کمی که از روی زمین دورتر میشیم و همه چیز کوچکتر به نظر میاد.

- ۰ نظر
- ۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۴:۱۹
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.










کمی که از روی زمین دورتر میشیم و همه چیز کوچکتر به نظر میاد.

آقای Juan Carlos Paz اسپانیایی که به اسم مستعار Bakea میشناسنش و کارش تصویرسازی و کارگردانی هنریه. علاقه خاصی به عکس گرفتن از منظرهها و قرار دادن موجودات عجیب و قریب توی این عکسا داره که واقعاً هم با قراردادن خوب این موجودا در عکس و استفاده از فیلترهای رنگی مناسب تصاویری به وجود آورده که انگار این موجودات سال هاست در کنار ما دارند زندگی میکنند یا شاید هم حمله کردند و جای ما را روی زمین گرفتهاند.
چند روز بعد از انتشار تصاویر دیتاسنتر گوگل در وب که در یانوندیزاین هم با هم دیدیم، فیسبوک دیگر غول جهان مجازی برای اون که از این هماورد قدرت و توانایی عقب نمونه، اقدام به انتشار تصاویری از دیتاسنتر عظیم خودش کرد.

ساخت یک برج از یونجههای بستهبندی شده برای شرکت در مسابقهی نماد کشاورزی حرکتی هوشمندانه و البته پر از بحثه.
از یک طرف پارادوکسی بین مفهوم یادمان و بنایی با استفاده از متریالهای موقتی هست و نوعی تقابل ماندگاری و زودگذری ....
از سوی دیگه قرار دادن برجی بلند از الیافی گیاهی در کنار جادهای که هر روزه ماشینهای زیادی برای رسیدن به شهر از آن عبور میکنن یک جور تلنگره به بشر مدرن تمدن زده صنعتی. شاید برای همین هم باشه که طراحا از فرمهای زیگورات شکل برای طراحی پایه برج و حتی شکل دهی به بخش بلند اون استفاده کردند؛ نوعی بهرهگیری از آغازین دستساخته های بشری و اشاره به ریشههای سنت.
طراح در کنار این دو نگاه ارزشمند که در کار گنجونده، اشاره ای هم به معماری و طراحی پایدار و استفاده از مصالح طبیعی داشته و در کنار همه این حرفهای مفهومی، سعی کرده بنا در مقیاس کاربردیش دارای تنوع کاربردی خوبی باشه که جوابگوی سطوح مختلف برخورد با خودش باشه. از سکوهای نشستن تا امکان بالارفتن از بنا تا اتاقک داخلی که امکان جمعشدنهای محدود رو فراهم میکنه....
به نظر می رسه که زمان مواجههی رو در رو با ایده ی ساخت این بنا ها فرا رسیده .
توی این مجموعه سعی شده نشون بده که آرم هر بنا چقدر به سر منشاء ایده ی اون بنا باید نزدیک باشه و بدون استفاده از اجزاء پرطمطراق ساخت اون معماری، میتونه ذهن مخاطب رو به اون مکان ارجاع بده.


وقتی یک فضای یکتکهی 8500 متری به شما بدن و از شما بخوان اون رو تبدیل به فضایی برای کارهای گروهی و اجتماعی بکنین، به واقع شما با یک مساله پیچیده معماری داخلی روبهرو هستین.
به نظر من استودیو i29 خیلی خوب از عهده این طراحی پیچیده برآمده. با استفاده از الگوهای رنگی شاخص کننده و تفکیک بخش و مبلمان جابهجاشونده متناسب با رنگ های مختلف، تونسته حوزه های فضایی مستقلی رو در عین حفظ یکپارچهگی فضا ایجاد کنه. فضاها هر کدوم هویت خودشون رو دارن. می شه آدرس داد و گفت مثلا بخش سبز نشستیم. میشه با ترکیبها بازی کرد و یکنواختی خسته کننده غالب در این جور فضاها رو هم از بین برد.
---
یک نکته مهم در مورد نیاز امروز داخل بنویسم.
به شدت امروزه روز در ایران و به خصوص در شهرهای بزرگ و به خصوصتر در میان جامعه انقلابی و اسلامی نیاز به فضاهای کار جمعی داریم. درسته که در ایران فرهنگ کار جمعی ضعیفه و اون قدر این مساله روشنه که حتی رهبر هم به صراحت در سخنانش به اون توجه می ده اما همه چیز فرهنگ نیست. بستر فرهنگ هم مهمه. گاهی با برخی از دوستان ساعت ها فکر کردیم برای فلان جمعشدنمون یا برای فلان جلسه مون می تونیم روی کجاها فکر کنیم. دست آخر یا دفتر خودمون یا دفتر دوستانمون یا یکی دوتا کافهی قابل تحمل یا پارک! حتی مساجد ما هم به جمع شدن مومنین بها نمی دن و در غیر وقت نماز شما رو پذیرا نیستن؛ در حالی که اساسا مسجد محل تجمع مومنینه....
خلاصه در داخل اگر بنا داریم به فرهنگ کار جمعی کمک کنیم (که میدونم بعد از تصریح رهبری حتما برخی به این فکر افتادند) یکی از کمکهای مهم ایجاد فضاهایی عمومی با قابلیت جمع نشینی و کار جمعیه. کتابخونه ها این فضاها نیستند چون امکان کار جمعی یعنی پذیرایی از شلوغی و فعالیت و .... . مساجد این فضاها نیستند چون با تعاریف امروزی این اجازه داده نمی شه که مسجد محل اجتماع فعال در امور غیر دینی بشه. کافه ها هم این فضاها نیستند چرا که لازمه این فضاها اینه که همه برای کار جمعی آمده باشند و جمعهای گوناگون مزاحم هم نشن و خلوت کسی به هم نخوره
خلاصه فعالان فرهنگی! امروزه یکی از نیازهای فرهنگی ما فضاهای کار جمعیه.
این مجموعه با عنوان "Oritsunagumono" اثر " Takayuki Hori" ترکیبی خلاق و تاثیر گذار از تصاویر گرفته شده توسط اشعه ایکسه که با استفاده از هنر اوریگامی حجم و بعد پیدا کردن. هنگامی که ورق تا خورده، اجزای چاپی بدن حیوان را به عنوان یک کل متحد نمایش میده ، تبدیل به داستان تصویری از تقلای حیوون برای زنده ماندن در یک اکوسیستم آلوده و خطرناک میشه. برجسته کردن تهدید های آلودگی زیست محیطی به تعدادی از گونه های بومی در آبراه ساحلی ژاپن، هدف اصلی این مجموعه است و مخاطب رو وادار میکنه تا با دیدن هر ورق شفاف نگاهی به درون بدن موجودات ساخته شده بندازه و نگرانی هنرمند رو از درد و رنجی که این موجودات در مناطق آلوده میکشند القاء کنه.

شعار امسال هیئت هنر مصرعی از غزل استاد قزوه بود: "میشکند تیغ را خنده خون در نیام".
ایده اولیه برای تیزر هیئت محبین اهل بیت علیهم السلام یه جورایی برگرفته از مفهوم نهفته در خود شعر بود. نظر و خواست بچههایی که تو ایدهپردازی شرکت داشتن این بود که بتونن بشاش بودن و نشاط نهفته در خون رو نشون بدن. یکی از اصلی ترین کارایی که به این قضیه کمک میکرد تغییر جهت حرکت خون بود که بر خلاف معمول اینبار از پایین به بالا جریان پیدا میکنه و در درون یک سری فرمهای رقصان و شبیه به گل خودش رو میسازه.
برای رسیدن به برخی از فرمها ناچار بودیم از فرمهایی که خودمون بصورت دستی ایجادشون میکنیم فیلمبرداری کنیم. از پر شدن حروف با خون تا چکاندن قطرات آب درون لیوان و ... و در حین فیلمبرداری تجربیات زیادی به دست آوردیم. مثلا برای روان شدن حرکت خون، مایعات مختلف رو تست کردیم. اول قرار بر این داشتیم که رنگ خون رو با بتادین درست کنیم منتها در اولین تست متوجه شدیم که کار رو خراب میکنه. بتادین بعد از حل شدن با آب به دو رنگ زرد و قرمز تبدیل میشد که این اتفاق ما رو تو ویرایش فیلمها با مشکل مواجه میکرد. دست آخر اکولین گزینه مناسبی برای این کار بود. و اتفاقا هم اکولین ایرانی بهتر جواب میداد!
بعد از گرفتن تصاویر نوبت کار با نرمافزار بود که خلاصه میشد در اصلاح رنگ و ایجاد فرمهای مورد نظر، صداگذاری و تدوین نهایی. در درست شدن کار محمدرضا چیتساز، صادق لطفی زاده، حسین احمدی سخا، دانیال فرخ و یحیی نوریان مشارکت داشتند. دوربین استفاده شده در این کار یکCanon 5d mark II بود و نرم افزارهای مورد استفاده هم aftereffect , photoshop , corel draw, premiere
ویدیوی تیزر رو می تونین در همین پست مشاهده کنین
توماس براون، در این مجموعه عکس تولیدی، سعی داشته تا به گونههای مختلف و با به کاربردن متریالهای گوناگون، به شکلهای متنوعی فرم دایره رو تجربه کنه. به این ترتیب با استفاده از موقعیتها و حالتهای مختلف آزمایشگاهی و بازی با دما و سرعت و فشار و حرکت سیال ها و .... و البته به کاربردن رنگ، به دایرههایی ناکامل دست پیدا کرده که در مواردی از ویژگیهایی دیدنی برخوردار شدند.
به نظر یکی از لازمههای هنرمندی همین تجربه کردن و عادی قلمداد نکردن تجربههاست؛ هرچند در برخی تجربهها نظیر این کارهای براون، چندان هم به اثری هنری منتج نشه
در این چند روز که خبر اول رسانه های دیزاین موضوع مرگ معمار 104 ساله ی برزیلی ، اسکار نیمایره و حتی در یانون دیزاین هم این مطلب در اینجا منعکس شد، ترجیح دادم به جای پرداختن به آثار این معمار ، به یک اثر که شاید در ادامه ی جریان نگاه این معمار قرار داره البته نه از نیمایر در برزیل بلکه توسط معماری دیگه در چین اشاره کنم.
در خبرها آمد که چین در حال به پایان رساندن ساخت بنایی یادمانی ست با نام «حلقه ی زندگی»؛ با بیش از 150 متر ارتفاع بنا و بیش از 3 هزار تن آهن برای برپا داشتن بنا و بیش از دوازده هزار لامپ ال ای دی برای روشن ساختن بنا و با بیش از 4 آسانسور برای بالا رفتن از بنا و بیش از 16 میلیون دلارهزینه برای ساختن بنا!
این اثر رو انتخاب کردم نه برای این که بنای مهمی هست یا کاربرد ویژه ای داره و یا این که اصلا اثر معماری تاثیرگذاریه و یا حتی زیبایی چشم نواز خاصی داره. نه؛ انتخاب کردم فقط و فقط چون نام بنا من رو یاد جلسات «حلقه ی هنر» - کار استودیو پنجاوهفت انداخت! :)
