آرت نوو یکی از جنبشها و تا حدودی سبکهای مهم تاریخ هنر معاصره که اواخر قرن 19 و اوایل قرن بیستم در مدت زمان کوتاهی به بروز رسید و خیلی زود توسظ جنبش مدرن قرن بیست به معنای کامل بلعیده شد. احتمالا برخی از شما متن رو می خونین و خب در مورد تاریخچه و افراد مطرح این جریان چیزهایی دستگیرتون می شه اما نکته هایی هست که به نظر من هم می رسه که یکی دوتا شون رو می گم:
آرت نوو تلاشش این بود که پاسخی برای هماورد صنعت هنر و داشته باشه. دوست داشت صنعت رو با هنر آشتی بده بدون این که به هیمنهی زیباشناسی عصر خودش ضربه بزنه. ولی خیلی ها امروز این اندیشه آرت نوو رو خام انگاری و ساده انگاری می دونن چرا که معتقدند آرت نوو دقیقا ماهیت صنعت رو نشناخته که خیال کرده می شه صنعت رو پذیرفت ولی زیبایی شناسی در پس صنعت رو نادیده گرفت! با این وجود باید بگم یکی مثل من با اون که در افقی دیگه از تاریخ ایستادم و نظارهگر این واقعه ها هستم، سخت به سادهانگاری نهفته در آرت نوو تعلق دارم :)
غالب هنرمندان جریان آرت نوو به زعم من آدم هایی مظلوم در تاریخ هنر هستند. از ویکتور هورتا بگیر که نامی ازش در تاریخ نمیاد تا امثال گائودی که تاریخ برای کشف نبوغشون ظرفیت کافی نداشت.
با این وجودها، اگه خوب دقت کنیم همین امروز هم در اطراف و درون زندگیمون، خیلی آثار از آرت نوو وجود داره، چه بدونیم و چه نادیده بگیریم.
راستی این مطلب رو ممکنه بعدها به اسناد بیشتری مجهز کنم و دوباره بازنشرش بدم ...