
- ۰ نظر
- ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۱
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.











شهرها با بزرگی و شلوغی خود عملا موجب ندیدهشدن همه چیز میشوند. و این خود یکی از وجوه مهم غیرانسانی تلقی کردن شهرهای بزرگ است. یک کسب و کار موفق در دل شهر بزرگ هم مجبورست خود را فریاد بزند یا به نحوی از میان شلوغی ها سر بیرون بیاورد. طراحان تبلیغاتی (و +) برای تبلیغ رستوران در فضای شهری با استفاده از بیش از ۳۰ هزارمتر ریسمان و نورپردازی خاص، یک آبشار تمام قد را طراحی کردهاند که از پنجرههای ساختمان رستوران به روی سر عابران میریزد. به این ترتیب در شلوغیهای شهر به دنبال ایجاد یک تمرکز بصری قوی برای مخاطب بودهاند تا او را به سمت رستوران بکشانند.

گروهی از عکاسان اروپایی در قالب پروژهای مشترک برخی تابلوهای مشهور تاریخ هنر را دستمایه ایدههایی برای عکاسی امروزی قرار دادند. عکاسی لحظههایی که جزئی از تکنولوژی تمدن معاصر به جای روابط انسانی و طبیعی، محرک احساسات انسانی میشود. میتوان رگههایی از انتقاد به وضع موجود را در مجموعههایی اینچنین پیدا کرد.
در بین آثار برخی ایدهها مخصوصا تابلوی دختری با گوشواره مروارید ورمیر به بیان قابل توجهی دستپیدا کردهاند.

ضرورت یا فرصت!؟
نقد معماری حرم امام خمینی (ره)
یانوندیزاین - یحیی نوریان (کارشناسی ارشد معماری؛ دانشگاه تربیت مدرس)
———-
ساختمان جدید حرم امام خمینی (ره) ۱۴ خرداد با حضور مردم افتتاح شد. از انتشار اولین تصاویر رسانهای از کالبد حرم تا ورود مردم به حرم یک هفتهای انتقادات و گفتگوهای رسانهای متفاوتی پیرامون این ساخت و ساز جدید ایراد شده بود که هیچ کدام مسؤولان مربوطه را مجاب نکرد. دست آخر مسؤول مستقیم قضیه با حضور در بخش گزارش خبری شبکه دو با دفاع کامل از تصمیمات و معماری حرم آن را معماری ایرانی-اسلامی درخور امام و انقلاب دانست که به هیچ وجه صفات مسرفانه زیبنده آن نیست و حتی در نسبت با معماری آن، به شهادت متخصصان هزینههایی نصف هزینه عرف را در پی داشته است. و این یعنی صرفهجویی زاهدانه در ساخت حرم امام!
معماری ایرانی اسلامی!
این کلمات چماقی بود که مسئولان امر تقریبا هر منتقدی را با آن شتم و از صحنه بیرون کردند. فارغ از این که کمتر منتقدی انتقاد خود را معطوف به این ادعا کرده بود و انتقادات بر روی حرکت مسرفانه و تجملاتی حرم امام در ساخت و ساز آن تاکید داشتند. اگرچه مسئولان امر به شیوههای مرسوم بدون توجه به این انتقادات در فرافکنیهای خود حتی تمام مجموعه شهرآفتاب و سازمانهای خدماتی تاسیس شده را موضوع بحث منتقدین جلوه دادند و منتقدین را به مخالفت با خدمتگزاری به مردم و احترام به امام متهم کردند اما از آنجا که عمده توجه مخالفین و منتقدین به معماری بخش آرامگاه امام و تجمل آن بود و در جواب نیز مسئولین با ادعای ایرانی اسلامی -این ادعای همیشهگی مستعمل این روزها- دهان منتقدین را بستند، در این یادداشت سعی داریم بررسی کنیم که این صفتها و ادعاها تا چه میزان با واقعیت معماری حرم امام خمینی (ره) تطبیق دارد!؟
پس طبعا این یادداشت یک یادداشت فنی و نه سیاسیست که تنها به گوشهای از مسائل فنی میپردازد و نه حتی همه نقد فنی ممکن بر این بنا، و اگر کسی مایل است از منظری فرهنگی- دینی و یا سیاسیتر به مساله نگاه کند کافیست مجموعه انتقادات این روزها را مرور کند و یا در اشاره قدرتمند رهبری در سخنرانی روز ۱۴ خرداد دقت کند.
جمجمه موجودات زنده و به خصوص جمجمه انسانی از قدرت بیان فوقالعادهای برخوردارست که میتواند متناظر قدرتهای پوشیدهی خاصی باشد که به همراه دارد و مورد توجه مسالک رازآموز -غالبا ناپاک- جهان سنت نیز بوده است. حتی ترس و استرس موجود در مواجه عینی این هیئت مادی که در بسیاری از انسانها وجود دارد بیارتباط با این مساله نیست. شاید دزدان دریایی نیز با فهم درست این مساله یکی از نمادهای اصلی خود را جمجمه انتخاب میکردهاند.
اما جمجمه انسانی مانند هر چیز دیگر در دنیا ظرفیت نمادپردازی و فهم نمادین در خود دارد و اگر توسط برخی و با بهره از وجه خاص آن، به نماد مرگ و فنا تعبیر شده است، با نگاهی دیگر محمل خوبی برای نماد زندگی و بقا نیز هست..... دوران گذاری از گذرگاهی به گذری و از گذری به گذاری! امریک چانتیر هنرمند فرانسوی جمجمهای انسانی را سبز کرده است. فارغ از این که غرض هنرمند چه بوده باشد -که غالبا اغراض هنرمندان دوره اخیر از این گونه فعالیتها ابداع و تفنن و رسیدن به یک «چیز جالب» است- جمجمه سبز او به طرز قابل قبولی ظرفیت خوانشی دیگر را دارد. سبز خواهم شد؛ روزی.

ایستگاههای اتوبوس شهری با تکرارشان در بافت شهری گاهی هویتسازتر از هر عنصر دیگری در شهرهای نوین عمل میکنند. همین مساله طراحی ایستگاههای اتوبوسی را یکی از جذابترین صورتمسالههای به ظاهر ساده اما پیچیده در صنف طراحان معمار کرده است. متاسفانه در شهرهای بزرگ ما این مهم اصلا مورد توجه نیست و هر ابداع بیهویتی -که غالبا هم از حداقل نوآوری طراحی و فنی برخوردارند- به عنوان ایستگاه اتوبوس ساخته میشود. اما میشود عادات را به هم زد و ایستگاههای اتوبوسی را به نمادهای مهمی در شهر بدل کرد.

هنر برای پرداختن به دردهای بشر است. برای سادهتر کردن مسیر فهم چیزهایی که با صفحهها استدلال و منطق سخت فهمیده میشوند. مخصوصا در زمانه ما که حجاب رسانههای گسترده جهانی وجود هزاران داده را نیز در رساندن مخاطب به فهم ناکارآمد میکند.
آثار موشنگرافیک و تبلیغاتی نیز گاهی میتوانند تنه به تنهی آثار هنری بزنند! آنقدر رسانههای جدید بر انتقال داده تمرکز دارند که گاهی -مانند خیلی از اینفوموشنگرافیکها- به کل از جوهره هنر خالی میشوند و تنها یک ارائه سلسلهوار و تصویری دادهها هستند. اما ظرفیتهای این قالبهای تصویری جای کار بسیار دارد. خانه طراحان انقلاب اسلامی در یکی از آخرین تولیدات موشنگرافیک خود، روایتی دردناک از واقعیت جنگ تحمیلی یمن را بیان کرده است. روایتی که بیش از دادههایش درد و حس و حالش مخاطب را به مقصد کلام میبرد. علاوه بر قدرت بیان و فضاسازی خوب، رشد چشمگیر تکنیکهای تصویری طراحان نسبت به آثار سابق، نشان از توسعه فنی مناسب در تیم طراحان دارد.
آیا برای معماری پایدار و داشتن بنایی با مصرف بهینهﻯ انرژی ناچار به استفاده از تکنولوژی هستیم؟
در سال ۲۰۰۳ یک مرکز هنرهای درمانی چینی در ایالت ارگان ایالات متحده ساخته شد. در طراحی و ساخت این مرکز از راﻩکارهای سنتی برای رسیدن به یک معماری پایدار استفاده شده؛ به عنوان مثال ضخامت دیوارها زیاد است، و مقاومت حرارتی بالایی دارند؛ و در ساخت آنﻫﺎ از مصالح بومی و طبیعی مانند گل و برادهﻯ چوب استفاده شده است.
با استفاده از راﻩکارهای اصطلاحا غیر فعال در زمینهﻯ تنظیم شرایط محیطی، این مرکز درمانی از نظر مصرف انرژی به یک بنای بهینه تبدیل شده است.

وقتی از دوچرخهسواری شهری و فرهنگ دوچرخهسواری حرف میزنیم و کمتر به یک ورزش نظر داریم نیازهای متفاوتی هم درمیان میآید. اگر در طراحی یک کلاه ایمنی دوچرخهسواری مسابقه مسائلی نظیر آیرودینامیک و حتی زیبایی خاص مدنظر است در طراحی یک کلاه ایمنی دوچرخهسواری روزمره مسائلی از قبیل جابهجایی و جمعشدن و حجم کم مهمتر میشود. برای همین اتودهای کلاه ایمنی جمعشو این روزها بیشتر مورد استقبال قرار میگیرد.
کلوسکا دیزاین، یک استودیوی اسپانیایی طراحی صنعتیست که با اتودهای مختلفی از این طور کلاهها معروف شده است. در طرح اخیری که این استودیو با همکاری کولدساک به عنوان نسل جدیدی از کلاههای ایمنی جمعشو عرضه کرده است، رینگهای محافظی دیده شدهاند که روی هم میلغزند و در صورت لزوم حجم کلاه ایمنی را به طور قابل توجهی کاهش میدهند. زیباییشناسی حاکم بر طرح نیز تا حدودی تناسب بیشتر با استفاده روزمره دارد و اصطلاحا فخیمتر از کلاههای ورزشی است.

جوزپه آرچیمبولدو یکی از هنرمندان ایتالیایی دورهﻯ منریسم از تاریخ هنر اروپا است. شهرت او به خاطر پرترهﻫﺎی سرشار از خیالی است که کشیده. او این پرترهﻫﺎ را نه به صورت یک تصویر عادی از انسان، بلکه با تخیل و کنار هم قرار دادن تصاویر اشیای روزمره ﻣﻰساخت. گذشته از قدرت تصور و تخیل فوقﺍﻟﻌﺎدهﻯ آرچیمبولدو در ابداع چنین تصاویری، نکتهﻯ قابل تامل در این حرکت هنرمندانه، رعایت تناسب و هماهنگی در انتخاب اشیایی است که قرار است پرتره را شکل دهند. او این کار را نه به صورت رندوم و تصادفی بلکه بر اساس نسبت و روابط اشیا با شخصیت صاحب پرتره انجام ﻣﻰداد؛ مثلا در کشیدن پرترهﻯ یک کتابﺩار از کتاب، برای الههﻯ گلﻫﺎ از گل، و برای کاراکتر هر کدام از فصلﻫﺎ از میوهﻫﺎی آن فصل استفاده کرد. و گویی سعی داشته با دادن صورتی مناسب به این اشیای متناسب و مرتبط، به شخصیت صاحب پرتره نزدیک شود. تلاش آرچیمبولدو برای نشان دادن لایهﻫﺎی پنهان شخصیتﻫﺎ بر قدر، زیبایی و عمق آثارش بسیار افزوده است.
![]()