- ۰ نظر
- ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۵۲
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
از ویژهگیهای منحصربهفرد گیاهان و درختها، قابلیت هدایتپذیری در مسیر رشدشان است. البته اعمال تغییر در نحوهی رشد آنها ممکن است بدون عوارض نباشد و دخالت بیجا تلقی شود. از طرفی ممزوج بودن زندهگی بشر امروز با تولیدات صنعتی که با مواد طبیعیِ دگرگون شده و تغییر کرده ساخته میشوند، آنها در بازگشت به طبیعت ترغیب میکند. گاویین مونرو انگلسی با ابداعی جالب از این ویژهگی استثایی گیاهان استفادهای صنعتی گرده است. او با تعیین مسیر برای رشد درختان آنها را وادار میکند تا پس از پیوند با یکدیگر یک صندلی چوبی بسازند! کاری که خود مونرو نام آن را پرینت سهبعدی طبیعت گذاشته است. او با کاشتن چهار نهال نزدیک به هم، آنها را به وسیلهی بستهایی متصل به یک قالب فلزی حول قالب هدایت میکند و پس از اتصال درختها به هم و رسیدن به قطر کافی، صندلیها وارد مرحلهی برداشت میشوند! و به استفاده درخواهند آمد. مونرو با این تکنیک مبلما دیگری هم ساخته است. طبیعیبودن این روش قابلیت تنوع یافتن با انواع گیاهان و رشد دادن گیاه تا ابعاد مختلف را میسر کرده است. البته در این مراحل ابتدایی شاید محصول نهایی، دلپذیری یک مبل راحتی را نداشته باشد، اما به نظر میرسد با توجه به علاقهی بشر به این ساختههای طبیعی در آینده شاهد موفقیتهای بیشتری از این تکنیک باشیم.
یکی از ۶ طرح برگزیدهی جایزهی معماریهای پیشرو، مجتمعی است متشکل از چند ساختمان اداری، که توسط طراحان هیما و نادا در مغولستان طراحی شده است. طراحان که برای گنجاندن تعداد زیادی فضای اداری در زمینی به مساحت ۱۲ هزار متر مربع، چارهای جز اسقرار متراکم تودهها نداشتند، تدبیری خلاقانه اندیشیدهاند. آنها مکعبهایی با ابعاد گوناگون و زوایایی متفاوت را با یکدیگر تداخل دادهاند، به نحوی که همهی ساختمانها کلیت یکپارچه را تشکیل میدهند و ورودی ساختمانها در فضای مشترک بین آنها و با برشی زاویهدار از هر مکعب ایجاد میشود. این برشها که در قسمتهای مختلف این احجام به مقاصد گوناگونی ایجاد شدهاند، در کنار نمای سنگی چندوجهی درنظرگرفته شده، تناسب هندسی خوبی دارند و مجموعهی طرح را ظاهری طبیعی میبخشند. سنگ نمای جالب این بنا به دلیل حجیم بودن و بیرونزدهگی، نورگیری مطلوب در فصول سرد و گرم را نیز تسهیل میکند.
گاهی آنقدر در هنر انتزاعی میشویم که به کل از محیط و واقعیتها دور میافتیم. مثلا موزهها را ببنید، خیلی وقتها موزهها به خاطر دور بودن از جریان زندهگی آدمها و شاید زنده نبودن اشیاء درونشان مهجور میمانند و متعلق به قشر خاصی میشوند. اما چهطور میشود یک موزه را زنده کرد؟ چهطور میشود تجربهای ملموس و موافق طبع انسانها رقم زد؟ موزهای در دانمارک اینستالیشنی را به نمایش گذاشته به وسعت کل موزه. انگار که طبیعت آمده و حق خودش را از فضاهای شهری پس گرفته است. کف موزه تبدیل به بستر رودخانهای شده که بازدیدگنندهگان بر روی ناهمواریهای آن حرکت میکنند و البته چیزی را بر دیوارههای آن تماشا نمیکنند! الافور الیاسون از خاطرهای که کف یک فضا برای انسان میسازد بهره برده است. مثل خاطرهای که از سنگریزهی کف پارکها، ماسهی کنار ساحل یا حتی خاک روی کوهها در خاطر انسان میماند. درواقع این بار به جای دیوارها و احجام درون موزه، کف فضا است که موضوعیت پیدا کرده است. |
جواهر چیست؟ چه چیزی آن قدر برای ما ارزش دارد که به عنوان زینت یا سرمایه از خودمان آویزانش کنیم؟ اگر حتی عرف جامعه فلزات یا کانیهای خاصی را جواهر بداند، باز هم میشود فراخور هر فکر و ذوقی جواهرات متفاوتی تعریف کرد. مارسل دانگر آلمانی این جواهرات را از تکههای چوب افرا و رزینهای شفاف تولید میکند که این ترکیب را ملهم از ترکیب صمغ شفاف درختان با چوب آنها میداند. جواهرات طبیعی دانگر خاطرات درختان کهن و زیستهای سالیان دور را به همراه دارد.
به هزار و یک نکته مثبت اقلیمی که در پوشش دادن بخشی از نمای جنوبی یکساختمان با پوشش گیاهی وجود دارد کاری ندارم. اما در این طرح دفتر معماری معمار ژاپنی هایدئو کوماکی، علاوه بر همه اینها توانستهاست حریمی خصوصی برای خانواده با سایبانی طبیعی و سبز به ظاهر به نحوی بسیار ابتدایی اما در واقع بسیار اصیل و درست ایجاد کند. دیتیل اجرای چنین چیزهایی اصلا پیچیده نیست. اما شناخت کافی از پوششهای گیاهی و رشد گیاهان و نیازهای اصولی آنها به همراه توجه ویژه به منظرسازی پروژه در حین اجرای آن بسیار لازم است.
شهرهای بزرگ نیاز به تنفس دارند؛ بس که دود و آلودگی تولید کردهاند و بر سر خودشان آوار کردهاند. برای این کار شهرهای بزرگ نیاز به ششهای بزرگ هم دارند. ششهایی که بتوانند هوای آلوده را در حجم بالا تبدیل به هوای پاک کنند. دیاکسید کربن بگیرند و اکسیژن بیرون بدهند. یعنی فرآیند طبیعی که در گیاهان رخ میدهد. بنابراین این ششهای بزرگ باید محدودههای عظیم طبیعی و بسترهای عظیم گیاهی باشند.
اما مشکل اینجاست که شهرهای بزرگ عموما جای کافی برای این طور دست و دلبازیها ندارند. آن قدر جا ندارند که حتی انسانها هم در برجهای چند ده طبقه و در واحدهای کوچک و کوچکتر ساکن شدهاند. بنابراین خیال ایجاد پهنههای وسیع گیاهی و پارکهای بزرگ جنگلی برای شهرهای بزرگ خیالی خام است. گروه دیپلماسی مستقل معماری (IAD) که گروهی فعال در زمینه ایدههای معمارانه پیشرو است، پیشنهادی جالب برای پاسخ به این مساله دارد. آنها با طراحی آسمانخراشی به واقع وسیع و بزرگ (زیربنایی در حدود ۱۰۰ هزار مترمربع) در میانه بافت شلوغ نیویورک و در کنار ساختمانها متراکم اداری آن، با الگویی متفاوت سعی در ایجاد یک شش طبیعی برای شهر بزرگی نظیر نیویورک دارند. این آسمانخراش با وجود این پهنهی وسیع تنها ۲ درصد از هر طبقهی خود را به کاربریهای معمول نظیر اداری و هتل اختصاص داده است و مابقی عرصهی آن به کاشت فضاهای سبز و بامهای معلق دادهشده است. به این ترتیب ۹۸ هزار مترمربع فضای سبز در قلب منهتن نیویورک خواهید داشت.
از ایدهی جالب این گروه که بگذریم، واقعا چرا بشر باید برای خودش چنین مشکلاتی را ایجاد کند که نیاز به راهحلهایی اینچنین داشته باشد؟
در یانوندیزاین به لندآرت خیلی زیاد پرداختیم. از طراحی با زبالهها و دورریزها هم گاه به گاهی طرحهایی می دیدیم. جرمی آندروود در آخرین اثر خود یک توجه مهم دارد. او با سیاق کارهای لند-آرت با بقایای زبالههای مردم در سایتهای طبیعی پیکرههایی را خلق کرده و از آنها عکاسی کرده است. درست مانند فرآیند طراحیهای لند-آرت.
انگار که باید پذیرفت یکی از اجزای طبیعت پیرامون بشر معاصر همین زبالههاست. همین بقایای -گاهی متعفن- بشری....
راستی با جمعآوریهای آندروود حالا خوب میفهمیم چقدر این مناظر و بسترهای طبیعی میتوانند زیباتر باشند.
کاربرد خوب این بامبوها در نمای این ساختمون و ترکیب خوب طبیعت و صنعت الگوی خوبی برای استفاده از عناصر طبیعی در کار ساختمانیه که امروزه به کل نادیده گرفته میشه و معمولا توسط ما دورریز یا غیرقابل استفاده حساب میشن و دور ریخته میشن.
اختصاص فضاهای بازی برای بچهها در فضاهای عمومی و پارکها یکی از لازمههای طراحی فضاهای شهریه. این مساله همیشه با عواملی نظیر امنیت بچهها، تناسب بازیها با سن و سال بچهها و چگونگی تفکیک و جهتدهی هوشمندانه بچهها به سمت بازیهایی که براشون مناسبتره درگیره. در کنار این مسایل عملکردی نگاههای فرهنگی و فرهنگساز هم معمولا در این ساختها دخیله.
در برخی از انتخابهای نادرست مواجه هستیم با حصارکشیهای نافرم و بعضا حتی خطرناک و بسترسازیهای نامتناسب و کارهای فرهنگی شعاری یا شعارزده در قالب پیامهایی برای بچهها که غالبا تاثیر ادعایی یا تاثیر دلبخواه طراحان و تصمیمگیران رو ندارند.
در نمونه زیر چندین نکته قابل توجه و درس آموز بود. به نظرم بازی بچه ها با خاک در بستری طبیعی و با عناصر طبیعی ساخته شده بار فرهنگی رو تا حدی قابل قبولی تامین کرده. علاوه بر اون بستر نرم خاک و حصار محافظ طبیعی واحدهای فضایی طراحی شده تا حد زیادی امنیت رو تامین می کنن. این که فقط بچه ها می تونن وارد این واحدها بشن (به دلیل ورودی های کوچکشون) خودش یک مزیته که به نظرم بچه هم اون رو درک میکنه. این که اختصاص به خودش داره و اون صاحب این فضاست و این به تعلق بچه به فضا کمک می کنه..... یعنی فرهنگسازی در عین تامین امنیت و تاثیر روانی در عین عملکرد بازی.