- ۵ نظر
- ۲۶ دی ۹۲ ، ۱۵:۴۷
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
دلش برای آسمان تنگ شده بود.
پنجره را باز کرد. باد صبا ﻣﻰوزید. جسم کوچک و لطیفی صورتش را نوازش داد؛ پر سیمرغ؛
هدیهﺍی از باد صبا؛ شاید هم از سیمرغ!
نامهﻯ سیمرغ را از روی طاقچه برداشت؛ « ای پرندگان من که بال خود را پرپر کردهﺍید...»
دلش پر کشید. باید به بیمارستان ﻣﻰرفت؛
شاید بتواند دوباره آواز پر فرشتهگان را بشنود.
دشمنان محیط زیست مترسکی را در سرزمین کلاغﻫﺎ گذاشتند؛ تا کلاغﻫﺎ بترسند و از آن جا بروند. مترسک اخم میکرد.
کلاغها به مترسک حمله میکردند؛ و آن قدر به او نوک زدند تا حفرهﺍی در وسط بدنش پیدا شد. مترسک هم دیگر از اخم کردن خسته شده بود. وقتی مترسک به کلاغها لبخند زد، آنها گلی را در حفرهﻯ قلبش کاشتند.
حالا همهی آنها شادند.
چند وقتی که این ستون یادداشت سردبیر در یانوندیزاین بود بنا بود گاهی برایتان بنویسم؛ به جای پست طراحی و هنر و ... فقط بنویسم. اما جایش اینجا نبود. لاجرم کم نوشتم و حتی بهتر بگویم که ننوشتم. بهتر میبینم یانوندیزاین هنر و طراحی بماند و نوشتنهای احتمالی در همان یانون باشد.
بخش یادداشت سردبیر یانوندیزاین را پیشکش نویسنده محبوب شکرستان میکنم. نامش هم از این به بعد میشود شکرستان. ایالتی خودمختار در ملک یانوندیزاینی که مایه فخر یانوندیزاین است...
مرد غمگین از فردا مغرب، یعنی با حلول ماه مبارک ربیعالاول و سرور اهل دل، چراغ شکرستان یانوندیزاینیش را روشن خواهد کرد.