- ۰ نظر
- ۲۶ تیر ۹۴ ، ۱۴:۳۴
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
این بار ﻣﻰخواهم شما را شگفتﺰده کنم؛ با بیان یک راز. ﻣﻰخواهم چگونگی به پرواز درآوردن یک سنگ را نشانتان بدهم. تعجب نکنید. یک دانشمند کارکشته این راز را برایم فاش کرد. و من به رایگان در اختیار شما ﻣﻰگذارم. باشد که قدر بدانید.
تنها پرندهﻫﺎ نیستند که پرواز ﻣﻰکنند. سنگﻫﺎ هم بال دارند. برای بیرون کشیدن بالﻫﺎی یک سنگ باید ابتدا او را از آغوش مادرش، زمین، جدا کنید. پس از آن، سنگ در دستان شما قرار ﻣﻲگیرد. حال به بالا نگاه کنید. با وارد کردن نیرویی به دست خود، سنگ را به سمت آسمان پرتاب کنید. در کمال شگفتی مشاهده خواهید کرد که سنگ بالا ﻣﻰرود! توجه کنید! سنگ به سمت بالا حرکت ﻣﻲکند!
نگذارید مشاهدهﻯ یک سنگ در حال پرواز، این حقیقت را از یادتان ببرد، که سنگﻫﺎ پس از اندکی پرواز خسته ﻣﻰشوند؛ ﺁن وقت بال ﻣﻰبندند، تا سقوط کنند؛ و وقتی سقوط کنند، چنان اشتیاقی برای بازگشت به آغوش مادرشان دارند، که برایشان مهم نیست، چه چیزی سر راهشان قرار دارد؛ حتی اگر آن چیز، سر نازنین شما باشد.
یکی از دوستانمان لباسش را جا گذاشت؛ و رفت.
مگر در آسمان چه دید که نتوانست بماند؟! شاید خودش را. حتما در این عمر کوتاه آن قدر زیبا شده بود، که وقتی فرشتهﺍی آینهﺍی را در برابرش گرفت، از دیدن خودش به وجد آمد؛ و لباسش را که پرواز را برایش دشوار ﻣﻲکرد، فراموش کرد.
ای کاش ما هم مانند او زیبا شویم؛ و آمادهﻯ پرواز در آسمانﻫﺎ.
او، که سعی ﻣﻲکرد نشان دهد ما ﻣﻲتوانیم، پاداشش را گرفت؛ نشانش دادند، که ﻣﻲتواند؛ و توانست مرز آسمانی بلندتر را درنوردد.
اما یک روز، او دوباره بازﻣﻲگردد. و امیدوارم در آن روز همهﻯ ما بتوانیم.
عجیب است! ولی تو یک آسمان داری! آسمانی بزرگﺗﺮ از آسمانی که ﻣﻰشناسیم! برای به دست آوردنش یک سکه هم نپرداختهﺍی! از روز اول، این آسمان، آسمان تو بوده!
عجیب است! ولی تو در زیر کلاهت یک آسمان داری! ﻣﻰتوانی هر جا بخواهی، آن را با خودت ببری!
خوب است آدم یک آسمان داشتهﺑﺎشد. از دار دنیا اگر تنها یک کلاه داشتهﺑﺎشی، که آسمانت را در زیر آن نگه داری کافی است. آن وقت، نداشتن هیچ چیز تو را غمگین نخواهد کرد. هر وقت خسته و درمانده شوی، هر وقت تنها و فقیر شوی، هر وقت غم و ترس به سراغت آیند، آسمانت را از زیر کلاه درمیﺁوری؛ پیش چشمانت ﻣﻰگذاری. به عمقش چشم ﻣﻰدوزی. در چنین مواقعی، باید منتظر پرندهﺍی باشی. شاید پایین بیاید، و به دانهﺍی که در منقار دارد، مهمانت کند. شاید هم آن قدر بزرگ باشد، که تو را با خود بالا ببرد. آن بالا دیدنیﺗﺮ است!
این آسمان با تو به دنیا آمد. اول خیلی کوچک بود؛ به اندازهﻯ یک دانه! بعد انفجار بزرگی رخ داد! و آسمان شروع به بزرگ شدن کرد. شاید وقتی پرندهﺍی وارد آن شد این انفجار به وقوع پیوست.
اول آن را نمیدیدی، تا یک روز پرندهﺍی گفت: بر زندهﺍی تکیه کن که ﻧﻤﻰمیرد! پرسیدی، تو کیستی؟ گفت پرندهﺍی از آسمان تو. به بالا نگاه کردی. اما پرندهﺍی در آسمان نبود. گفتی تو کجایی؟ من که در آسمان پرندهﺍی نمیﺑﻴﻨﻢ! گفت: سعی کن خوب نگاه کنی. چشمانت را بستی. صدا دوباره گفت، خوب گوش کن. صدا از زیر کلاهت ﻣﻲآمد. چشمانت بسته بود. کلاه را برداشتی. پلکﻫﺎیت را بر هم فشردی. چشمانت را که باز کردی، آسمان را دیدی.
اگر ظرفیتهای هنر و هنرمندان را در رفع بسیاری از نیازهای روزمره درک کنیم، احتمالا ارج و قرب بیشتری برای این قشر از جامعه قائل میشویم و پس از آن شاید آثار هنری کمی از حصر گالریها خارج شوند. نمونهی این فهم را شرکت هرمس که تولید کنندهی محصولات چرمی است، در سفارشی که به طراحان زیم و زو داده نشان داده است. آنها از طراحان خواستهاند که برای ویترین فروشگاهشان اینستالیشینی را اجرا کنند. گروه طراح با استفاده از خردههای چرم که از کارگاههای این شرکت جمعآوری کردند دست به ساخت حیواناتی چرمی در ابعاد واقعی زدند. حیواناتی که با ساخت دقیق و تمیز خود و زیبایی خاص چرم جلوهای خاص گرفتهاند. این اینستالیشنها در سه قاب مختلف که مربوط به حیوانات آبی، هوایی و زمینی بودند در مقابل عابران قرار گرفتند. ایدهی اصلی این کار از موزهی تاریخ طبیعت گرفته شد. جایی که حیوانات تاکسی درمی شده از انواع مختلف، در قابهایی ویژه قرار گرفتهاند و مراجعان برای دیدن این نمونههای ارزشمند پشت این ویترینها میایستند و آنها را تماشا میکنند. حالا ویترین این فروشگاه تبدیل به یک موزه از حیوانات با ارزش چرمی شده که محصولات چرمی تولیدی نیز در کنار آنها، دوچندان ارزشمند به نظر میرسند.
در بعضی افسانهها زندگی انسانهای نخستین را به روی درختان و مانند حیوانات تصویر میکنند. هرچند این تصویر از ابتدای زندگی بشر هیچ اصالتی ندارد و اصولا آنچه دانشمندان غربی تلاش دارند به زور هم که شده صحیح جلوو بدهند، مدتهاست از درجه اعتبار افتاده است اما سودای زندگی بر روی درخت حتی برای بشر جدید هم خیلی زیبا و دوستداشتنیست. در زندگی روی درخت یک جور حس یکیشدن با طبیعت وجود دارد که بشر صنعتی در کنتراست با زندگی ماشینی خود به صورت فزآیندهای به این احساس نیاز دارد. برای همین مسابقاتی نیز گاهبهگاه معطوف به حل این مناقشه برگزار میشود.
دفتر طراحی پندا در طرحی که برای مسابقهای با همین موضوع ارائه داده است با استفاده از ترکیب یک سازهی مثلثی بومی امریکای لاتین با استفاده از پروفیلهای چوب بامبو و ترکیب توسعه یافتنی مدولارها در راستای ایجاد یک فضای مسکونی روی درختان تا چندین طبقه فضای معماری، به نوعی تصور ما را از خانه درختی توسعه داده است. خانههای درختی آینده می توانند در عین ترکیبشدن با درختان سازههایی محدود و یک طبقه نباشند.
هونگ یی هنرمندی مالزیاییست که به خاطر استفاده از مواد غیرمعمول در کارهایش مشهور شده است. قبلا هم در یانوندیزاین+ از خلاقیت او در استفاده خلاقانه از مواد غذایی در قالب بشقابآراییهای خلاقانه با هم دیدهبودیم. در مجموعه پرندگان گلساختهاش، هونگ بی تلاش میکند با گلبرگ گل های مختلف مخصوصا گل ژربرا، فیگورهایی از پرندگان بسازد. پرنده های هونگبی در کنار حس لطیفی که دارند نوعی تجربه همنشینی رنگهای طبیعی هستند که در عالم هنر به نوعی مطالعه تجربی تعبیر میشود. شاید بتوان نظیر داخلی چنین تجربهای را مجموعه آثار طبیعت پنجم پروانه دلفانی دانست که البته از حیث هنر و زیباییشناسی در تراز متفاوتی هستند.