دارن درست نیست
به نظرم معادل هایی که نوشته بودم بیشتر با هویت واژگان بیگانه معادلشون ارتباط داره
والسلام.
سلام
من هم با اینکه فارسی را پاس بداریم موافقم... اما تا جایی که این امکان رو داره... در مورد اسامی، مفهومی توو خود لغت نهفته اس که ترجمه فارسی یا هر زبان دیگه ای این امکان رو نداره که انتقالش بده.
معانی فارسی لند آرت و پرفورمنس همونطور که توو پی نوشت عرض کردم "هنر زمینی یا محیطی " و "هنر اجرایی " هستند. اما اینها فقط معانیشون هستند و اسمشون نیستن.
خوشحال میشم اگه نقدتون رو دقیق بشنوم... :) بهم کمک می کنه که پیشرفت کنم. البته اگر دوست داشتید و همچنین زمان!
سلام
فارسی را پاس بداریم«بجای لند آرت می توانیم بگوییم «زمینه آرایی«بجای پرفورمنس آرت می توانیم بگوییم «کار هنرمندانه بنابر این به پرفرمنس خدا هم می توانیم بگوییم هنر ورزی خدابهتر نیست؟
درباره نقد های صادق هم باید بگم کما بیش وارد هستند اگر چه زبان گفتگوی نویسنده محترم چیز دیگری ست
والسلام
سلام...
شما یه جوری گفتید پیشاپیش ببخشید و اینا... که با خودم گفتم چی شده؟ :)
ازتون تشکر می کنم بخاطر زمانی که گذاشتید و این یادداشت ناقابل رو خوندید و لطف کردید نقد کردید. و اینم باید بگم که نقدهاتون بسیار برام ارزش دارن.
و اما پاسخ سوال هاتون... لند آرت هنریه کاملاً زمینی! به این معنا که متریال و بستر اثر، زمین و محیط اونه. و حد و مرزش به اندازه بیکرانگی زمینه... اما خب محدود! چون ساخته انسان و ماشین، اعم از مین، جنگ و ... توو این هنر جایی ندارن. پس مثالهای شما لند آرت نیستن.
لند آرت هنریه که توسط هنرمند (انسان) با مواد زمینی ( خاک، چوب، سنگ و ...) بر روی زمین ایجاد میشه. و چون توو فضای آزاد قرار می گیره، طبیعتاً در معرض فرسایش قرار می گیره. حالا اینکه بادوام و محکم ساخته شده باشه یا سست، بستگی به مفهومی داره که هنرمند دنبالشه. یه بنای معماری نیست که محکم ساختن تووش ارزش باشه. بخاطر اینکه کاربردی نیست! مقبره هم یه جور بنای معماریه که به دلایل کاربردی بادوام ساخته میشه! پس این مثال هم اینجا مناسبتی نداره.
در مورد احادیثی هم که لطف کردید نقل کردید، بسیار استفاده کردیم، اما بازم به لند آرت مربوط نمیشه.
فنا با جاودانگی تفاوت داره!
و لندآرت دقیقا همون فناس که در حقیقت جاودانه میشه...
رویکرد هنر لند آرت از این جنبه خیلی زیباس که در عین حال که داره از بین میره جاودانه میشه. و اینکه هنرمند به اثری که می سازه دل نمی بنده...
پس باقی گذاشتن اثر و جاودانگی، هیچ ربطی به منیت نداره.
با این دید شما جاودانگی بده... نعوذبالله امام علی علیه السلام هم به دنبال منیت بودن که تا همیشه اسمشون روو صفحه زندگی بشر ثبت شده؟؟؟
دین که ایرانی و فرنگی نداره... فطریه...هنر هم همینطور! من نمی دونم این تعصبات فرنگی و ایرانی توو مسائل انقدر کلی چیه؟
هنر شان داره و اتفاقاً این ما به اصطلاح هنریا هستیم که شانشو پایین آوردیم.
خود هنر خداس... یعنی چیزی بجز او وجود نداره.
راستی... من از بچگی توو اتمسفر توحیدی بزرگ نشدم! شما چه جوری به این نتیجه رسیدین؟! :)
بنده از این خدا به هیچ وجه "رد نمیشم" اما نحوه برخوردم هم مث شما نیست! البته اجباری که نیست! جذابیت آدما به همین نگاههای متفاوتشونه... اگه من با یه قضیه ای به یه حسی می رسم، لزوماً اجباری برای شما نیست که شما هم باید خدا رو توو این قضیه ببینید!
فقط لطفاً قضیه رو انقد خاصش نکنید! "نفحات" رو عرض می کنم.
عینک هم بهش اعتقادی ندارم! با هیچ مارک و ساخته هیچ بازاری...چشمم رو هم عمل کردم، دیگه عینک نمی زنم! ;) شوخی می کنم اما جداً مسائل رو باید همونطوری که هست نگاه کرد.
این هنر وسعتی به اندازه زمین داره... شاید به همین خاطر سوءتفاهم واسه شما پیش اومده که بنده عینک زدم! فقط بخشی از واقعیت رو عرض کردم خدمتتون.
و در آخر برام جالبه که بدونم توو نگاه شما شانیت خلقت رو چی بالا می بره و چی پایین میاره؟
و از نظر مفهومی کدوم قسمت لندآرت شان خلقت رو پایین میاره؟ مثال اشتباه اسب لمیده؟
ممنون از شما که برای بار دوم زمان گذاشتید و مطالعه کردید... امیدوارم تونسته باشم رفع ابهام کنم!
پیش آ پیش ببخشید ..میخوام یه نمه خشن و پر خَش صحبت کنم
این رو بگم که تحمل و صبر شما در قبال مطالب پیش رو باعث رشد و تعالی شما و جامعه هنری میشه
من فکر میکنم تماما شما درباره یه حس و هیجان نازل دارید صحبت میکنید که عموما نمیتونه تبدیل به یه معرفت بشه
بره من و شما که از بچگی تو اتمسفر توحیدی زندگی کردیم این جور راحت وصل کردن اتفاقات به خدا راحته...
هر چند که
و ما تسقط ورقه الا یعلمها
ولی قضیه خدای ساعت ساز و دنیای خود بسنده بسی جدی تر از این حرفاست که با دو تا خاطره از حس و حالتون از یه روز برگریزان بخواین ازش رد بشین.
البته این رو هم بگم که به قول رسول الله در زندگی هر کس نفحاتیست شاید اینم از همونا بوده بره شما.
مسئله دیگه اون عینکی هست که با مارک لند آرت رو چشمتون زدید و همه چیز رو اونجوری میخواید ببینید
من احساس میکنم عینک های دیگه ای با ساختار محکم تر هم تو بازار این عالم پیدا میشه
این جمله رو هم نفهمیدم:
هنر باید انسان را به کشف خودِ هنر که خداست برساند
من احساس میکنم ما هنریا بعضی اوقات خیلی الکی شأن میدیدم به هنر
یعنی چی خود هنر خداست؟؟؟!!
یه چیز دیگه هم داریم
ببنید ما حدیث داریم که خدا از کار کوچیک که مداومت داشته باشه بیشتر راضیه
یا اینکه
کار ماندگار و با دوام نزد خدا ارزشش خیلی بالاست هر چند که کوچک باشه
یا همون داستان درست کردن قبر توسط رسوال الله که اتفاقا شاید بگید یه نوع لند آرت باشه اونم!
حضرت تا جایی که براشون مقدور بوده کار رو محکم و پر دوام میسازن
ولش نمیکنه به امون خدا
به نظرم لند آرت یه سوغات فرنگیه و ما الکی داریم دینیش میکنم
تو این لند آرت یه اثر از من انسان همیشه باید رو صورت طبیعت بیافته تا لند آرت اتفاق بیافته
این کجاش گذشتن از منیت و این جور حرفاست
اگر قرار بر ساختنه که باید محکم ساخت
اگر نه باید نشست و دست به چیزی نزد و فقط نگاه کرد
یا این جا که می فرمایید:
جالبترین و مهم‌ترین اتفاق در لَند-آرت، کشف است، و در آغوش گرفتن طبیعت؛
حتی اگر اثری ساخته نشود… که چنین چیزی امکان ندارد! چرا که قدم زدن‌مان
روی خاک و ایجاد ردپا همان ” لَند-آرت ” است!
مثلا الان من یه مثال همینطوری به ذهنم اومد ببینید اینم لند آرت هست یا نه
یه آدم تو جنگ در حال دویدن هست که یه دفعه پاش میره رو مین
به نظرم ترکیب خوبی از رنگ های قرمز و قهوه ای و قهوه ای سوخته با کمی هم سیاهی خواهیم داشت
آیا لند آرت میتونه این جا هم ادعای مالکیت بکنه
یا مثلا اسبی که لمیده در کناری و با صدای ناگهانی من و حرکت سریع بدنش در حال بلند شدن نقشی بر زمین میندازه
این هم لند آرته؟
حالا فرض هم بکنید که اسب بی نوا چند ساعتی هم از آخرین خوردنش بگذره
اونوقت شاید ترکیب های جدید تری هم ایجاد بشه
احساس میکنم به صورت کاملا غیر تعمدی شانیت خلقت این جا پایین آورده شده
به گمانم لند آرت بیشتر به یه نگاه شاعرانه که از پس یه حس میاد میمونه
دوست دارم بدونم حد و مرز این لند آرت کجاست؟
ممنون که تحمل کردید
کلیه‌ی یادداشت های منتشر شده در یانون‌دیزاین، نظر شخصی نویسنده محترم هر یادداشت است و پاسخ‌گویی به ابهامات و پرسش‌های پیرامون یادداشت نیز بر عهده ی عزیزان نویسنده می باشد.
یانون‌دیزاین فضایی آزاد برای انتشار هر یادداشت مرتبط در موضوعات هنر و طراحی است.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی