عناصر و کیفیتهای بصری (نقطه، خط، سطح، حجم، تعادل، تناسب، ریتم و ...)٬ زبان هنرهای تجسمی را میسازند. هنرمندان تجسمی از طریق تجربه و آزمون به درکی از این زبان دست مییابند؛ و موفق میشوند از این طریق با مخاطبانشان ارتباط برقرار کنند. از دیگر سو، این عناصر و کیفیتها، شاید جلوههایی هستند از معانی بلندی در عوالم دیگر؛ و هنرمندان، گاهی مشاهداتی را که از رهگذر سیر در باغ دل خود به دست آوردهاند، در کالبدهایی مجسم مییابند. آن گاه این تجسمات را به ماده میبخشند، تا برای دیگران هم دیدنی شوند.
صدیقه احمدی، هنرمند تصویرگری است، که پارهای از تجارب تجسمی خود را چنین شرح میدهد: «تکههای کاغذ حرفهای زیادی برای گفتن داشتند. درکنار هم رنگهایشان دلنشین و چشمنواز بود. و من غرق در تماشای آنها، به دنبال حرفهای نگفتهیشان، آنها را زیر و رو میکردم. هر پارهی وجودشان برای من معنی داشت. شاید حرف آنها حرف دل من بود. آنها آرامشی پرتلاطم داشتند. خوب که کنار هم چیدمشان، حرف آنها را فهمیدم. من و کاغذها با هم یکی شده بودیم. ...» او این تجربهها را در جریان به تصویرکشیدن جلوههایی از زیبایی و جمال بلا در عاشورا به دست آورده؛ تصاویری که با تکنیک تکهچسبانی (کلاژ) خلق شدهاند؛ و معصومیتی کودکانه دارند.