فوتوریسم به دوران و جریانی در آغاز سده بیستم گفته میشود که مولفهها و تاریخچه عجیبی دارد؛ ظهوری قدرتمند و افولی ناکام و سریع. در پست قبل که مجسمههای جری یهودا را با بیانی فوتوریستی با هم دیدیم، متوجه شدم برای برخی خوانندههای یانوندیزاین معنای فوتوریسم چندان معلوم نیست، و برای برخی دیگر که فوتوریسم آشناست، حد و مرز و تجربهها و کیفیات آن چندان روشن نیست. در این پست کمی سعی میکنیم از دوران اوج کوتاه فوتوریسم با هم ببینیم.
در فاصله بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ میلادی در پهنهی جوامع غربی -چه در میان جریان چپ کومونیستی و چه در میان جریان لیبرال- تصویری از آرمانشهری متفاوت توسط هنرمندان سرشناس آن دوران تصویر شد که معلول بسط تجربه ماشینی اندک آن سالها به کل زندگی بشری بود. این هنرمندان با برخوردی ستایشگونه با ماشین و توسعه فنآوری آن را به صورت ذهنی و تخیلی در جمیع وجوه زندگی شهری توسعه دادند و به تصویری از جامعه آینده دست پیدا کردند که اگرچه مانند حبابی در گیرودار جنگ جهانی ترکید و پس از آن نیز از دل ویرانههای آن دوران سربرنیاورد، اما تا امروز -حتی- بخش زیادی از ایدههای آنها در حال توسعه و ظهور و بروز است. آنها شهرها را محمل حرکت ماشینها می دانستند که البته چنین شد. آسمانخراشها و بلندمرتبهسازی را آینده معماری تلقی میکردند که البته همین هم شد. نوعی زیباشناسی خاص را دنبال میکردند که ابتدا در هالیوود به طور جدی به آن پرداخته شد و در سالهای اخیر با توسعه فنون معماری و سبک معماری هایتک تا حد قابل قبولی به آن هم نزدیک شدیم. آنها افقهایی را هم برای ایجاد رابطه میان زندگی شهری و فضا درنظر داشتند که هیچ بعید نیست کمی بعد به آن مرزها هم برسیم.
با این وجود خیلی مهم است بدانیم پس چرا فوتوریسم به کلی کنار زده شد؟ هنرمندان فوتوریست حساب چند چیز را نکرده بودند. آنها اصلا حساب بحرانهای کمرشکن محیط زیستی و اقتصادی زمانه را که معلول همین توسعههای بیرویه غرب بود، نکرده بودند. آنها همچنین با تسری ماشین به همه عرصههای زندگی حساب سرکوب عواطف انسانی و رابطه با طبیعت را هم نکرده بودند. طبعا پاسخ بشر فطرتجو به این یکهتازی فوتوریسم نباید پاسخ پذیرایی میبود. این شد که تصویرها و منظرهای فوتوریستی آرام آرام به پسزمینه و ماده خام فیلمهای هالیوودی بدل شد و در زندگی عمومی مردم هم نقشی تخیلی و فانتزی پیدا کرد.