- ۲ نظر
- ۱۳ بهمن ۹۰ ، ۰۹:۴۴

قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.










دوستانی که امثال بنده رو می شناسن، می دونن که کم نیستند آدمهایی که هنوز هم حتی در پس بیست و چند سال زندگی تو کتشون نرفته این که هربار خم بشن و بند کفش باز کنن و بند کفش ببندن و پاشنه وربکشن.
هرچند در پاشنه ورکشیدن اشاراتی اخلاقی هست اما فکر می کنم کمهزینه تر باشه اخلاقمون رو درست کنیم تا این که بخوایم عزمهامون رو گیر پاشنه ورکشیدنهامون کنیم.
خلاصه، القصه این داستانها رفت که بگم بلاخره یه آدم عاقل شرقی پیدا شد به این خواست عمیق پاسخ طراحانه بده و کفشی طراحی کنه که برای پاکردن و از پا درآوردن نیاز به هیچ گیر و بستی نداشته باشه در عین حال از پا به خودی خود درنیاد و وبال آدمی نباشه.
دست مریزاد طراح!

چقدر خوب و ساده بود این ایده و این لوستر؛ یعنی یک دنیا خوشم آمد از ایده ای این طور ساده و بی ریا و سهلالوصول.
قامت و هیبت لوسترهای آن چنانی رو هم داره :)
فقط باید مواظب بود که نزنیم بشکنه. این بار فقط شیشه خورده نیست که می ریزه روسرتون. فرش خونه هم رنگی می شه و سرتون به باد می ره احتمالا.... :)


یه مقدار سرم خلوت بشه حتما دستی به سر و روی بخشهای یانوندیزاین می کشم. نقدا بخش نقاشی رو کم کم باید از گرافیک ها جدا کنم.
اما در مورد این پست :) نمی دونم روم می شه یا نه که این رو یک پست نقاشی نام بدم !؟ طبیعت بی جانه مثلا!
راستش برای بچه های هنری و مخصوصا رفقای نقاشی یکی از تمرینات ابتدایی و اولیه نقاشی های طبیعت بی جانه که ریشه در اوایل دوران رنسانس غربی و اواخر قرون وسطی داره به نوعی. از این حرف های تاریخی بگذریم. طبیعت بی جان تا همین امروز هم یکی از موضوعات معمول دوستان نقاشه.
دوستان نقاش در تمرین های ابتدایی، می گیرن و چیدمانی از عناصر بی جان رو در مقابل خودشون با ترکیب بندی های متفاوت می گذارند و از اون ها نقاشی می کنند.
در این اثر نقاشی اینتراکتیو، مجموعه چیدمانی از طبیعت بی جانه که به ظاهر در ترکیب بندی مشخصی چیده شده، اما این بار با تکون دادن و زاویه گرفتن بوم نقاشی، اون ها هم بی تفاوت نمی شینن ؛ اون ها هم می ریزن و تغییر جا می دن و خلاصه همین طوری نمی شینن جلوی جناب نقاش :)

یک آتشدان ساده و خوب فلزی برای فضاهای باز؛
اگه تو اقلیم های سرد و حتی تو اقلیم های گرم و خشک ایران طراحی می کنین، (به خاطر شب های سرد زمستونی شون) یادتون نره برای آتیش و گعده های شبانه دور آتیش هم در فضاهای باز پیرامون بناهاتون حساب ویژه باز کنین.

یادتونه گفتم ما در پیرامون خودمون خیلی وقت ها چیزهای اضافهی بی دلیل داریم؟
مثلا یه صندلی، واقعا آیا همهی جرم ش لازمه تا صندلی بمونه؟ یا می شه اون رو خلاصه تر کرد بدون این که به نگاه های مینیمال بپیوندیم؟
طراح فرانسوی ، پاول میناند ( Paul Menand ) گرفته با خلاصه سازی جرم یک صندلی، از دل یک صندلی معمولی ، سه صندلی درآورده.
این طرح به شدت خوبه :)
جاروبرقی کوچیک ش همه پودر کچ ها رو به درونش می کشه و با اندکی رطوبت و ایجاد فشار دوباره گچ تحویل کلاس درس می ده.
اعتراف می کنم مدت ها در دوران راهنمایی و حتی بخشی از دبیرستان به این فکر می کردم که ما چرا گچ رو درست می کنیم و بعد باهاش روی تخته می نویسیم و بعد پودر گچ ها رو به دور می ریزیم. همش فکر می کردم کار عبثی می کنیم انگار :)))
اتود جالبیه.
