یانون دیزاین ... yanondesign

نگاهی روزانه به طراحی و هنر
نشریه‌ی ‌الکترونیکی روزانه؛ جسـتاری در هـنر و طـراحی
مشترک روزنامه یانون‌دیزاین شوید
پس از تکمیل فرآیند ثبت نام، ایمیل دریافتی را تایید نمایید.
تبلیغات

دوباره یانون‌دیزاین

قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانون‌دیزاین می‌گذرد! و دقیق‌تر قریب به یک سال از کم فعالیت‌ شدن و خسته‌ شدن یانون‌دیزاین!

یانون‌دیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقه‌مندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلی‌ها در سال‌های ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیل‌های گاه‌به‌گاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانش‌گاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانون‌دیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع می‌کردند. خیلی‌ها ابراز لطف فراوانی را در این سال‌ها به تیم فعال یانون‌دیزاین ابراز کرده‌اند و همین خیلی‌ها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیش‌برد حرکت یانون‌دیزاین بودند. 

واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یک‌سالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزه‌ای که این سال‌ها پشت یانون‌دیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سال‌های گذشته افتاده بود مانع آن می‌شد که به کل یانون‌دیزاین را فراموش کنیم....

ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردی‌بهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابه‌پای تحولاتی که در پیرامون‌ ماست.

۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زمین» ثبت شده است

غرش آسمان / دنیس اسوالد

چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۳۰ ب.ظ

تحولات طبیعت گاهی آن‌قدر شدت می‌گیرند که دیگر از حالت طبیعی خارج شده و نمی‌توان آن‌ را یک تغییر جوی یا یک اتفاق معمولی دانست. دنیس اسوالدِ عکاس طی ۱۵ سال، با حضور در محل وقوع طوفان‌های بزرگ مجموعه‌ای جالب از این اتفاق نادر درست کرده است. اتفاقی که بر خلاف نگاه تجربه‌زده‌ی ام‌روزی، نشانی واضح از قدرت خداوندی است و ناتوانی انسان در برابر خواست او..

این تصاویر اگرچه در شرایط  جوی گوناگونی ضبط شده است، اما اسوالد در همه‌ی آن‌ها نسبت یک‌سانی را به زمین آرام منطقه در پایین قاب اختصاص داده تا شاید در تضاد با رنگ و غرش ابرهای بالای تصویر، ابهت آن‌ها را بیش‌تر نمایان کنند.. ابرهای متراکم و شکل یافته‌‌ی این تصاویر از تنوع رنگ جالب توجهی هم برخوردارند و گاها شکل و رنگی بدیع نیز به خود می‌گیرند.

  • فرزین خاکی

نقاشی‌های چهاروجهی / یاسک یرکا

جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۸ ب.ظ
توجه به خیال در موفقیت تصویرسازی کودکان نقش مهمی را ایفا می‌کند. ذهن پویای بچه‌ها منتظر یک قلم‌رو آزاد خیالی‌ست تا بی‌محابا بدود و به صورت‌های بدیع و تازه دست پیدا کند. خیال مورد نیاز کودکان ما همان چیزی‌ست که به طور کلی در آثار غالب دنیای انیمیشن و تصویرسازی رسانه‌ای کودک و نوجوان نظیر صورت‌های تثبیت‌شده والت‌دیزنی نادیده گرفته شده و به نوع خاصی کانالیزه می‌شوند. نقاش لهستانی یاسک یرکا، با ساخت تصویرهایی چهاروجهی یک جهان سورئال دوست‌داشتنی را مقابل چشم می‌آورد. تصویرسازی‌های یرکا، ظرفیت زیادی در کارهای آموزشی کودک و نوجوان دارند. جهان ساخته او از هر منظر و با هر نگاهی یک دست‌آورد جدید خیالی برای کودک به هم‌راه دارد.
  • یانون دیزاین

پرواز یک سنگ

سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ب.ظ

این بار ﻣﻰخواهم شما را شگفتﺰده کنم؛ با بیان یک راز. ﻣﻰخواهم چگونگی به پرواز درآوردن یک سنگ را نشان‌تان بدهم. تعجب نکنید. یک دانشمند کارکشته این راز را برایم فاش کرد. و من به رایگان در اختیار شما ﻣﻰگذارم. باشد که قدر بدانید.

تنها پرندهﻫﺎ نیستند که پرواز ﻣﻰکنند. سنگﻫﺎ هم بال دارند. برای بیرون کشیدن بالﻫﺎی یک سنگ باید ابتدا او را از آغوش مادرش، زمین، جدا کنید. پس از آن، سنگ در دستان شما قرار ﻣﻲگیرد. حال به بالا نگاه کنید. با وارد کردن نیرویی به دست خود، سنگ را به سمت آسمان پرتاب کنید. در کمال شگفتی مشاهده خواهید کرد که سنگ بالا ﻣﻰرود! توجه کنید! سنگ به سمت بالا حرکت ﻣﻲکند!

نگذارید مشاهدهﻯ یک سنگ در حال پرواز، این حقیقت را از یادتان ببرد، که سنگﻫﺎ پس از اندکی پرواز خسته ﻣﻰشوند؛ ﺁن وقت بال ﻣﻰبندند، تا سقوط کنند؛ و وقتی سقوط کنند، چنان اشتیاقی برای بازگشت به آغوش مادرشان دارند، که برایشان مهم نیست، چه چیزی سر راه‌شان قرار دارد؛ حتی اگر آن چیز، سر نازنین شما باشد.

 

  • علی حاجی‌اکبری

هدیهﻯ درخت سیب

شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۵۳ ب.ظ

سیبﻫﺎی کوچکِ سبز ﻛﻢﻛﻢ بزرگ ﻣﻲشوند. هر چه ﺑﺰرگﺗﺮ شوند،  رنگ‌شان زردتر ﻣﻲشود. زمین سیبﻫﺎ را خیلی دوست دارد. به آنﻫﺎ محبت ﻣﻲکند. اما سیبﻫﺎی کال ﻧﻤﻲدانند. وقتی سیبﻫﺎ زردِ زرد شوند، ﻣﻲفهمند زمین چه قدر آنﻫﺎ را دوست داشته، آن وقت خود را به آغوش زمین ﻣﻲاندازند.

سیبﻫﺎی زرد پس از مدتی زندگی در کنار زمین، خسته ﻣﻲشوند. ﻛﻢﻛﻢ قهوهﺍی ﻣﻲشوند. آن قدر غُصّه ﻣﻲخورند تا بمیرند.

آیا محبتی بیشﺗﺮ از محبت زمین و سیب هست؟ بله هست. محبت شما و سیب. محبت شما و سیب، ﻣﻲتواند سیب را از بغل زمین جدا کند. سیب، شما را از زمین هم ﺑﻴﺶتر دوست دارد. شما ﻣﻲتوانید سیب را از غم، غصه و مرگ نجات دهید. اگر آدمی، سیبی را که پای درختی بر زمین افتاده بردارد، سیب شاد ﻣﻲشود. آن سیب منتظر ﻣﻲماند، تا آن آدم او را بخورد؛ و برای همیشه با هم زندگی کنند.

apple tree gift

  • علی حاجی‌اکبری

اسکلت ماشینی / انجمن دوچرخه‌سواری

پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۱۸ ب.ظ
راننده‌های خودرو گاهی آدم‌های بسیار مغرور و مذخرفی می‌شوند؛ آن زمان‌هایی که مثلا از کنار یک دوچرخه‌سوار و یا عابر پیاده وحشیانه عبور می‌کنند و اصلا مراعات آن‌ها را نمی‌کنند. تازه احتمالا برخی‌هاشان به طور ناخواسته برای خودشان -سوار بر این غول آهنی ناجور- احساس فخر و برتری هم می‌کنند. لااقل من که بارها این طور راننده‌ها را در خیابان دیده‌ام و حتی بارها بی‌مراعاتی‌شان راه عبور را برایم سخت کرده... حالا که قانون و فرهنگ عمومی گوش این راننده‌ها را نمی‌گیرد شاید زبان هنر باید بیاید و این‌ها را گوش‌مالی بدهد و برتری و ارزش دوچرخه‌سواری و پیاده‌روی را بر این همه مصرف انرژی و تولید آلودگی روشن کند.
دوچرخه‌سواران انجمنی در لیتونی در حرکتی حساب شده برای روز جهانی بدون ماشین، سازه‌هایی به شکل فریم خودرو در ابعاد واقعی از جنس نی بامبو را به خودشان نصب کرده‌اند و در خیابان رژه رفته اند. آن‌ها در میان نگاه‌های تمسخرآمیز رانندگان خودروهای شخصی، دنبال نگاه‌های تیزبین بودند. فهم این مساله که یک دوچرخه‌سوار می‌توانست چنین فضایی را مانند شما اشغال کند اما تنها به آن‌چه دوچرخه و خودش نیاز داشته بسنده کرده و شهر را خلوت کرده احتمالا می‌تواند اخلاق و فرهنگ خودروسواری و احترام به دیگران را حتی در همین راننده‌های گاه‌به‌گاه مغرور پرورش دهد.

car skeletons 1

  • یانون دیزاین

تباهی یک دوستﺩارنده

يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۵۰ ب.ظ

پرسید اجازه ﻣﻰدهید گوشهﻯ دامانتان را ببوسم؟

پاسخ شنید، پایین برو؛ برایم یک شاخه گل بچین، تا به سر بزنم؛ شاید آن وقت!

باید بازﻣﻰگشت. به سختی پایین رفت. گلی چید. بوییدش. چه بوی خوبی داشت!

ﻣﻰتوانست دوباره بالا رود. اما بوی گل خیلی سرمستﻜﻨﻨﺪه بود؛ آن قدر که به خود گفت، فرصت دارم؛ بگذار گل دیگری را هم ببویم.

این را بعد از بوییدن هر گل به خود گفت. فراموش کرد که برای همیشه فرصت ندارد. حتی آن ریسمان آسمانی و سودایی را که در سر داشت فراموش کرد.

یک روز صبح که از خواب بیدار شد، دید همهﻯ گلستان در آتش ﻣﻰسوزد. و از آن روز تا همین حالا دارد گل آتش ﻣﻰچیند؛ چیدنی که با سوزش همراه است.

بیایید برایش دعا کنیم، آن تار آسمانی را که همچنان آویخته است به یاد آورد.

  • علی حاجی‌اکبری

چشم‌انداز زمین‌ساختی / HG-A

پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۴۵ ق.ظ

 چشم‌انداز زمین‌ساختی نام اینستالیشنی‌ست که توسط گروه طراحی HG-A در نمایش‌گاهی در موزه هنر دائگو در کره پیاده شده است. گروه طراح با استفاده از بیش از ۱۰۰۰ جعبه پلاستیکی -که عموما در حمل و بسته‌بندی میوه‌ها استفاده می‌شود- یک تایپوگرافی و منظره‌ی ملهم از مناظر هنری شرقی ایجاد کرده است که مخاطبین آن می‌توانند مانند یک طبیعت واقعی در جای‌جای آن بنشینند، از گوشه گوشه آن بالا بروند و استفاده کنند و به کشف طبیعت پنهان آن بپردازند. اثر را می‌توان یک اثر انتقادی به مصرف این گونه متریال‌های انسان‌ساخت و تخریب طبیعت دانست اما مهم‌تر از این روی‌کرد احتمالی، کیفیت ارتباط اثر با مخاطب به شدت قابل تامل و دیدنی ست.

به طور کلی در بسیاری موارد، تجربه آزاد استفاده مخاطب از فضای اینستالیشن به خودی خود یک ارزش هنری ست که به انتقال پیام و تاثیرگذاری اثر هنری کمک شایانی می‌کند.

HG-A + live components build tectonic landscape with 1000 recycled pallets

  • یانون دیزاین

یک نویسندهﻯ مشهور!

دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۲۳ ق.ظ

نویسنده کتابش را باز کرد. تاری از صفحهﻯ باز شده رویید؛ و به آسمان رفت. با نگاه‌‌ش تار را که در میان ابرها ناپدید ﻣﯽشد دنبال کرد. حال ﻣﯽتوانست به این ریسمان آسمانی چنگ بزند و بالا رود.

اما دیوی قیچی به دست آمد؛ پرسید ﻧﻤﯽخواهی محاسنی داشته باشی تا زیبا شوی؟ و همه تو را دوست بدارند؟ و تحسین کنند؟ مثل نویسندهﻫﺎی مشهور؟  او هم محاسن را دید؛ و چشم‌ش را به آن چه بالای ابرها بود بست.

مرد ابرنشین به حالش گریست؛ صدای گریهﺍش به زمین رسید؛ و قلب هر شنوندهﺍی را به درد آورد.

  • علی حاجی‌اکبری

رشتهﻫﺎی پیوند با آسمان

شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۲۱ ب.ظ

روز به آسمان فرستندگان زمینیان، و به زمینﺁورندگان آسمان، مبارک.

  • علی حاجی‌اکبری

شکم پادشاه و نور شمع

يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۵۴ ق.ظ

پادشاه از پنجرهﻯ قصرش به منظومهﻯ خورشیدی ما نگاه ﻣﻲکرد. چشم‌ش به زمین‌مان که خورد آب از دهان‌ش سرازیر شد. به دانش‌مندان‌ش گفت، من برای شام آن کرهﻯ سبز و آبی را ﻣﻲخواهم.

شب که شد، دانش‌مندان، کرهﻯ سبز و آبی را که با مشقت به دست آوردﻩ بودند، گذاشتند روی میز شام.

پادشاه هم شمعی را که خداوند در قلب دانش‌مندان روشن کرده بود، بر سر میزش گذاشت؛
و بعد از خوردن شام، با انگشتانی که به خاطر لیسیدن خیس شده بود، خاموش‌شان کرد. 

  • علی حاجی‌اکبری