یانون دیزاین ... yanondesign

نگاهی روزانه به طراحی و هنر
نشریه‌ی ‌الکترونیکی روزانه؛ جسـتاری در هـنر و طـراحی
مشترک روزنامه یانون‌دیزاین شوید
پس از تکمیل فرآیند ثبت نام، ایمیل دریافتی را تایید نمایید.
تبلیغات

دوباره یانون‌دیزاین

قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانون‌دیزاین می‌گذرد! و دقیق‌تر قریب به یک سال از کم فعالیت‌ شدن و خسته‌ شدن یانون‌دیزاین!

یانون‌دیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقه‌مندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلی‌ها در سال‌های ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیل‌های گاه‌به‌گاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانش‌گاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانون‌دیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع می‌کردند. خیلی‌ها ابراز لطف فراوانی را در این سال‌ها به تیم فعال یانون‌دیزاین ابراز کرده‌اند و همین خیلی‌ها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیش‌برد حرکت یانون‌دیزاین بودند. 

واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یک‌سالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزه‌ای که این سال‌ها پشت یانون‌دیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سال‌های گذشته افتاده بود مانع آن می‌شد که به کل یانون‌دیزاین را فراموش کنیم....

ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردی‌بهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابه‌پای تحولاتی که در پیرامون‌ ماست.

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زیبایی» ثبت شده است

باغ کاغذی / صدیقه احمدی

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۲۲ ب.ظ

عناصر و کیفیت‌های بصری (نقطه، خط، سطح، حجم، تعادل، تناسب، ریتم و ...)٬ زبان هنرهای تجسمی را می‌سازند. هنرمندان تجسمی از طریق تجربه و آزمون به درکی از این زبان دست می‌یابند؛ و موفق می‌شوند از این طریق با مخاطبان‌شان ارتباط برقرار کنند. از دیگر سو، این عناصر و کیفیت‌ها، شاید جلوه‌هایی هستند از معانی بلندی در عوالم دیگر؛ و هنرمندان، گاهی مشاهداتی را که از ره‌گذر سیر در باغ دل خود به دست‌ آورده‌اند، در کالبدهایی مجسم می‌یابند. آن گاه این تجسمات را به ماده می‌بخشند، تا برای دیگران هم دیدنی شوند.

صدیقه احمدی، هنرمند تصویرگری است، که پاره‌ای از تجارب تجسمی‌ خود را چنین شرح می‌دهد: «تکه‌های کاغذ حرف‌های زیادی برای گفتن داشتند. درکنار هم  رنگ‌هایشان دل‌نشین و چشم‌نواز بود. و من غرق در تماشای آن‌ها، به دنبال حرف‌های نگفته‌ی‌شان، آن‌ها را زیر و رو می‌کردم. هر پاره‌ی وجودشان برای من معنی داشت. شاید حرف ‌آن‌ها حرف دل من بود. آن‌ها آرامشی پرتلاطم داشتند. خوب که کنار هم چیدم‌شان، حرف آن‌ها را فهمیدم. من و کاغذها با هم یکی شده بودیم. ...» او این تجربه‌ها را در جریان به تصویرکشیدن جلوه‌هایی از زیبایی و جمال بلا در عاشورا به دست آورده؛ تصاویری که با تکنیک تکه‌چسبانی (کلاژ) خلق شده‌اند؛ و معصومیتی کودکانه دارند.

  • علی حاجی‌اکبری

اتوبوس حامل باغ سیب سرخ

سه شنبه, ۸ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۵۰ ق.ظ

صبح، یک اتوبوس دیدم؛ اتوبوسی حامل یک باغ سیب سرخ. شاخه‌ی یکی از درخت‌ها از پنجره‌ی اتوبوس بیرون زده بود. برایش دست تکان دادم. و دنبال اتوبوس دویدم؛ اما به آن نرسیدم.

بعد از ظهر، داشتم در پیاده‌رو قدم می‌زدم، که چشمم به گاری یک سیب‌فروش افتاد؛ یک گاری پر از سیب سرخ. ناگهان پسرکوچکی به سمت گاری رفت. بدون اجازه، یک سیب برداشت. و شروع به دویدن کرد. مرد سیب فروش فریاد زد، بایست؛ بایست؛ و دنبالش کرد، تا او را بگیرد. پسرک فهمید سیب فروش او را دنبال می‌کند. در حال دویدن سرش را چرخاند تا نگاهی به او بیندازد. متوجه مانعی که سر راهش بود نشد. پایش به آن گیر کرد؛ و محکم به زمین افتاد. می‌خواست بلند شود؛ و بی‌خیال سیب از معرکه بگریزد؛ اما آن چه که در برابر خود می‌دید، توان هر حرکتی را از او گرفته‌بود؛ یک جفت چکمه‌ی سربازی. تصور می‌کرد برای دست‌گیر کردن او آمده‌اند. با درماندگی سرش را بلند کرد تا چهره‌ی مأمور دست‌گیری خود را ببیند. آفتاب از پشت سرباز می‌تابید؛ و پسرک نمی‌توانست به وضوح او را ببیند. سرش را به عقب گرداند، تا ببیند مرد سیب فروش در چه وضعی است. سر جایش ایستاده‌بود؛ و تکان نمی‌خورد. پسرک انتظار داشت، بیاید؛ و سیب را پس بگیرد. با خود گفت، مرد سیب‌فروش دیگر خیالش راحت‌ شده، که سرباز حق او را می‌گیرد؛ و لازم نیست عجله کند. پسرک احساس کرد دستی روی سرش کشیده‌ می‌شود. دست دیگری پایین آمد؛ به نرمی دستش را گرفت؛ و کمک کرد بایستد. حالا می‌توانست سربازی را که دستش را گرفته‌بود، آشکارا ببیند؛ لباس سبز نظامی به تن داشت؛ اما یک دایره‌ی سرخ به اندازه‌ی یک سیب، در محل قلبش پیدا بود.

دیدن دایره‌ی سرخ، بر آن پهنه‌ی سبز پسرک را هم مانند مرد سیب فروش محو تماشا کرده‌بود. سرباز لبخند زد. خم شد. سیب را از روی زمین برداشت، و به پسرک داد. اما پسرک به جای آن که لبخند بزند یا از او تشکر کند، با تعجب پرسید شما زخمی شده‌اید؟! لبخند سرباز نمکین‌تر شد. اما پیش از هر پاسخی، پسرک دست نوازش دیگری را روی سرش احساس کرد؛ مرد سیب‌فروش بود. تعجب پسر بیش‌تر شد. اصلا نمی‌توانست آن چه را که می‌بیند باور کند. سیب‌فروش لب‌خند می‌زد؛ و چهره‌اش آن قدر مهربان بود، که پسرک احساس کرد، نه تنها از او نمی‌ترسد، بسیار هم دوستش دارد. مرد سیب فروش کفت، پسرم چرا سیبت را نمی‌گیری؟ پسر که نمی‌دانست چه اتفاقی در حال رخ‌دادن است، سیب را از دست سرباز گرفت. مرد سیب‌فروش گفت، پسرم از این به بعد، به من کمک کن؛ با هم به باغ من می‌رویم، تا به درختان سیب رسیدگی کنیم. به جای یک سیب، یک جعبه سیب به تو می‌دهم؛ بعد، رو به سرباز کرد و گفت، این دایره‌ی سرخ روی پیراهن سبز سربازی خیلی زیبا و چشم‌نواز است؛ من را به یاد درختان سیب سرخ باغم می‌اندازد؛ حتی از آن‌ها هم زیباتر است. خواستم جلو بروم؛ و از نزدیک ترکیب دایره‌ی سرخ و مستطیل سبز را تماشا کنم، که، دوباره اتوبوس صبح سررسید. در کنار سرباز ایستاد؛ و او را سوار کرد. با این که دویدم، به او نرسیدم. اتوبوس دور شد. و من و سیب‌فروش و پسرک، با نگاهمان آن را تا محو شدن در افق دنبال کردیم.

Red Apple Garden

 

  • علی حاجی‌اکبری

پرترهﻫﺎی سراسر تخیل/ جوزپه آرچیمبولدو

شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۰۳ ب.ظ

جوزپه آرچیمبولدو یکی از هنرمندان ایتالیایی دورهﻯ منریسم از تاریخ هنر اروپا است. شهرت او به خاطر پرترهﻫﺎی سرشار از خیالی است که کشیده. او این پرترهﻫﺎ را نه به صورت یک تصویر عادی از انسان، بلکه با تخیل و کنار هم قرار دادن تصاویر اشیای روزمره ﻣﻰساخت. گذشته از قدرت تصور و تخیل فوقﺍﻟﻌﺎدهﻯ آرچیمبولدو در ابداع چنین تصاویری، نکتهﻯ قابل تامل در این حرکت هنرمندانه، رعایت تناسب و هماهنگی در انتخاب اشیایی است که قرار است پرتره را شکل دهند. او این کار را نه به صورت رندوم و تصادفی بلکه بر اساس نسبت و روابط اشیا با شخصیت صاحب پرتره انجام ﻣﻰداد؛ مثلا در کشیدن پرترهﻯ یک کتابﺩار از کتاب، برای الههﻯ گلﻫﺎ از گل، و برای کاراکتر هر کدام از فصلﻫﺎ از میوهﻫﺎی آن فصل استفاده کرد. و گویی سعی داشته با دادن صورتی مناسب به این اشیای متناسب و مرتبط، به شخصیت صاحب پرتره نزدیک شود. تلاش آرچیمبولدو برای نشان دادن لایهﻫﺎی پنهان شخصیتﻫﺎ بر قدر، زیبایی و عمق آثارش بسیار افزوده است. 

  • علی حاجی‌اکبری

او می‌تواند ...

جمعه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۲۰ ب.ظ

یکی از دوستانمان لباسش را جا گذاشت؛ و رفت.

مگر در آسمان چه دید که نتوانست بماند؟! شاید خودش را. حتما در این عمر کوتاه آن قدر زیبا شده بود، که وقتی فرشتهﺍی آینهﺍی را در برابرش گرفت، از دیدن خودش به وجد آمد؛ و لباسش را که پرواز را برایش دشوار ﻣﻲکرد، فراموش کرد. 

ای کاش ما هم مانند او زیبا شویم؛ و آمادهﻯ پرواز در آسمانﻫﺎ.

او، که سعی ﻣﻲکرد نشان دهد ما ﻣﻲتوانیم، پاداشش را گرفت؛ نشانش دادند، که ﻣﻲتواند؛ و توانست مرز آسمانی بلندتر را درنوردد.

اما یک روز، او دوباره بازﻣﻲگردد. و امیدوارم در آن روز همهﻯ ما بتوانیم.

 

 

  • علی حاجی‌اکبری

باکتری زیبا / روگان براون

پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۴۸ ب.ظ
کم‌تر کسی جز دانش‌مندان متخصص میکروب‌شناسی ممکن است همت کند و وقت خاصی برای شناخت میکروب‌ها در سطوح ذره‌بینی بگذارد؛ مگر هنرمندی که مجذوب فریبایی بصری این موجودات کوچک اما عظیم خلقت شده باشد.
روگان براون، هنرمندی‌ست که با صرف زمان بیش از چهار ماه بر روی باکتری‌ها، با خلق کلاژهای سه‌بعدی کاغذی سعی می‌کند زیبایی‌شناسی باکتری‌ها را به تصویر بکشد. او با دقت تمام اندام‌های ظریف این موجودات عجیب را تا نیم‌میلیون برابر بزرگ‌تر به صورت برش از ورقه‌های کاغذی بیرون می‌کشد و لایه‌لایه کلاژ سه‌بعدی خود را می‌سازد. 
موجوداتی که اجتماعات جهانی ما را دیروز با نام‌های طاعون و وبا و .... امروز با شیوع ابولا و ... به وحشت می‌اندازند در جهان خود این قدر عجیب و زیبا و البته حساب‌شده و مقدرشده هستند. خلقت بزرگ و کوچک‌ش همه آیه است. 

bacteria paper cut 1

  • یانون دیزاین

حیوانات هندسی / تام اندرس

سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۱۰ ب.ظ

رسیدن به یک طرح گرافیکی برای طراحی لوگو از روش‌های گوناگونی امکان‌پذیر است. خیلی از طراح‌ها هندسه‌های پیدا و پنهانی را مبنای کار خودشان قرار می‌دهند. استفاده از هندسه‌ و کار بر مبنای نظمی ریاضی به عنوان بستر طراحی اگرچه می‌تواند کار طراحی را هم ساده‌تر کند، البته محدودیت‌هایی نیز برای طراح به هم‌راه می‌آورد. 

لوگوهای حیوانی گوناگون از تام اندرس گرافیست با رسم دوایر با ابعاد گوناگون و خطوط مستقیم و درنهایت انتخاب قطاع‌هایی از آن، ایجاد شده‌است. در بعضی از آثار به نظر می‌رسد که پای‌بندی زیاد به این نظم، به کلیت طرح آسیب رسانده و آن را از زیبایی و کامل بودن خارج کرده و البته در بعضی دیگر نیز به قوت کار افزوده است.

  • فرزین خاکی

نور فانوس

سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۲ ق.ظ

دیو به تصویر خود در آینه نگاه ﻣﻰکند؛ و لبﺧﻨﺪ ﻣﻰزند. هر روز پیش از آن که به دنبال کاری برود، پشت میزش ﻣﻰنشیند، و خود را برای کار آن روز آماده ﻣﻰﻛند.

دیو قصهﻯ ما ﻣﻰخواهد متناسب با کار امروزش خود را بیاراید. برای همین به نوارهای باریک و بلند کاغذی، که از ورﻗﻪﻫﺎی کتابﻫﺎی آسمانی بریده شده باشد، و همﭼﻨﯿﻦ مقداری چسب احتیاج دارد. نوارها قبلا با مهارت بالایی تهیه شده. حالا فقط باید با ظرافت آنﻫﺎ را به صورت خود بچسباند، تا ظاهرش را فریبا کند. پس از پایان مرحلهﻯ چهرهﭘﺮدازی، دیو  با رضایت به خود نگاه ﻣﻰکند.

نوبت به برداشتن وسایل و حرکت به سمت محل کار است. دیو نگاهی به کمد وسایل‌ش ﻣﻰاندازد. در قفسهﻫﺎ ابزار گوناگونی به چشم ﻣﻰخورد؛ تور، قیچی، تبر، اره، ... . اما انگار هیچﻛﺪامشان آن وسیلهﺍی نیست که برای امروز ﻣﻰخواهد. چشمش ﻣﻰﺍفتد به یک فانوس؛ و یک کتاب. لبﺧﻨﺪ ﻣﻰزند. کتاب و فانوس را برﻣﻰدارد و به راه ﻣﻰافتد.

انسانﻫﺎ به نور احتیاج دارند. و ﻧﻤﻰتوانند بدون آن زندگی کنند؛ حتی انسانﻫﺎی تنبلی که بیرون رفتن از  خانه برایشان سخت است. چنین انسانﻫﺎیی گرفتار عذاب درونی ﻣﻰشوند. و این عذاب همان چیزی است که آنﻫﺎ را با دیوهایی مثل دیو داستان ما پیوند ﻣﻰزند.

شاید حدس زده باشید که دیو ما، امروز چهﻛﺎره است. یک آرامشﺩهنده؛ یک آسانﻛﻨﻨﺪه؛ و یک تسکینﺩهندهﻯ عذاب درونی. پیش از آن که تنبلﻫﺎ سختی بیرون رفتن از خانه را به خود بدهند، با فانوس به خانهﻯ آنﻫﺎ ﻣﻰرود، تا نیازشان را به نور برآورده کند؛ و باری را از دوش‌شان بردارد.

  • علی حاجی‌اکبری

کالج میوه‌ها / جولی لی

يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۳۶ ب.ظ
خیلی وقت‌ها با تبلیغاتی روبه‌رو می‌شویم که یک کار خوب را دارند معرفی یا ترویج می‌کنند و متاسفانه خوب هم می‌دانیم که در بیشتر موارد روی‌کردهای شعاری این تبلیغات از آن‌ها یک ضدتبلیغ می‌سازد. هنرمند کالیفرنیایی جولی لی برای ترویج این‌گونه میوه‌های محلی به جای انتخاب روی‌کردی شعاری و حکم دادن به مخاطب برای استفاده از این محصولات، سعی کرده است تا زیبایی این عناصر رو برای مخاطب روشن کند؛ یعنی دل‌ربایی کند! فکر می‌کنم خیلی وقت‌ها در ترویچ چیزهای خوب به وسیله‌ی ابزار هنر باید این چنین کرد.

  • یانون دیزاین

حکایتی در راه و رسم وصال

جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۲۷ ب.ظ

واله و شیدا و حیران پروانهﻫﺎ بود؛ به بال رنگارنگ‌شان نگاه ﻣﻲکرد.

قلم‌مو و رنگ را برداشت، تا خود را بر اساس طرح بال آنﻫﺎ نقاشی کند. کار دشوار و خستهﻛﻨﻨﺪهﺍی بود. پروانهﻫﺎ «خسته نباشید ﻣﻲگفتند.» با این که در فراق‌شان چون شمع ﻣﻲسوخت، داشت کمﻛﻢ شبیه آنﻫﺎ ﻣﻲشد.

یک بار که از نقاشی خسته شده بود، دیوی تور به دست آمد. گفت: چرا خود را خسته ﻣﻲکنی؟! بیا. من یادت ﻣﻲدهم چگونه پروانهﻫﺎ را شکار کنی. ﺁنﻫﺎ را بگیر؛ در شیشهﻱ مربا بینداز؛ روی طاق‌چه بگذار؛ و از دیدن‌شان شاد باش. او گفت: اما ... . دیو گفت: مگر ﻧﻤﻲخواهی به وصال‌شان برسی؟ بیا ... .

پروانهﺍی را در تور انداخت. پروانه ترسید؛ گفت: چه ﻣﻲکنی؟! این گونه به وصالم ﻧﻤﻲرسی. به بالﻫﺎیم نگاه کن. خود را بر اساس‌شان نقاشی کن؛ پروانه شو. اگر من را در شیشهﻱ مربا بیندازی چند روزی بیشﺗﺮ زنده ﻧﻤﻲمانم! اما او ﻧﻤﻲخواست سختی نقاشی را بکشد؛ این بود که شکار پروانهﻫﺎ شد.

آن قدر شکارشان شد که خود دیوی شد تور به دست؛ دیگر نه تنها پروانهﻫﺎ را دوست نداشت، قلب‌ش هر پروانهﺍی را پس ﻣﻲزد.

  • علی حاجی‌اکبری

انرژی از خورشید و ماه با استفاده از گوی های شیشه ای

چهارشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۱۸ ب.ظ

کوره‌های بزرگ تا اجاق های کوچیک خورشیدی در سال های اخیر خیلی زیاد دارن مورد توجه قرار می گیرن و کلا استفاده از انرژی خورشیدی موضوع مهمی در سال های اخیره. در این میون دستگاه هایی که در عین تولید انرژی خورشیدی امکان ترکیب با کالبد معماری رو داشته باشن یا به عبارتی زیبایی لازم رو در کنار این کارایی داشته باشن خیلی زیاد نیستند.

در اتود زیر علاوه بر تامین زیبایی لازم یک تفاوت جدی دیگه هم ایجاد شده. این گوی های شیشه ای زیبا امکان اون رو دارند که توامان از نور خورشید و حتی ماه برای تولید انرژی استفاده کنند.
 
lunar energy orb

  • یانون دیزاین