مجموعه «تصویرسازیهای مطبوعاتی» عرفان محمدیآذر در سیزدهمین جلسه حلقه هنر نمایه شد. توضیحات خوب محمدیآذر در مورد تصویرسازی مطبوعاتی، روند و اجرا و مشکلات و فرصتها به خوبی برای تازهکارها درسآموز بود. خود تصویرسازیهای محمدیآذر هم حال و هوای خاصی داشت. سفیدخوانیهای حساب شده، کاربرد و همنشینی معقول رنگها، ترکیببندیهای متنوع و البته استفاده از تکنیکهای مختلف نقاشی در خلق آثار از شاخصههای نقاشیهای محمدیآذر بود.
در این پست سه داستانی را که محمدیآذر در حین نمایش تصاویر آنها در حلقه هنر تعریف کرد با هم می بینیم. داستان خرگوشی که با پیبردن به این که فرزندخوانده -و نه فرزند واقعی- پدر و مادر گاو خود است از خانه فرار میکند و بعد تلاش میکند تا خود را شبیه پدر و مادر خود یعنی یک گاو کند! داستان ضربالمثل شتر دیدی ندیدی و آن سه برادر تیزهوشی که شتری را بدون دیدن توصیف کردهبودند و همین به دردسر انداخته بودشان و داستانی از روباه و خروس.
محمدیآذر خود درباره تجربه تصویرسازیهای مطبوعاتی میگوید:
تقریبا از سال 83 وارد فضای تصویرسازی شدهام. تصویرسازی مطبوعاتی اولین پله برای کسانی است که وارد این حوزه میشوند و در این فضا آزمون و خطا میکنند، چه تکنیکی و چه تاکتیکی. بیشتر با فضا و متن آشنا میشوند. و نوع برخوردشان با مدیر هنری، روشها و ریزهکاریهایی که در کار هست، را مییابند. تصویرسازی مطبوعات مثل تجربیاتی است که از بازیگران سینما خواندهایم؛ دورهی تئاترشان را دورهی طلایی میدانند به خاطر تجاربی که آنجا کسب کردهاند. تصویرسازی مطبوعات هم همین فضا را دارد.
این تصویرسازیها تجربیات تصویری بودند، برخلاف کتاب که چیزی ماندگار است و میشود به آن استناد کرد یا خیلی دقیق دربارهی بندبند جزئیات و عناصر بصری آن تحلیل کرد، تصویرسازی مطبوعاتی بیشتر یک چیز روتین است. خصایصی که دارد، هم خوبند و هم بد، به دلیل آن شلنگتختههایی که معمولا تصویرسازها میاندازند و تجاربی که دارد، تجارب خوبی است ولی از این لحاظ که بار مالی خوبی ندارد یا اینکه کیفیت چاپ بد، کاغذ بد، و برخوردهای غیرحرفهای صاحبان نشریهها، سختیهایی هم دارد.
[منبع]