خداوند کتابی دارد؛ خواندنی. گفته این کتاب در کنار خیرهایی که برای مردم دارد، حکمت را به آنها میآموزد. بیایید به گوشهای از حکمتهایش نظر کنیم. یاران غار، جوانمردانی بودند که در راه خدا و برای مبارزه با خدایان دروغین به پا خاستند؛ و از شهر بیرون رفتند. خداوند در غاری پناهشان داد، تا آنها را برای مدتی طولانی به خواب ببرد؛ و سپس بیدار کند. آن جوانمردان به تمنایشان رسیدند؛ و گواهی شدند بر راستی وعدههای خدا.
در بخشی از روایت خواندنی کتاب خدا از این جوانمردان، با توصیفی از غار پناهگاهشان مواجه میشویم. مواجهای که آشنایان معماری را به گونهای خاص با داستان درگیر میکند. نور خورشید به عنوان یکی از عوامل مهم شکلدهندهی طرح معماری مورد توجه بودهاست. در کلاسهای طراحی معماری دانشگاه، بسیار پیش میآید که بر سر جهت نورگیری بحث شود. تا جایی که از حضور در این کلاسها به یاد دارم، تاکید بر استفاده از نور شمال یا جنوب بود. جالب است! غاری که جوانمردان یادشده در آن پناه گرفتند هم، از نور شمال یا جنوب بهره میبرد. در کتاب خدا گفته شده: «و خورشید را میبینی که وقتی طلوع میکند از غارشان به سمت راست میل میکند، و چون غروب میکند از سمت چپشان میگذرد و آنها در جایی فراخ از آن غار بودند. ...» به دلیل قرار گرفتن این غار به سمت یکی از دو قطب، خورشید، در هنگام طلوع یا غروب نمیتوانست مستقیما بر فضای داخل غار بتابد؛ و تا عمق آن نفوذ کند. ساکنان از نور باز تابیده شده و غیر مستقیمی که به داخل راه مییافت بهرهمند میشدند. و شاید این گونه خداوند بدنها و لباسهایشان را برای مدتی طولانی از فرسودهگی نگاه داشت.
در ادامه، تصاویری را از مکانهایی خواهیم دید، که گمان میشود، غار همان جوانمردان است.