سالها پیش اما زمانی که مدتها بود که دیگه تا حدودی خودم انتخاب می کردم چی باشم و چی بپوشم، حوالی سن و سال راهنمایی، در بازدیدی که از مدرسه دارالفنون داشتیم، یک کتیه کاشیکاری به قدری روی من تاثیر گذاشت که تا امروز گاهی مثل ذکر مدام با خودم تکرارش می کنم.
"هر چیز که در جستن آنی، آنی...."
به نظرم جز این نیست؛ و اگه این طور باشه بچه های معصوم و کوچیک چه تقصیری دارند که در سنینی که هنوز توان جسمی لازم برای جستن فعال چیزی که طلب واقعیشونه رو ندارن؛ گرفتار گرایشها و هواهای خانواده هاشون می شن و به سمت چیزی شدن سوق داده می شن... و گاهی اون چیز خیلی خیلی خیلی پایین تر از چیزیه که واقعا می تونستن باشن! تو این نوروز دوباره این درد دل سر باز کرد؛ بچه هایی دیدم که خانواده هاشون کوتاه قامت تر از خودشون بودند و در حال کوتاه قد بار آوردن اون ها بودند!
شما رو به خدا بچه هاتون رو به چیزی کمتر از اون که می تونن باشن وادار نکنین و نگاه اونها رو در چیزهای کمتر از حقیقتشون محصور نکنین.
بچه های شما می تونن بزرگترین اولیای خداوند رحمان باشند....
اگر دست از سرشون بردارین!