دوچرخه به واسطهی مکانیک قابل فهمش مرکبیه که آدمی رو در سطح یک استفاده کننده نگه نمی داره. بارها شده خود من به خودم اجازه دادم نظر بدم که اگه این طوری بود بهتر بود و یا اگه بشه فلان چیز رو براش درست می کنم! حتی سودای طراحی یک دوچرخه کامل مختص به خودم هنوز هم در کسی مثل من وجود داره.
به نظر من این یک معیاره. هرچیز در دنیا که آدمی رو محدود کنه و ناامید کنه و راه ابداع و رشد رو ببنده چیزی ظالمانه ست و ظلم چیز خیلی بدیه!
این نگاه تا حدودی می تونه متناظرباشه با نگاه طرفداران جریان open-source در مورد شرکت اپل و روند ظالمانه اون :)
خیلی از این پست لذت بردم؛
نه از این که دوچرخه هایی عصیانگر رو می بینم.
از ابداعات شون کمتر لذت بردم و گاهی حس کردم اصلا هدف همین عصیان بوده انگار اما از نفس جرات هاشون بیشتر خوشم اومد.
---------------------------------------
این پست رو به افتخار رسای عزیز می گذارم که گاه گاهی این جا با کامنتهاش دلمون رو گرم می کنه، و البته :) به افتخار خودم که الان از پس پنج سال انتخاب دوچرخه به عنوان وسیلهی رفت وآمدم در شهر تهران، هنوز راضی و شاکرم از این انتخاب :)