- ۰ نظر
- ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۴۰
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
برای مسابقهی ایستگاههای زمستانی، جئون و کونکان طرحی برای یک پاویون ارائه دادهاند که استفادهای چهارفصل دارد. کلیت طرح آنها ملهَم از میوهی درخت کاج و تکنیک ژئودزیک است که این دو مورد در کنار هم ساختار خلاقانهای را برای این پاویون ایجاد کردهاند. اما چرا چهارفصل؟ هر کدام از پرههای فلزی این سازه حکم ظرفی را دارد که به هنگام بارش برف، از برف مملو خواهد شد و به این ترتیب با ادامهی بارشها سرتاسر این پاویون سفیدپوش میشود. در حقیقت در این طرح نزولات جوی معماری را تکمیل میکنند و در پایان شاهد یک کلبهی اسکیمویی با ظاهری متفاوت خواهیم بود!. در فصول دیگر نیز نور از فاصلهی میان پرهها به فضا وارد میشود که با عبور از طلقهای رنگی فضایی شاد و جذاب را درون این پاویون ایجاد خواهد کرد، ضمن اینکه این رنگهای شاد در زمینهی سفید و برفی محیط خود، ظاهری توجه برانگیز خواهند داشت.
اگر ظرفیتهای هنر و هنرمندان را در رفع بسیاری از نیازهای روزمره درک کنیم، احتمالا ارج و قرب بیشتری برای این قشر از جامعه قائل میشویم و پس از آن شاید آثار هنری کمی از حصر گالریها خارج شوند. نمونهی این فهم را شرکت هرمس که تولید کنندهی محصولات چرمی است، در سفارشی که به طراحان زیم و زو داده نشان داده است. آنها از طراحان خواستهاند که برای ویترین فروشگاهشان اینستالیشینی را اجرا کنند. گروه طراح با استفاده از خردههای چرم که از کارگاههای این شرکت جمعآوری کردند دست به ساخت حیواناتی چرمی در ابعاد واقعی زدند. حیواناتی که با ساخت دقیق و تمیز خود و زیبایی خاص چرم جلوهای خاص گرفتهاند. این اینستالیشنها در سه قاب مختلف که مربوط به حیوانات آبی، هوایی و زمینی بودند در مقابل عابران قرار گرفتند. ایدهی اصلی این کار از موزهی تاریخ طبیعت گرفته شد. جایی که حیوانات تاکسی درمی شده از انواع مختلف، در قابهایی ویژه قرار گرفتهاند و مراجعان برای دیدن این نمونههای ارزشمند پشت این ویترینها میایستند و آنها را تماشا میکنند. حالا ویترین این فروشگاه تبدیل به یک موزه از حیوانات با ارزش چرمی شده که محصولات چرمی تولیدی نیز در کنار آنها، دوچندان ارزشمند به نظر میرسند.
میوهها در تنهاییشان چه میکنند؟! شاید مشغول بازیگوشی شوند و آشپزخانه را به هم بریزند! بنوئیت جیمز، هنرمند فرانسوی، میوها را اینگونه دیده و به آنها جان بخشیده است. او هر کدام از میوهها را روی یک اسکیتبورد سوار کرده و آن را در حال حرکت روی وسایل آشپزخانه به تصویر کشیده است. جیمز ظرفیتهای فیزیکی هر میوه نیز را در کارهایش لحاظ کرده و شاید این تصاویر او ایدهای باشد برای ساخت یک انیمیشن، چرا که معمولا در انیمیشنهای اینچنینی برای متحرک ساختن اجسام بیجان با مشکل روبهرو میشوند و به نظر، جیمز پیشنهاد جالبی برای این موضوع داده است. در آشپزخانهی او کیوی از روی شیر آب میپرد، پیاز بااحتیاط از روی نوارهای نازک ماکارونی عبور میکند و تنها گوجه فرودی ناموفق داشته است!
معمولا همهی بچهها تاببازی را دوست دارند و حتی با کمترین امکانات هم پدر و مادرها برایشان تاب و سرسره درست میکنند. اما دیدهاید که گاهی در پارکها بچهها برای تاب سواری با هم دعوایشان میشود؟! بازی کردن خوب است و بچهها با بازی کردن تربیت میشوند. ایدهای که در فستیوال جعبهی سبز هنرها در کلرادو به اجرا درآمده این نکته را مدنظر قرار داده است. تابسواریای که علاوه بر لذت فردی برای کودکان، آنها را به نوعی وادار به کار گروهی میکند. تابهایی که زیر صندلیشان نورانی است و به هنگام حرکت از خود صداهای خاصی نیز تولید میکند. بنابراین هر کدام از آنها میتواند در همآهنگی با تابهای دیگر موسیقی تولید کند و با بالا و پایین رفتنشان به خصوص در هنگام شب، چراغهای متحرکی میشوند که برای ناظران هم صحنهای جالب خواهد بود
گاهی آنقدر در هنر انتزاعی میشویم که به کل از محیط و واقعیتها دور میافتیم. مثلا موزهها را ببنید، خیلی وقتها موزهها به خاطر دور بودن از جریان زندهگی آدمها و شاید زنده نبودن اشیاء درونشان مهجور میمانند و متعلق به قشر خاصی میشوند. اما چهطور میشود یک موزه را زنده کرد؟ چهطور میشود تجربهای ملموس و موافق طبع انسانها رقم زد؟ موزهای در دانمارک اینستالیشنی را به نمایش گذاشته به وسعت کل موزه. انگار که طبیعت آمده و حق خودش را از فضاهای شهری پس گرفته است. کف موزه تبدیل به بستر رودخانهای شده که بازدیدگنندهگان بر روی ناهمواریهای آن حرکت میکنند و البته چیزی را بر دیوارههای آن تماشا نمیکنند! الافور الیاسون از خاطرهای که کف یک فضا برای انسان میسازد بهره برده است. مثل خاطرهای که از سنگریزهی کف پارکها، ماسهی کنار ساحل یا حتی خاک روی کوهها در خاطر انسان میماند. درواقع این بار به جای دیوارها و احجام درون موزه، کف فضا است که موضوعیت پیدا کرده است. |