خانه های شرقی این روزها خیلی این طوری هستند. بازی با سطوح و صفحات، تجربه های متنوع فضایی، عموما ساده در ترکیب مصالحی مطبوع و این بار رمپی که سطوح خونه رو به هم ارتباط داده...
- ۲ نظر
- ۱۸ آبان ۹۰ ، ۱۲:۴۵
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
خانه های شرقی این روزها خیلی این طوری هستند. بازی با سطوح و صفحات، تجربه های متنوع فضایی، عموما ساده در ترکیب مصالحی مطبوع و این بار رمپی که سطوح خونه رو به هم ارتباط داده...
اول بار که در بازی کودکانهای چشم به چشمی میکروسکوپ گذاشتم اعجابی حیرت انگیز فراگرفت من رو. راستش آدمی سخت باور می کنه جهان چیزی غیر از محسوس لوس خودش باشه :) و وقتی با چیزهایی ورای محسوسش حتی در همین عالم ماده روبه رو می شه راهی نداره جزیک تصمیم خیلی خیلی بزرگ.
یا باید منکر چیزی در پس پرده بشه و ظرف قسمت سیاه وجودش رو بسط بده یا باید سربه سجده بگذاره و سبحانک سبحانک مااعظم شانک واقهر سلطانک .... سربده.
غافل از اون که ظرف قسمت تاریک و سیاه آدمی از سنگه و چندان قابلیت انبساط نداره....
بی دلیل نیست که بزرگان علم تجربی یا خیلی خیلی ملحد می شن یا خیلی خیلی موحد.
سفر به جهان میکرو. جهانی ورای محسوس من و تو. جهانی که مدام در ذکره. در چینش های اعجاب آورش. در تزویج ها و زادن هاش ... در بودن و شدن هر لحظه ش.
توی این عصر دیجیتال زده باز هم غنیمته بازی کودکانه با گچ و تخته هرچند اون قدر تغییر ذائقه توسط طراح دیده شده باشه که بچه کوچیک هم بازی با یک لپ تاپ گچی رو تجربه کنه... خیلی ساخت خوبی داره این کار.
راستی دقت می کنین به جای سیب استیو جابز یه گورخر یا شاید هم یک الاغ گذاشته :) ؟
دوستانی که در حوزه طراحی و معماری سبز یا معماری پایدار تحقیق می کنند یا علاقه دارند خوب می دونن که نگاه صاحب نظران این حوزه بیشتر بر گسترش گفتمان و فرهنگسازی در این راستاست. برای همینه که یکی از مهمترین گونه بناهایی که معماری سبز و پایدار سرمایهگذاری می کنن روش، مدارس هستند و مراکز آموزشی. به زعم این دوستان اگه ما در هر محله یا شهر فضاهای آموزشی متناسب با راهکارهای اقلیمی محیط زیستی بسازیم می تونیم امیدوار باشیم که نسل آینده با تجربهای که در این ها داشته ، نگاهی به مراتب بهتر و جلوتر به مساله احترام و تعامل با محیط زیست و زمین داره....
این جا 14 مدرسه و فضای آموزشی هوشمند و سبز رو داریم که در هر کدوم تلاشی از جنس چیزی که نوشتم جریان داره.
جهان مجازی امروز گاهی صورتهایی واقعی تر از واقعیت فرارو پیدا کرده. به شخصه اولین بار که ایدهی توییتر رو فهم کردم تا روزها بهش فکر می کردم. به این که یعنی چی!؟
جهانی دیگر با مراودات دیگر به صورت پویا و زنده در حال جریانه و شخصی مثل مادر من به هیچ وجه تصوری از اون نداره.
منی که "علم" پیدا کردم به این مساله می تونم فرض کنم که دارم فهم می کنم این موازی نامحسوس رو که تنها صورتهایی از اون رو در وب می بینم.
اما اگه یک مترجم، یک عینک ، یک چشم که قدرت دیدن اون رو داره میون بیاد، می شه تصویرهایی مثل نفشه های کره زمین در شب رو از این زندگی موازی دید.
و نیمهی پر این لیوان اینه که شاید فهم عوالم دیگه رو برای ما فرزندای آخر زمان کمی ساده می کنه....
تعلیق یکی از حس هاییه که بشر هیچگاه نمی تونه باهاش کنار بیاد. شاید ازهمین جهت باشه که تمایل داره هیجانهایی تعلیقی رو به خدمت بگیره تا زندگی یکنواخت روزمره ش رو اندکی مهیج تر کنه. باید اعتراف کنم با دیدن این اینستالیشن ، و تنها با دیدنش! حس تعلیقی شدید در خون بنده دوید! و حال کسی که در زیر این پهنه ی 1500 تایی قیچی های باز آویزون نشسته خودتون محاسبه کنین.
به قدری این اینستالیشن تاثیرگذار بود که لباس نه چندان مناسب خانم دوزنده هم نتونست بنده رو از نشر این کار بازبداره. عفوم کنین....
قصه از این قراره. شما از پارچهای سفید و بزرگ قطعاتی رو می برین و به دست دوزندهای که در زیر پهنهای این چنین تعلیق دار نشسته می دین تا براتون با کمال آرامش دوردوزیش کنه! واقعا عجیب بود....
این طرح مسجد اشکالات خیلی داره ها! اما به غیر از منارهش باید بگم خیلی از معیارهای ساخت مسجد در این اثر رعایت شده. ارتباط فضای نماز با آسمان، پرهیز از شباهت به بناهای شاخص دیگه، نوعی هویت سازی با توجه به انتخاب سازه، کاربرد نگارهها و زیبایی شناسی آشنا، ترکیب فضاهای باز و نیمه باز و بسته در کل کار و سایت ، رعایت ورود و خروج ها و احترام به جهت قبله و ......
می دونین از چی ناراحتم؟ چرا باید یک گروه معمار آلمانی بیش از بچه شیعه های ایران اسلامی مطالعه و دقت داشته باشند؟!! چرا باید این چنین طرحی در الجزایر در بلاد اسلامی توسط این ها طراحی بشه بعد در دل تهران، ام القرای جهان اسلام! مسجد امام رضایی نبش نامجو-انقلاب طراحی و ساخته بشه که به فشار و زور رسانه های مصلح نام مسجد ازش برداشته بشه و بشه موسسه فرهنگی! بس که بی ربط باشه به معماری مسجد!!!
چرا!؟
سلام جهان! این عبارتیه که هر سایت وردپرسی اولین بار در پستی پیش فرض روبه جهان می گه!
از حوالی ابتدای سال 2011 میلادی شروع کردیم. هفدهم هجدهم ژانویه بود شاید. زمستان پارسال .
و خوب می دونم درکم می کنین که به میلادی یادم باشه تاریخ شروع این کار رو. بارها از شروع این کار و حال و احوال هرچند یکبارم براتون نوشتم. قریب به بیست بار شاید. و این بار سودا ندارم تا دوباره خیلی حرف ها رو تکرار کنم. لینک می دم به اون روزها که خیلی سریع گذشتند....
اون 50 و اندی نفر دوست خوبم خوب می دونن که yanondesign امتداد روند ایمیلهای دیزانی بود که براشون هرازچند گاه به صورت شخصی می فرستاد. چند بار هم گفتم قبل از این که هدف اولی من ساده شدن کار برای خودم بود گرچه آروم آروم با محبت های شما مساله تغییر کرد....
حتی اگه یادتون باشه بارهایی بود که قصد کردم حرکت رو تعطیل کنم اما واقعیت اینه که نذاشتین. خیلی هاتون با محبت ، برخی با طعنه و برخی که صمیمانه ازشون متشکرم با عتاب! یانون دیزاین رو تا امروز شما پیش بردین و بعد از این هم همین طور خواهد بود... !