توسعه بناهای قدیمی، یکی از چالشهاییه که پیش روی اکثر شهرهای بزرگ و سابقه داره.
برخی بناهای قدیمی رو شایسته تخریب می دونن و اون ها رو از کار افتاده و دوران گذشته می خونن و برخی دیگه برعکس اون ها رو شایسته ارج و نگهداشت فرض میکنن. و البته هر دو گروه هم در برخورد با برخی بناها که خب سن و سالی ازشون گذشته و ثبت های میراثی شدند، خاضع تر برخورد می کنن و علاقه مند نگهداشت و زندهسازی مجدد اون ها هستند.
یکی از گونه بناهایی که معمولا در سال های اخیر نیاز به توسعه و زندهسازی شون در همه جای دنیا حس شده ایستگاه ها و پایانه های حمل و نقل قرن اخیر هستند. با ورود خودرو به زندگی بشری در سده اخیر، خیلی چیزها در زندگی مردم عوض شد. این ایستگاه ها و پایانه ها هم مربوط به همین دورانن و این روزها کم کم دیگه احساس می شه نمی تونن جوابگوی نیازهای جدید باشن و باید فکری به حالشون کرد. گاهی رخ داده که تخریب شدند و به جاشون چیزی جدید ساخته شده و گاهی هم به کل تغییر کاربردی داده شدن و در نزدیکی شون مجموعه ای جدید ایجاد شده. و اگرچه هر دوی این راهکارها معمولا با توجه به محاسبات مالی دقیق رخ می ده اما یه جورایی آدم احساس می کنه اسرافه! :) یعنی یه بی مهری حتی! نسبت به چیزی که سالیان دراز همراهی کرده با خوب و بد بشر....
اما در راهکارهای عاقلانه تر توسعه و نوسازی این بناها مطرحه که هم نگه می داره وضعیت قبلی و خاطره های اجتماعی رو و هم به کاربری های جدید پاسخ می ده.
نکته مهم در این گونه توسعه ها توانایی در برقراری ارتباط میون وضعیت قبل و بعد بناست به طوری که مثلا رشد فناوری های سریع این سالها مانع برقراری ارتباط نشه.
یک نمونه خوب از توسعه این گونه بناهای قدیمی که با وجود برخورداری از آخرین فناوریهای ساختی خیلی خوب تونسته رابطه مورد نظر رو برقرار کنه و به کالبدی نو و پاسخگو برسه توسعه و بازسازی ایستگاه کینگزکراس لندنه.