- ۴ نظر
- ۲۵ دی ۹۲ ، ۲۳:۴۲
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
وی ینشانگ با استفاده از فرصت به دست آمده در حین ساخت برج بلند شانگهای که تا چند ماه دیگر دومین برج بلند جهان خواهد شد، و استفاده از تاورکرینی به ارتفاع ۶۱۰ متر از سطح زمین تصاویری ناب از شانگهای گرفته است. اما من بنا دارم در این پست و فرصت اندک به جای شانگهای و برج بلندش -که به زودی به آن هم میپردازیم- به رانندگان این غول عظیم ساختمانی یعنی تاورکرینها بپردازم. واقعا چه زندگی عجیب و جالبی دارند این متخصصان. ساعتهای زیاد تنهای تنها در ارتفاعی گاهی خیلی خیلی زیاد آن هم در حال سکون. خودتان را جای آنها تصور کنید.. |
مجموعه عکسهای «قدرت طبیعت» اثر هنرمند فرانسوی، سب ژانیاک، بازنمایی واقعی اما به شدت رویایی از طبیعت است. عکسها قدرتی برتر در عالم را به نمایش میگذارند که با تمرکز بر نقطهای خاص در سطح تصویر و مرکزگرایی بصری لااقل برای توحیدباوران نماد پرقدرتی از عظمت و قدرت خالق متعال است. به شخصه در برخورد با عکسهای ژانیاک به یاد نقاشیهای اعجاب آور اواخر رنسانس و دوران پس از آن بر سقف کلیساها و کاخهای اروپایی افتادم. تصاویری که سعی داشتند -و البته موفق هم بودند- تا سطح کوتاه بام فضاهای مذهبی و حکومتی آن دوران را به افق بینهایت آسمانهای مسیحی پیوند بزنند.
عکاس جوزف فورد با ایجاد تقابلهای هوشمندانه میان منظرههایی هوایی از مراکش و سیسیل با بافت پارچهها و لباسها و برخی اشیای تجاری چند برند مشهور اگرچه به منظور تبلیغاتی، اما درکی نو و متفاوت به جغرافیا و جهان را برای مخاطب به ارمغان میآورد. تصور این که یک صحرای سوزان در مقیاس وسیعش با چین و چروکهای سادهی یک پلیور زمستانی شباهتهای فرمی جدی دارد در کنار همه نظریات ریاضیوار فرکتالی و .... ناگهان جهانی ساده را پیش روی مخاطب قرار میدهد. جهانی که در عین گستردگی و گوناگونی انگار سادگی عجیبی بر آن حکمفرماست....
این مجموعه تصاویری از عکاسان مختلفه که همگی به سبک و روشی شناخته شده گرفته شدند. در این روش دوربین رو از یک بادبادک آویزان میکنند و با فرستادن بادبادک به هوا ناظری جدید و متفاوت رو برای عکاسی انتخاب میکنند. در واقع همون تصویرهای هوایی که این بار نه با امکانات خاص شبکههای تلویزیونی یا ارگانهای نظامی و مطالعاتی که با امکانات ساده یک عکاس گرفته میشه.
به نظرم ناظر این تصاویر به دلیل ارتفاع نه چندان زیاد، تعلیق تصادفی دوربین و زاویه اندکی که سر دوربین پیدا میکنه ناظری ویژه است و تصاویر اون هم جالبتر از تصاویر هواییه.
آسمان شب شهرهای بزرگ به دلیل آلودگی فراوان نوری و آب و هوایی معمولا آسمانی بی روح و عمق و ستارهست. فکر کنم از این منظر حداقل در تراز شهرهای بزرگ دنیا هستیم و حتی از اون ها پیشی گرفتیم. به طوری که تهران ما هم ابرشهری عظیمه و هم یکی از بیروحترین آسمانها رو داره..... و اگر نبودند مردمانی بزرگ حتی یک لحظه ماندن در چنین شهرهایی ظلم به خود آدمه
تنها شاید به وسیلهی روشهای خاص عکاسی و آشکارسازی و استفاده از لنزها و وسایل خاص بشه عمق این آسمان رو واکاوید و اون رو آشکار کرد! تیری کوهن با روشهایی خاص و ابزاری خاص تونسته از آسمان شهرهایی بزرگ با جلوهای متفاوت و به شدت تاثیرگذار تصاویری ویژه تهیه کنه که در ادامه میبینیم.
وقتی شهر ارتفاع میگیره و هر روز آسمان سهم کمتری در زندگیها پیدا میکنه، اون وقت شاتهای هر چند محدودی که در فضای خالی میون تودههای عظیم ساختمونهای شهر از آسمون به چشم آدم میان غنیمتهایی فوقالعاده هستند که برای لحظاتی آدم رو محسور خودشون میکنن. این نگاههای گاه به گاه به بالای سر خیلی زیاد شبیه نگاههای پرخیال آدمی به ابرها و گذران و تحول فرمهای اونهاست و اگر کمی با تخیل آمیخته بشه از همین فرصت اندک استفاده فراوانی میشه کرد.
طراح فرانسوی، توماس لامادیو همین کار رو کرده. تخیل کرده و از این فضای آسمان میان تودهها شخصیتهایی خیالی اقتباس کرده و با اضافه کردن تصویرسازی تخیلاتش به تصاویر واقعی شاتهای داستانی زیر رو خلق کرده
هنرمند آرزانتینی، ادواردو کویمبرا که دارای تحصیلات معماری و هنریه و سعی در ارائه کارهای میانرشتهای داره، با ساخت این صفحات تلفیقی در ضمن تجربه تداخل فضای داخل و خارج در معماری منظر، تلاش کرده تا آسمان رو به روی زمین بیاره. حرکت در بین صفحاتی از شیشه و آینه و بازنمودی از آبی آسمان به طراحی فضای شهری متفاوتی انجامیده که در میان حرکت و سکون و نور و انعکاس معنی میشه.
دنیای ماده عالم تزاحماته. تزاحم میان بدنها، طلبها، آمال و آرزوها، افکار و عقاید.... خلاصه در این نشئه خاکی بنا بر تزاحمه. اونها که دیده بینا دارند در پس همین تزاحمها هم زیبایی وحدت عالم و وجود لایزال جاری در ذرات عالم، دست قدرت خدایی رو می بینن و اون ها که کورند اتفاقا در همین تزاحمات غرق میشن و به همین چالشها تن میدن.....
فردایی که یقینا هست، اونها که وحدت غیب رو نظر داشتند در شادمانه وحدت تا بینهایت سیر میکنند و اونها که به چالشهای تزاحمات ماده تن دادند و در اون متوقف شدند یک عمر در جهنم تزاحمات ماده یعنی همون که خودشون انتخاب کردند باقی خواهند موند....
حتی نیاز نیست دیده الاهی داشته باشی تا در تزاحمات عالم زیبایی ببینی! حتی دیدی سطحی اما هنرمندانه چالشهای میان عناصر و ارکان ماده رو میکاوه و زیبایی پنهان اون ها رو بیرون میکشه، هرچند عاقلان می دونن که همین بیرون کشیدن های هنرمندانه هم اغلب از سر غرق شدن در عالم ماده ست نه خیالی روحانی که از کالبد فراتر بره....
چقدر زیباست.... چه بازی با فرم عجیبی داره این هستی بی نهایت خداوند.حتی در دل بلایا و حوادثش زیبایی جریان داره
زیبایی نهفته در یک بلا.... به نظرتون چقدر امکان داره کسی که خودش در دل این واقعه قرار داره به زیبایی اون فکر کنه؟ این که ما از بیرون یک گود صحبت از زیبایی می کنیم کار آسانیه. اما از دل یک حادثه مثل یک توفان ویرانگر کسی که خودش در اون بلا قرارگرفته اگر از زیبایی صحبت کنه لاجرم دیدهای بس هنرمندانه و شایسته ستایش داره....
یاد بیاریم هزار و سیصد و اندی سال پیش رو.... زنی در دل بزرگترین بلا، صحبت از زیبایی میکرد....