نویسنده محترم در این نوشتار ابتدا با دیدی روانشناسانه استانده شدن انسان نوین را به نقد می کشد و سپس با طرح بحران زیستی و طبیعی حاکم بر زمین، با معرفی اصول و نگاه حاکم بر معماری پایدار، معماری پایدار را معماری ای انسانی می داند که در تلاش برای به دست آوردن شان از دست رفته ی انسانی در معماری ست. در پایان نیز با تلنگرهایی آگاهانه خواننده را به عصیان در برابر وضعیت موجود و حرکتی در راستای به دست آوردن شان از دست رفته خود در جریان تمدنی معاصر، فرامی خواند.
———-
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر،
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست.
چند روزیست که به معنای دوست داشتن خودم فکر میکنم و شان انسانیم و مرزهایی که میتوانند از عزت من دفاع کنند...آیا ارتباطات من، کار من یا محل زندگی ام در شان من است؟!!....
"اگر غورباقه را در آب جوش بیندازید از آب بیرون می پرد اما اگر به آب سرد اطرافش را به مرور حرارت بدهی ،بدون آنکه تقلایی بکند تبدیل غورباقه آب پز خواهد شد..."
و من احساس غورباقه آب پز را دارم...هوایی که سال به سال کثیف تر می شود "من هنوز تهرانم" ....خانه هایی که روز به روز بیتوجه تر ساخته میشوند "من باز هم در یکی از این خانهها خواهم بود"...مرزهایی که روز به روز نادیده تر گرفته میشوند" من هنوز در همین اجتماعم"....مرزهای من کجاست؟
انسان موجودی نیست که به نیاز های اولیه اش محدود شود. انسان موجودی نیست که در لحظه زندگی کند. زندگی انسان به کیفیت احتیاج دارد و از آنجا که بروز بیرونی زندگی انسان به میزان قابل توجهی درساختمانهای گوناگون می گذرد از این رو نقش معماری در این کیفیت بخشی (از نظر من تامین شانیت انسان) بسیار حائز اهمیت است که البته در دنیای امروز یا نادیده و یا با تجمل گرایی اشتباه گرفته میشود...ظهور معماری پایدار بارقهی امیدی است؛ معماری که بیش از هر چیز به معنای واقعی انسان توجه دارد ... معماری پایدار میداند انسان را باید با بسترش دید، با فرهنگ و تاریخ و هویتش... معماری پایدار زمان را نادیده نمی گیرد... معماری پایدار رابطه انسان و طبیعت را می فهمد...خورشید، زمین و آسمان را به رسمیت میشناسد چون انسان را به رسمیت میشناسد.
با هر جستجویی در اینترنت میتوانید تعاریف معماری پایدار را بیابید و یا با اصول و اهدافش آشنا شوید... در ادامه خواهیم خواند که اصول معماری پایدار ارزشهایی فراموش شدهاند.ارزشهایی که یادآوریشان میتواند موجب کیفیت بخشی به زندگی امروز شود...
انسان وبسترمعماری: طی نیمه دوم قرن 18 با ظهور انقلاب صنعتی، رشد روز افزون انبوه سازی، صنعتیشدن و پیشساختهسازی کیفیت زندگی انسان با کمیت آن پر شد. این وقایع دستاویزی شد تا با حذف نام انسان واژه استاندارد رواج پیدا کند... و تا بدانجا پیش رفت که جنبش جهانیسازی بدون درنظرگرفتن نیازهای فرهنگی اجتماعی تاریخی انسان به عنوان کاربر، معماری را در سراسر جهان یکی بداند. نوعی قالب گیری انسان به نام فرم گرایی یا عملکرد گرایی...
با نگاهی به زندگی روزمره مان خواهیم دید که تا چه حد گرفتار چارچوبهای از پیش تعیین شده ایم... کارهایی که ناخودآگاه میخوانیمشان... حس زیبایی شناسانهی ما بیاراده مد (که نوعی چهارچوب بخشیدن به ظاهر انسان هاست) را زیبا میانگارد ... دست ما بیاختیار دستگیره در را در 110 سانتی زمین می جوید و بینش ما بیاراده تحت تاثیر هر رسانهای شکل می پذیرد، قضاوت و یا عمل میکند...
سال ها به طول می انجامد تا انسانی تحت تاثیر محیط وتاریخ، فرهنگ منطقهای رشد یابد عواملی که حتی در شکل گیری روان و ظاهر بدنی افراد موثرند... نادیده گرفتن وجوه مختلف انسان آثار زیانباری را در دوره مدرن به جای گذاشت. قالبگیری عمل کردی انسان با سقوط مدرن تا حدی متوقف شد (1) اما یک جانبه نگری به مفهوم معماری تا امروز ادامه یافته است... معماری پایدار میداند ساختمان از اقلیم ، تاریخ و فرهنگ منطقه هویت میگیرد. معماری پایدار بدون چارچوب از پیش تعیین شده انسان را با بسترش می شناسد...
انسان و طبیعت: در اسطورههای یونان زمانی که زمین در تصرف خدابانوان بود، هیچ معبدی برای خدایان روی زمین وجود نداشت زیراهمگی ارکان طبیعت (کوه، رود، درخت،...) مقدس و محل عبادت بودند در نتیجه هرگونه بیاحترامی و تجاوز به آنها گناه محسوب میشد و مورد خشم خدایان قرار میگرفت... تا زمانی که انسان خودشیفته پا به عرصه حیات گذاشت... می گویند خودشیفتگی آغاز سقوط است.....
با نگاهی به بحرانهای طبیعی کنونی ( آلودگی هوا ، گرم شدن زمین، ...) درخواهیم یافت که با نادیده گرفتن طبیعت سقوط کرده ایم. معماری پایدار طبیعت را به عنوان لازمهی حیات انسان به رسمیت می شناسد و طبیعت را به درون خود دعوت می کند... معماری پایدار میداند هر ساختمانی میتواند همچون یک منظره با شکوه طبیعت شما را فکر فروبرد. معماری پایدار میداند هر ساختمانی میتواند یک معبد باشد...
" معماری پایدار با درک از محیط و به رسمیت شناختن اجزا آن به عنوان عوامل تاثیرگذار بر کیفیت زندگی انسان آغاز میشود. اگر ما به سیستم طبیعتی که در آن هستیم آگاه باشیم میتوانیم در عین بهرهوری مناسب از منابع از صدمه زدن به آنها جلوگیری کنیم. وآیندهگان را نیز درنظربگیریم. طراحی پایدار سعی در درک تأثیرات محیط از طریق ارزیابی و تحلیل سایت دارد. ارزیابی انرژی مصرفی، مصالح و تکنیکهای ساختمانسازی. به طوری که تأثیر منفی محیطی را میتوان از طریق استفاده مصالح ساختمانسازی پایدار، مصالح با سمی بودن کمتر و مصالح ساختمانی قابل بازیافت کاهش داد. در سیستم طبیعت زباله موجود نیست. لاشه یک موجود، غذای یک موجود دیگر میشود. به بیان دیگر موجب احترام بشر به نیازهای انواع گونههای طبیعی میگردد. رونـدهایی احیـــا کننده، که ادامهی حیات ما را بر این کره خاکی میسر می سازد..."
این بارکه با افتخار پالتوی پوستتان را پوشیدید، از کنار باغچه خشکیدهی حیاطتان گذشتید و با ماشین تکسرنشینتان از اتوبان مدرس، بدون توجه به قطع درختانش گذر کردید، امیدوارم به یاد بیاورید که شما هم در گرم شدن زمین سهیمید، شما هم در خشکسالی سومالی سهیمید، در رنج تکتک آوارگان سونامی...
امیدوارم باور کنید که طبیعت با فرزندانتان مهربان نخواهد بود...
معماری و اقتصاد پایدار: هر فاکتوری که در زمینه اقتصاد درنظرگرفتهشود با رعایت دو اصل بالا تامین خواهدشد. اگر تاریخ و فرهنگ منطقه را بدانیم و پیشینیان را به درستی بشناسیم، با تلفیق راه کارهای سنتی و تکنولوژی جدید بهترین سیستم سازه را خواهیم داشت...اگر طبیعت پیرامون را درک کنیم بدون صدمات وارده بهترین مصالح بومی را به کار خواهیم بست، اگر با آب، باد و خورشید عجین شویم پاکترین انرژیها تولید خواهد شد... و همه اینها به اقتصاد پایدار خواهد انجامید...
اصولی همانند بستر معماری، احترام به طبیعت و توجه به اهداف اقتصادی عمده اهداف معماری پایدار را شامل میشود با تامل دراین اصول درمییابیم معماری پایدار همان تعادل فراموش شده است. شان و هویت گمشدهی انسان نیز در همین تعادل است. تعادل با محیط، تاریخ، فرهنگ، طبیعت... و از آنجا که تعادل از روان انسانها برمیخیزد لازم است به عنوان معمار به نوع نگرشمان به معماری شک کنیم و بدانیم آشفتگی معماری امروزمان از عدم تعادل درون ما برمیخیزد...از یک جانبهنگری به مقولهی ساخت وساز... از نادیده گرفتن ارزشهای انسانی...
پس با هر سرعتی و به سوی هر هدفی که می روید لحظهای بایستید. بزرگی هدفتان را با بزرگی چیزهایی که تا کنون برایش قربانی کردهاید بسنجید. آیا شما نیز به گلدان راه پله آپارتمانتان قانع شده اید؟ آیا دید پنجرهی شما هم به آپارتمان روبه رو محدود میشود؟
بترسیم از نادیده گرفتن شان خود، بترسیم از آب پز شدن...
(1) پس از سقوط مدرنسیم واژه "مکتب" (که خود به نوعی به معنای قالب گیری بود) منسوخ شد و به جای آن جنبش رواج یافت.