- ۱ نظر
- ۱۰ آذر ۹۰ ، ۱۴:۱۲
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
جناب طراح (Frank Kunert) در این مجموعه تصویرسازی، با به کاربردن عناصر معمارانه به خلق صحنههایی دست زده که معمارانه هستند و فریب کار. به طوری که نیمی از ذهنتون اون ها رو می پذیره و نیمی دیگه اون رو رد می کنه. این چالش ذهنی هدف این مجموعه تصویرسازی به نوعی
بخش بزرگی از این فریب ها البته ناشی از تغییرات عامدانهی مقیاس هاست و این به نوع خودش خیلی برای بچه معمارها درسه.
استودیوی BERG گرفته ایدهای داده که گویا خیلی هم مورد استقبال بنگاههای بزرگ تجاری فرهنگی قرار گرفته.
ایده اینه: یه پرینتر کوچک خندان که هر روز دو بار با خنده شروع می کنه و روزنامهای کوچک رو با توجه به علاقههایی که به نرمافزارش -توسط موبایلتون- دادین، از محتویات اینترنت می گیره و براتون چاپ می کنه و بیرون می ده. همه فرآیند چاپش هم با حرارت دادن رول کاغذ مخصوصی بدون استفاده از جوهر انجام می شه.
راستش رو بخواین من هم مانند استودیوی برگ اعتقاد دارم عصر کاغذ هیچ وقت تموم نمی شه. و هیچ وقت دیجیتال نمی تونه به تمامه جای کاغذ رو بگیره؛ هرچند خیلی نقش ش رو به حاشیه برده باشه :)
آرت نوو یکی از جنبشها و تا حدودی سبکهای مهم تاریخ هنر معاصره که اواخر قرن 19 و اوایل قرن بیستم در مدت زمان کوتاهی به بروز رسید و خیلی زود توسظ جنبش مدرن قرن بیست به معنای کامل بلعیده شد. احتمالا برخی از شما متن رو می خونین و خب در مورد تاریخچه و افراد مطرح این جریان چیزهایی دستگیرتون می شه اما نکته هایی هست که به نظر من هم می رسه که یکی دوتا شون رو می گم:
آرت نوو تلاشش این بود که پاسخی برای هماورد صنعت هنر و داشته باشه. دوست داشت صنعت رو با هنر آشتی بده بدون این که به هیمنهی زیباشناسی عصر خودش ضربه بزنه. ولی خیلی ها امروز این اندیشه آرت نوو رو خام انگاری و ساده انگاری می دونن چرا که معتقدند آرت نوو دقیقا ماهیت صنعت رو نشناخته که خیال کرده می شه صنعت رو پذیرفت ولی زیبایی شناسی در پس صنعت رو نادیده گرفت! با این وجود باید بگم یکی مثل من با اون که در افقی دیگه از تاریخ ایستادم و نظارهگر این واقعه ها هستم، سخت به سادهانگاری نهفته در آرت نوو تعلق دارم :)
غالب هنرمندان جریان آرت نوو به زعم من آدم هایی مظلوم در تاریخ هنر هستند. از ویکتور هورتا بگیر که نامی ازش در تاریخ نمیاد تا امثال گائودی که تاریخ برای کشف نبوغشون ظرفیت کافی نداشت.
با این وجودها، اگه خوب دقت کنیم همین امروز هم در اطراف و درون زندگیمون، خیلی آثار از آرت نوو وجود داره، چه بدونیم و چه نادیده بگیریم.
راستی این مطلب رو ممکنه بعدها به اسناد بیشتری مجهز کنم و دوباره بازنشرش بدم ...
درسته این گلخانه به مثابه یه اثر هنری در یک برنامهی فشردهی نمایشگاهی اجرا شده و شاید هنوز زمینهی صنعتی و تولید انبوه چنین چیزهایی فراهم نباشه پیرامون ما، اما وااقعیت اینه که لگو و منطقش با تجربهای که تا به امروز در عالم پس داده خیلی خیلی ظرفیتهای معمارانه داره. به لگو و مهمتر از اون منطق لگو که ساخت و طراحی رو هم با خودش به همراه داره، باید به دید چیزی بیش از یک اسباب بازی نگاه کرد.
از غیرت طراح در این کار خیلی خیلی لذت بردم،
کتابخانه ی جدید اشتوتگارت آلمان رو سپردن به یه دفتر معماری آلمانی که اصلیت طراحاش کرهای هستند. طراح هم با غیرتی عجیب شرقی، وسط قلب اروپا، بنا و هندسهای شرقی رو با تمام قیدوبندهای تفکر شرقی به اسم کتابخانهی عمومی بزرگی برای مردم غرب طراحی کرده؛ الحق نتیجه هم از منظر عکسها و نقشه هایی که ازش داریم، نتیجه ای خوب و کامله.
اون فضای مرکزی کوچک در قسمت پایین این مکعب بزرگ هم جای جالبی شده
گلهایی انتزاعی که از تافتههای نخ کاموا که با چیزی شبیه به چسب چوب محکم شدند، شکل گرفتند.
وقتی یه پهنه، یه افق دید رو با این ها پر کنیم ، حال و هوایی شاعرانه بر کل کار غالب می شه که دیدنیه ...
بعد هم اتودی دیگه از همین تکنیک و این بار احجامی بی جان در فضا گذاشته که چندان موفق نیست. چنین روشهایی بیشتر با فرم ها و مفاهیم انتزاعیه که جواب می دن
در کارهای هفتهی دیزاین پاریس 2011 این کار رو دیدم؛ تخت خوابی کارتنی که به صورت هدیهی سازمان مللی به مناطق محروم داده می شه و به راحتی سوار می شه و استفاده می شه! خب طرح از منظر مدولاریته و ساخت و بسته بندی و .. طرح خوبی هست
اما واقعا خداییش این درسته!؟ تمام منابع یک ملت رو غارت کنی و بعد در حالی که اون ها روزانه مرگ و میر فراوان از بابت فقر و گرسنگی دارند و شیوع بیماری های بزرگی نظیر ایدز و بیماری های کشندهی نظیر وبا و فقر فکری و استضعاف و .... و بیایی سبک زندگی مذخرف غربی خودت را به عنوان دغدغه اول به دوش این مردم آوار کنی!؟ که آن ها هم مانند تو فرزند میمونهای تکامل یافته، روی تخت خواب بخوابند!!!؟
انحراف یک بنا از محور خودش به واسطهی دلایل مختلف نظیر نشست خاک یا ناهمگونی سازه و محاسبات غلط ممکنه و البته در عصر اخیر باید سوداهای مزورانه طراحان و در موارد معدودی بیان خاص مورد نظر طراح رو هم باید به دلایل انحراف بناها از محور قائمشون اضافه کرد.
برج پیزا در ایتالیا معروف به کج بودن و انحراف از محور قائم و به همین خاطر عجیب بودنه، تا قبل از دیدن این پست فکر نمی کردم بناهایی متعدد دیگری در دنیا حتی کج تر از برج پیزا باشه! این رو می گن قدرت تبلیغات و رسانه .