در دوران رنسانس و پس از آن با شیوع نگاه اومانیستی در جامعه و تمایل اشراف به ابراز وجود فردی و انسانی، نقاشیهایی از نیم تنه اشراف در اروپا بسیار مرسوم شد. این نقاشیها که عملا بخشی از محل درآمد و گذران زندگی هنرمندان بود گاهی خیلی زیاد تکراری و بیارزش از آب درمیآمدند چرا که اشراف و اشرافزادهگان در مسابقه با یکدیگر و در نحوی مشترک سفارشاتی مشابه از چهرهپردازی و نقاشی پرتره میدادند و همین امروز هم دیوارهای کاخها و قلعههای اشراف اروپایی مملو از اینگونه سری کاریهاست.
حالا در زمانهی صنعتی شدن همه چیز و دوران فردگرایی که دیگر همه ما هرکدام به قدر خودمان یک شخصیت مستقل و منفرد هستیم لازم است ساختاری نصب شود تا امکان بروز اشرافی همه ما فراهم باشد. برادران سولوکوسکی، طراحان و معماران بلغارستانی با ساخت تابلوی «قاب صندلی» در ضمن پاسخگویی به این نیاز عصر فردگرایی ما، خاطرات آن دوران عجیب اروپایی را نیز زنده کرده اند. دورانی که به ادعای اندیشه بشر به قهقرای نادانی فروافتاد....