- ۱ نظر
- ۲۵ مهر ۹۲ ، ۱۹:۲۰
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
طراح این راحتی با استفاده از نواری یک تکه -مثل یک نوار موبیوس باز شده- طرحی خالص ارائه داده است که راحتی و امکان مطالعه را در خود دارد. یک کاربرد هوشمندانه فرم که به صرفهجویی در اتصالات و ساخت میانجامد و هویتی متفاوت را برای طرح در خود دارد. شاید اصلا اینطور بیشتر تحریک بشویم که دقایقی را با کتاب و مطالعه سر کنیم.
این جارو خاکاندازهای دستی مرسوم گاهی آدم را از استفاده از آنها منصرف میکنند؛ چه در جمعکردن خاکروبه و چه در خالیکردن آن موفق نیستند و معمولا هم به صورت منسجمی در کنار هم عرضه نمیشوند. شما با دو وسیلهی مستقل و نامتجانس روبهرو هستید که خیلی هم کار خودشان را خوب انجام نمیدهند.
جان کوچانسکی در طرحی ساده برای یک جارو خاکانداز متفاوت علاوه بر ارائه فرمی ناب و دوستداشتنی آن هم برای یک جاروخاکانداز ! و استفاده از متریالهای متفاوت اما هماهنگ، توانسته این مشکلات مرسوم را نیز حل کند، به خصوص برای خالی کردن محتویات خاکانداز.
متریال و بستر یک اثر هنری دو پارامتر مهم در شکلگیری فرم هستند. اما در دورانهای مختلف مخصوصا در آغاز بهکارگیری مواد گوناگون یا بسترهای مختلف برای خلق آثار هنری، گاهی خود این کشف و توسعه مورد نظر هنرمندان قرار میگیرد. مثلا نقاش به جای آنکه با انتخاب رنگ یا قلممو یا بومی جدید و متفاوت در پی خلق یک اثر متفاوت یا بیان نگاهی نو باشد به دنبال این میافتد که خود این تکنیک جدید را کشف و فهم کند. نتیجه این فرآیند خلق آثاری حتی گاهی بی موضوع با فرمهای جذاب و غیرجذاب در نقاط عطف فنآورانه در تاریخ هنر است. به طور مثال تابلوهای نقاشی جنبش انتزاعی آغاز قرن بیستم.
خب این حرفها چه ارتباطی به این پست دارند؟ در ایران ما سالهاست در طراحی فضاهای باز و سبز نظیر باغها و باغچهها و پارکها به تاسی از مغرب زمین، بتهآرایی و گل آرایی میکنیم. اما هنوز که هنوز است انگار آن قدر خود این مساله (یعنی فرمدادن به گیاهان) برای ما جذاب و ناشناخته مانده است که کمتر کسی مبادرت به ایجاد یک اثر هنری یا القای یک پیام با این رنگ و بوم جدید میکند. باید از دوران آزمون و خطای فنمحورانه دست برداشت.
شاید لازم باشد شهرداریها چند سمپوزیوم مجسمهسازی با گیاهان نیز برگزار کنند تا تمام ظرفیتهای فرمسازانه این کار آزاد شود. اینها مجسمههای سبز گیاهی در باغ گیاهشناسی مونترال در کانادای ۲۰۱۳ هستند که اتفاقا در طی یک مسابقه ایجاد شدهاند.
در معماری مساجد سالهای اخیر در داخل کشور و به خصوص در فضای آکادمیک، تلاشی کپیبردارانه از نوع نگاه دوران متاخر مدرن و پسامدرن غربی به این گونه معماری یعنی معماری مذهبی حاکم است. طراحان جوان در پی القای مفاهیم یا به قول خودشان کانسپتهایی مذهبی در قالب فرم و فرمپردازی هستند. نمونه عینی این مساله میشود معماری مسجد الرضا (ع) در حاشیه خیابان انقلاب در تقاطع با گرگان یا حتی پروژهی پرحرف و حدیث دانشمیر در حاشیه تئاتر شهر. کمی پیشتر هم نمازخانه پارک لاله یا پروژهی نمازخانهی موزه فرش و ....
در این پست برخی کلیساهای مشهور اواخر عصر مدرن را می بینیم. کلیساهایی که در تفاوت با سنت پیش از خود، در کتار حفظ برخی اصول کارکردی یا حتی فرمالیستی به زعم خودشان، در پی القای ایدهای ذهنی از مفهومی مذهبی هستند. چنین نگاهی به معماری مذهبی سابقه چندانی ندارد و بدون شک ریشه در نگاه معناگرای خارج گفتمانی دارد. عموما معماران چنین بناهای مذهبی خودشان چندان مذهبی نیستند و مسجد را به مثابه فرصتی برای بروز ذوق و نگاه شخصی خود به دین میبینند. بگذارید خیلی در این باره ننویسم و گفتگو کنیم. به نظر شما این گونه معماری با الگوی مورد نظر صاحبخانه چه میزان ارتباط دارد؟
پرینت سهبعدی این روزها جنونآمیز و هوسرانانه در هر عرصهای که امکان ظهور پیدا میکند ظاهر میشود. در آخرین تلاشها پرینت سهبعدی مواد غذایی به منظور خلق خوردنیهایی جذابتر و به هر شکل ممکن در حال رخداد است.
در این پست مجموعه چند حرکت متهورانه پرینت سهبعدی مواد غذایی را که در ماههای اخیر در فضای وب خیلی صدا کردند با هم میبینیم. متن انگلیسی مربوط به هر طرح را حذف نکردم تا بتوانید با رجوع به لینکهای موجود از کم و کیف هر کدام از طرحها اطلاع بیشتر کسبکنید.
ارزشهای نهفته در چنین حرکاتی (به جز رشد فنآورانه) را میتوانید تحلیل کنید؟
چقدر زیباست.... چه بازی با فرم عجیبی داره این هستی بی نهایت خداوند.حتی در دل بلایا و حوادثش زیبایی جریان داره
زیبایی نهفته در یک بلا.... به نظرتون چقدر امکان داره کسی که خودش در دل این واقعه قرار داره به زیبایی اون فکر کنه؟ این که ما از بیرون یک گود صحبت از زیبایی می کنیم کار آسانیه. اما از دل یک حادثه مثل یک توفان ویرانگر کسی که خودش در اون بلا قرارگرفته اگر از زیبایی صحبت کنه لاجرم دیدهای بس هنرمندانه و شایسته ستایش داره....
یاد بیاریم هزار و سیصد و اندی سال پیش رو.... زنی در دل بزرگترین بلا، صحبت از زیبایی میکرد....
یه دوستی داشتیم دامپزشکی میخوند. میگفت مرغ تو بدترین حالت بدنی هم از تخممرغش کم نمیذاره. یعنی اینکه تخممرغ همیشه تخممرغه، با همون کیفیت!
حالا اینا ربطش چیه به هنر...عرض میکنم.
برای هالیوود تقریبا ثابت شده که همه چیز باید در راستای تحقق و تکمیل فرم کار باشه. درک این قضیه خیلی مهمه که "دروازه ورود مخاطب به اثر همانا فرم است".سر همین قضیه همه چیز از خط تولید گرفته تا جزئیات کار در راستای تحقق این مسئله چیده میشن. اگر سینما تبدیل به صنعت نمیشد یقینا خیلی از تجربههای امروزی سینما محقق نمیشد. شهید آوینی در باب سینما در جایی مطلبی گفته که خیلی جای تامل داره. میگه فرم اگر به درستی ایجاد نشه ضد محتوای خودش عمل میکنه.
پست زیر مربوط به تیتراژ پایانی قسمت دوم شرلوک هلمزه. شاتهای پایین تیتراژ اولیهای که کار شده بود رو نشون میده منتها در ساعت آخر کارگردان به این نتیجه میرسه که بهتره تیتراژ پایانی قسمت دوم شبیه تیتراژ پایانی قسمت اول کار بشه و این یعنی دوباره همه چیز از اول! و کسایی که این جنس کار رو میشناسن خوب میفهمن که یک چنین کاری چه میزان زمان و انرژی و هزینه میبره.
برای چنین تیتراژی جدا از فرایند درستی که تیم prologue بهش دست پیدا کرده شاهد یه کار خوب تیمی هستیم. چیزی که هنوز خودمون باهاش مشکل داریم و یکی از عللی که سطح کارامون بالاتر از یه حد نمیره همین مسئلهست.
دوستان اگر فرصت داشتین مصاحبه توی پست رو هم بخونین...مجانی کسب تجربه کنید!
عکاسی از ذرات رنگی پاشیده شده.
سودای به دست آوردن فرمهای بدیع و یکتا، عکاسها رو به تجربههایی این چنین وا می داره که البته در اونها انتخاب رنگ و نحوهی نورپردازی و آنی که تصویر برداشته میشه دسترنج خود جناب عکاسه و ما بقی اتفاق !
توماس براون، در این مجموعه عکس تولیدی، سعی داشته تا به گونههای مختلف و با به کاربردن متریالهای گوناگون، به شکلهای متنوعی فرم دایره رو تجربه کنه. به این ترتیب با استفاده از موقعیتها و حالتهای مختلف آزمایشگاهی و بازی با دما و سرعت و فشار و حرکت سیال ها و .... و البته به کاربردن رنگ، به دایرههایی ناکامل دست پیدا کرده که در مواردی از ویژگیهایی دیدنی برخوردار شدند.
به نظر یکی از لازمههای هنرمندی همین تجربه کردن و عادی قلمداد نکردن تجربههاست؛ هرچند در برخی تجربهها نظیر این کارهای براون، چندان هم به اثری هنری منتج نشه