حتما شنیدهاید گاهی، برخی آدمهای بیاحساس یا بدون جنبوجوش و بیتفاوت را سیبزمینی بیرگ میخوانند؟ سیبزمینی در افواه مردم نمادی برای بیمسئولیتی و بیتفاوتی است. به نظرم بیش از هر چیز هندسهی ناموزون و اتفاقی سیبزمینیها موجب چنین قضاوت روانی میشود. اگرچه لاجرم نمیتوان گفت این چنین قضاوتی عینا در فرهنگ مغرب زمین نیز وجود دارد، اما وجود شخصیتهای طنر و غالبا کمی احمق در طنزپردازیهای غربی نشان از این واقعیت دارد که کمابیش قضاوتی نزدیک نیز در فرهنگ غربی در مورد معنای نمادین سیبزمینی وجود دارد.
هنرمند آلمانی پیتر پینک با ارائه چیدمانهایی از سیبزمینیها و خیارهای برشخورده در سطح شهر به طعنهای سیاسی بازنمودی متفاوت و مهم از وضعیت اجتماعات امروز غربی را ارائه میدهد. او با نمایش تودههای انسانی به صورت سیبزمینیهای بیخیالی و کمخیال و حتی در صحنههایی -نظیر آفتابگرفتن این سیبزمینیها- یادآور صحنههای بیخیالی آیکونیکی که در فرهنگ غربی وجود دارد، و در مقابل با نمایش خیارهای سبز بریده شده به جای نیروهای ارتشی و نظامی -به دلیل شباهت فرمی و تضاد آنها- که در صفوف منظم در مقابل این تودههای جمعیتی که حالا اندک اندک دارند به سمت انقلابات و شورشها و نارضایتیها میروند، ایستادهاند، به نوعی طنز و طعنهی سیاسی جذاب در این روزهای ملتهب اروپا-امریکایی دست زده است.
نکتهی مهم دیگری که در برخورد با این اثر میتواند به یاری مخاطب بیاید توجه به ماهیت موقتی این میوهها و تغییرات طبیعی آنها در طول برپایی چیدمان است.