- ۱ نظر
- ۲۲ آبان ۹۳ ، ۱۲:۴۵
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
قسمت بود این پست امسال یعنی بعد از گذشت یک سال از سوگواره ۹۲ و در آستانه برگزاری سوگواره ۹۳ منتشر شود. هیئت هنر هر سال برای سوگواره هنر و حماسه خود شعاری برمیگزیند و غالبا هر ساله همین شعار دستآویز برخی تولیدات هنری دوستان هیئت هنر میشود. شعار سال ۹۲ هنرمندان در هیئت هنر، مصرعی حماسی از یک شعر عاشورایی بود؛ زره از موج بپوشیم و ردا از طوفان....
صادق لطفیزاده، در طراحی تیزر مراسم هیئت هنر ۹۲، رویکردی فرمالیستی به این شعار را برگزیده است. رویکردی که با بازیگری ادوات جنگ و موسیقی حماسی از دریچه دوربینی ماکرو که با حرکت دائم خود نوعی بیقراری طوفانی را رقم میزند، تیزر را شکل داده است. رویکردی که اگرچه به دلیل ساخت خوب کلیپ وجدآوری خاصی پیدا کرده است اما به نوعی تنها با لایههای اولیه پیام شعار سروکار دارد و عمق لازم در هنرهای مانا را از دست داده است. شاید هم چنین توقعی از یک کلیپ تیزر مراسم کمی توقع زیادی باشد....
طی تهاجم اخیر رژیم صهیونستی به باریکهی غزه، بارها تصاویر دردناک و باورنکردنی از مردم و کودکان مظلوم این باریکه را دیدهایم. هر بار با دیدن تصاویر غمی بر دلمان مینشست و تاسف میخوردیم از این مظلومیت تاریخی در میان آن سکوت جهانی... اما پرواضح است که اگر مقاومت همین مردم مسلمان نبود رژیم کودککش اسرائیل وادار به عقبنشینی در برابر خواستههای مقاومت نمیشد. معمولا در بحبوحههای اینچنینی رسانههای جهان معاصر نقشی بسیار جدی بازی میکنند و میتوانند با خروجیهای هنرمندانه خود به کلی نگاه خیلیها را نسبت به وقایع عوض کنند.
در جنگ غزه هم خبرنگارها و عکاسانی بودند که با نگاه خاص خود به این اتفاق میپرداختند. محمد سالم نیز فوتوژورنالیستی فلسطینی است که در میان خرابیهای شهر، تصاویر تمرین پارکور چند جوان را ثبت کرده است. اینگونه تصاویر را عادت داشتیم که در فضاهای شهری مدرن و لوکس امروزی ببینیم. اما این جوانان ساکن غزه، با تبدیل خرابههای ساختمانی به ابزاری برای ورزش، با زبانی تاثیرگذار خرابیهای ظالمانهی این جنگ را به بازی گرفتهاند و حرفهای بسیاری را به دشمن متجاوز خود فهماندهاند. محمد سالم با انتخاب شاتهایی که خرابیها و آتش و دود نقش پیشزمینه و فرعی را بازی میکنند بر ایحاد این حس تاکید کرده است.
دنیای امروز برپایه غفلت بنا شده است. ما را مشغول چیزهایی میکنند تا از چیزهایی مهم بیخبر بمانیم. هیچ فکر کردهاید که دنیای امروز چگونه این حجم عظیم کشتار و تجاوز و غارت مدرن و غیرمدرن رژیم اشغالگر و بچهکش صهیونی را هضم میکند؟ مثلا با وجود حرکتهای خودجوشی که حالا دیگر دارد در دنیا جای غفلت را میگیرد، چرا مردم امریکا یا اروپا باز هم عموما در مقابل چنین رخدادهای جهانی سکوت میکنند؟ غفلت! دنیای امروز با غفلتی حساب شده مدیریت میشود.
جریان خودجوش نهصت مردمی پوستر انقلاب، که از سال ۱۳۸۸ به راه افتاده است، با انتشار پوسترهایی موضوعی، تقارن بازیهای سرگرمکنندهی جام جهانی با جنایات رژیم اشغالگر و کودککش اسرائیل را با عنوان جام جنایی به تصویر کشیده است. این پوسترها با نگاهی عامتر به مساله فلسطین و ظلم و تجاوز چندین دههی رژیم اشغالگر قدس، به طور ویژه بازیهای جام جهانی را نیز بستر مناسب این جنایتها عنوان میکنند. بازیهایی که با وجود ابر خبری چگالی که دورتادورشان ساخته میشود، حاشیهی امنی برای موتور جنگی اسرائیل ساختند.... بازیهای جام جنایی...
همانطور که همه خوب در جریان هستیم نتیجه نرمشهای رفتاری دولت جدید و برنامه دیپلماتیک ما با دنیا چیزی جز رجزخوانی دوباره دنیای استکبار برای انقلاب اسلامی و ایران عزیز نبوده است. چه به تاریخ و عبرت از آن معتقد باشیم چه معرفت خود را از عقل و اندیشه بگیریم و چه کتاب وحی و کلام اهل وحی را مدنظر داشته باشیم باید خوب بدانیم که استکبار تنها زمانی شر خود را از سر مستضعفان عالم کم خواهد کرد که محکم جلوی آن بایستی و پوزهاش را به خاک بمالی... و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض..... کار دیپلماسی، همین نشستن و نرمش نشاندادن و گفتگوست و امیدواریم که تیم دیپلماتیک ایران و دولت دکتر روحانی، عزت و شرافت ایران اسلامی را تمام هم و غم خود بداند و قدمی از آرمانهای بلند انقلاب اسلامی ایران کم نگذارد. اما در یک مملکت همه لازم نیست دیپلمات باشند. مثلا رهبر انقلاب یک بار گفت من انقلابیام من دیپلمات نیستم، یعنی حتی شاید رهبر یک نظام هم لازم نباشد عهدهدار امر دیپلماتیک باشد. در این میانه که حتی دیپلماتهای امریکایی وظبفهی سخنگویی وزارت جنگ را به عهده گرفتهاند و حداقل با پز فاتحانه مدام برای ایران خط و نشان میکشند، چرا طراحان ما انقلابی نباشند و حتی با پروپاگاندا جواب این حجم عظیم پروپاگاندا را ندهند؟ طراحان آتلیه موجود در خانه طراحان انقلاب اسلامی با طراحی چهار پرده خوش تکنیک و انتخاب جملهای از رهبری انقلاب، به خوبی جواب این گندهگویی های غربی-امریکایی را دادهاند. آخر دنیا باید بفهمد با ملتی انقلابی و پرانرژی طرف است... ما مردان نبردیم.
از منظر نقد، میخواهم به بهانه این مجموعه در مورد عنوانبندی و لیاوت چند نکته بگویم. با وجود صراحت کلام و زیبایی بصری مجموعه، لیاوت و عنوانبندی هر چهار اثر دارای محتوای کلامی زیاد آن هم به صورت فشرده و کوچک است که با توجه به انتشار اثر در فضای وب، کارکرد کمتری دارد. اگرچه این گونهکارها جنبه و کارکرد داخلی نیز دارد اما با توجه به کارکرد بینالمللی آن به نظر توجه دو چندان به لیاوت انگلیسی و سعی در انتشار جهانی این گونه کارها بسیار مهم است. عنوان و شعار انگلیسی نباید حداقل غلط املایی داشته باشد که امیدوارم این توجهات دقیقتر و جدیتر پیگیری شود.
اگر یادتان باشد تقریبا پارسال همین حوالی پستی را با هم دیدیم که در آن تصویر یک سرباز چینی به نمایندگی دیکتاتوری چینی به صورتی بسیار پروپاگاندا با مجموعه ۵۵۰۰ عروسک سرباز توسط هنرمندی غربی ساخته شده بود. آن زمان از عدم تناسب این بیان و هدف طراح و از این تبحتر غربی آنقدر عصبانی شدم که حتی شروع به دفاع از چین کمونیست کردم :) اما حالا با انتشار مجموعهای متناسب که فنی مشابه دارد جبران میکنم. این بار با بیش از ۱۵ هزار عروسک سرباز به رنگهای مختلف روبهرو هستیم که در پردههایی در مقیاس بزرگ در کنار هم قرارگرفته اند. کلیت در همنشینی با جزئیاتی شگفت آور....
هنرمند کانادایی ژان پیر سگین با توسعه این چنین بیانی سعی کرده تا محتوای آثار نیز با روش انتخابیش تناسب داشته باشد. سگین به خوبی برای به کاربردن این فن، تصاویری مشهور از جنگ اروپایی دوم، یعنی بزرگترین نبرد و زورآزمایی نظامی دوران معاصرمان را که تماما با منطق و مدیریت و خواست نظام مغرب زمین برپا شد، را انتخاب کرده است.
جلسه هشتم حلقه هنر با گفتاری چالشی از دوست خوبم، کارگردان جوان و خوشذوق کشورمان، محمدباقر مفیدیکیا با عنوان «جنگ؛ این واژه مظلوم» همراه بود. شاید همان چالشهای آن جلسه باشد که حالا در حلقه هنر موجبات شکلگیری یک دیالوگ را فراهم آورده است. جلسه بعد حلقه هنر یعنی شانزدهمین حلقه هنر اختصاص دارد به گفتاری نظری از حبیب احمدزاده در موضوع یک آسیبشناسی در وادی فرهنگ و هنر....
راستی خبر دارید که جلسات حلقه هنر از جلسه پانزدهم به درخواست شرکتکنندگان و برای اختصاص زمان بیشتر به دوست ارائه دهنده، با اجرای یک آیتم گفتار یا ارائه اثر هنری شکل میگیرد.
ما انسانها برای خودمان برخی صفات را انحصاری میدانیم. مثلا میگوییم انسان حیوان ناطق است. یعنی وجه ممیزهاش با حیوانات همین نطق و کلام است؛ غافل از این که چه کسی میتواند اثبات کند حیوانات در کوکو کردنها و نعرهزدنهایشان نطق نمیکنند؟ مگر «النمله» برای مورچهها نگفت که سلیمان و جنودش چنین و چنان....
جایی خواندم که در فصل ممیزهی انسان -چه به کنایه چه به جد- نوشته بود : حیوان ضاحک! تنها حیوانی که میخندد همین انسان دوپاست! اما گاهی صحنههایی از حیوانات میبینیم که گمان میکنیم آنها هم میخندند! اصلا که گفته که حیوانات نمیخندند و یا حیوانات همه غریزهاند و مهربانی ندارند؟ مخصوصا در این زمانه که برخی انسانهای دوپا در گرگصفتی روی درندگان عالم را سفید کردهاند..... (الان گرگهای عالم حق دارند گله کنند که چرا در وصف این مستکبرین و جنایتکارهای عالم از تعبیر گرگصفتی استفاده کردم!)
مجموعه زیر که ۵۰ تصویر از عکاسان متعددی ست -و نام همه را در انتهای پست به لاتین آوردهام- پرترهها و تصاویری از حیواناتاست که غالبا گویی شاد و شنگول و مهربان و حتی در حال خنده هستند. خودتان قضاوت کنید:
مرحله ایدهپردازی یک پروژه سینمایی شاید خلاقترین بخش فرایند تولید یک فیلم باشد و هر قدر به مرحله تولید نزدیکتر میشویم بعد فنی کار بیشتر خواهد شد. در مرحله بسط و گسترش ایدهپردازی براساس سناریوی نهایی شده معمولا سعی میشود حال و هوای فیلم، ظاهر و کلیت شخصیتها، رنگ و لعاب و نورپردازی فیلم و حتی اتفاقاتی که در فیلم میافتد، همگی به صورت سندهای تصویری آماده شود. در برخی موارد این مرحله حتی تا یک سال هم به درازا خواهد کشید. برای خیلی از اعضای تیم تولید، این مرحلهی خاص، به مثابه نقشههای اجرایی یا همان فاز دوم معماری میماند و هر چه دقیقتر اتفاق بیافتد مشکلات و چالشهای زمان تولید کمتر میشود.
فیلم جنگ جهانی Z یکی دیگر از فیلمهاییست که این روزها با موضوع زامبیها ساخته میشود. ایدهپردازان این فیلم دست به خلاقیتی زدهاند تا شاید بتوانند این ایده مستعمل یعنی حضور زامبیها را پیچیدهتر از پیادهروی یک عده زامبی در خیابانها نشان بدهند. زامبیهایی که به صورت تودهای رفتار میکنند. مثل دسته پرندههای در حال پرواز که گویی از یک عقل جمعی دستور میگیرند و همه انداموار تابع آن هستند و در کل حرکتی سازمانی دارند. با این نوآوری در رفتار زامبیها، رودخانهای از زامبیها به وجود آمده که شاید بتواند مخاطبین را بیشتر تحت تاثیر قرار بدهد. تودهای که فرار کردن از دست آن شاید غیرممکن باشد و این موضوع ظرفیتهای جالبی برای داستان فیلم ایجاد میکند.
به غیر از مسائل تکنیکی، شاید بتوان در پس این فیلمها نگاه انسان غربی به دنیا را فهم کرد. دنیایی بیصاحب و رها شده! دنیایی که انسان در آن، موجودی تنهامانده روی زمین و بلکه رهاشده در کل عالم است و لاجرم باید خودش مشکلاتش را حل کند و دستی هم از عالم بالا نیست تا یاریش کند.