- ۱ نظر
- ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۵۲
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
سرعت امروز یکی از جداناپذیرهای زندگی همه ما شده است. اصلا ابعاد شهرها هم بعد از اختراع وسایل نقلیه موتوری، سر همین سرعت و حرکت سریع رشد دوچندان کرده است. چندی پیش با توجه به همین واقعیت برای سالروز تولد فردوسی به متروی تهران پیشنهاد کردیم که به جای تزئینات بیدلیل ایستگاهها و حتی به جای تلاش برای المان شهری کردن تودههای ایستگاههای مترو بیاید و روی این سرعت حرکت و توی این تونلهای تاریک کار کند. پیشنهاد ما به متروی تهران این بود (اینجا هم دوباره مینویسم تا شاید صاحب نفس یا منصبی بشنود و اجرایش کند): که در تونلهای منتهی به متروی فردوسی پانلهای تصویری خاصی نصب کند تا سرعت قطار موجب دیدهشدن یک روایت تصویری انیمیشنی در طول تونل گردد....
امروز به اثری از یک هنرمند آرژانتینی در کپنهاگ دانمارک برخوردم. هیرو با نصب پانلهای بزرگی به قامت ۲ و نیم متر در مسافتی به طول ۲۷۱ متر، توانسته انیمیشنی ساده را پیش چشم خودروهای سواری بیاورد. ایدهای مشابه ایدهی ما برای متروی تهران و بسیار هم مناسب شهرهای بزرگ با سرعت بالا مانند تهران....
چقدر خوب است تا هنر نتایج کارهای خوب و بدمان را پیش چشم ما بیاورد. وقتی هر روز سوار مترو میشویم و بلیطهای کاغذی را در این دو میلیون و اندی سفر روزانه به راحتی در سطلهای زباله کیسهای مترو میریزیم حواسمان هست پائیزان برگ برگ یک درخت بالقوه را رقم زدهایم؟ قوچهای وحشی تصمیم گرفتند تا در حرکتی جمعی و مشارکتی اینستالیشنی را در پاگرد دانشکده معماری دانشگاه هنر برپا کنند و دوباره درخت از میان رفته را شکل دهند. به قول خودشان وقتی عناصر تحقیرشدهی جامعهی معاصر گرد هم میآیند و بنا دارند پرده از چهرهی دنیا بردارند ... کار جدید گروه قوچهای وحشی شکل میگیرد.
در طراحی و ساخت این درخت -که البته هنوز در حال اجراست و راه مشارکت برای همهی دوستداران حرکتهای خودجوش اینچنینی باز است- قوچهای وحشی با ترکیب نوآورانه بلیطهای آبی و نارنجی و عمق بخشی به آنها سعی کردهاند تا با وجود ایدهی ساده و بیان صریح اثر، اما از زبانی ویژهی خودشان استفاده کنند.
قوچهای وحشی که پیشتر هم از تجربیاتش در یانوندیزاین را با هم مرور کردهایم، این روزها در تدارک تهیه دستهجمعی تابلوی شیشه شکستهی بزرگی در دانشگاه هنر هستند و البته علاقهمندان را هم به کمک و همکاری دعوت کردهاند.
فقط در ایران نیست که شاهد بخشهایی برای بانوان در شبکههای حمل و نقل عمومی هستیم. در این پست بخش بانوان ۷ مترو از اطراف جهان را میبینید. جالب اینجاست که توریستی که در طی سفرهای خود این تصاویر را ثبت کرده است برخلاف برخی کشورها از عدم وجود اجبار در تفکیک جنسی متروی تهران به وجد آمده است.
از منظر طراحی همه نمونهها به جز متروی ایران با گرافیکهای خاص محیطی خود و تمرکز بر رنگهایی که در تبلیغات در ارتباط با زنان به کارگرفته میشود، به نوعی بر تفاوتهای میان زن و مرد و نگاهی مردانه به زنان تاکید دارند، و متروی تهران تنها مترویی ست که خیلی فخیم این تفاوت را آشکار میکند.
کانالهای تاسیساتی محصول سال آغازین قرن نوزدهم در اروپا هستند. اون زمان که صنعت و ابزار در مدت اندکی چنان رشدی رو تجربه کرد که دخل و تصرف در طبیعت به منظور کسب سود بیشتر امری طبیعی شد.
بعدها هم در طول این دویست سال، ساخت مترو و آبراهه ها و شبکه فاضلاب و ..... کم کم زیر شهرهای ما یک ساختار متفاوت و یکپارچه ایجاد کرد؛ انگار که شهرهای ما روی شهری دیگه بنا شده باشند.
استیو دانکن، با جستجو در این شهر زیرزمینی در نقاط مختلف دنیا نظیر نیویورک، لندن، مسکو یا حتی پاریس. تصاویری دیدنی و متفاوت پیش چشم ما آورده... تصاویری که پشت پرده شهرهای ما، حتی پشت پرده تمدن اخیر دنیا هستند به نوعی!
منهتن اون طور که از توصیفات افراد و نوشته های روزمره و تصاویر سینمایی و منطق حاکم بر شهرسازی مدرنش برمیاد جای چندان زیبا و آرام بخشی نیست؛ هرچند به تمامه پایتخت تمدن جدیده و غرق در مظاهر اون... برای همینه که وقتی کسی به این قدرت بتونه چنین چیزی رو زیبا نشون بده لازمه کارش رو دید؛ فنی که در خلق تصویر به کار برده، و انتخاب های هنرمندانه ای که کرده
راستی چند شات دیدنی داره؛ یکی ش اون بخشی که از پروژهی High line تصویربرداشته ، دیگری متروی منهتن و البته ریتم تصاویر شبش...
واقعیتش این پست رو می گذارم تا متروی تهران رو خجالت بدم .
متروی تهران، با پذیرایی از حجم بالای روزانه مسافر درون شهری، از آن دسته فضاهای شهری به حساب مییاد که می تونند سهم موثری در فرهنگسازی و اطلاعرسانی عمومی شهر تهران –و با توجه به مختصات شهر تهران- و مردم ایران، ایفا کنن. تازه جالبتر اینجاست که نام اکثر ایستگاههای متروی تهران، فراخور نام محله ها و گذرهای شهر، همنام و برگرفته از اسامی ارزشی و نام انسانهای تاریخ ساز این ملک اسلامیه.
ما در بین ایستگاه هامون، توحید داریم! ولی عصر (عج) داریم! مولوی داریم . سعدی داریم. فردوسی داریم! ما در بین ایستگاه هامون امام خمینی داریم! میرداماد داریم! شهید صدر داریم. شهید بهشتی؛ شهید مفتح . ما میدان شهدا داریم . ما ..... خلاصه چه نام های عزیزی داریم در متروی تهران
ولی اون چیزی که مقارن کردیم با این اسمهای مقدس و ارزشمند، چه رسم ناجور و ناکوکیه!
رسم شده در متروی تهران از همان آغاز تا امروز (البته الان خبرهایی به گوش می رسه گاهی که شاید بشه حمل کرد بر تغییر رویهها انشاالله) که بناهایی بدساز و امروزی با نگاهی تیپ و بدون هویت برای ایستگاه ها ساخته بشه و بعد با عناصر نصبی کتیبه دیواری و نقاشی و ... مثلا فضا رو با نام ایستگاه متناسب کنند.
غافل از اون که گندی که در سطح معماری زده بشه با هیچ راهبرد پایین دستی قابل جبران نیست!!!
----------
این برخی از ایستگاه های متروی قزاقستانه. خجالت داره برای ما کشوری مثل قزاقستان که نسبت به ایران عزیز کشوری دمبریده و بی هویت به حساب میاد؛ این چنین ایستگاه هایی طراحی کنه و ما اسیر دست مشاورهای معمار کم بهره و بازاری ، چنین مذخرفاتی رو طراحی کردیم!
نه که ایستگاه های قزاقی چیز خیلی خاصی باشند ها! مهم برای من این بود که در سطح معماری -نه هنرهای الحاقی بعدی- هم تلاش شون دیده می شه. همین