یه کاردستی شاعرانه. گل شقایق سینه سوخته ای رو خشک کرده و به طوری روی کاغذ کادو چسبونده که انگار جزوی از خود کاغذه...
محبت هاتون رو نه با پول نه با حرکت های الکی که با ذوق به هم ابراز کنین.
- ۱ نظر
- ۱۶ تیر ۹۱ ، ۱۴:۳۴
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
یه کاردستی شاعرانه. گل شقایق سینه سوخته ای رو خشک کرده و به طوری روی کاغذ کادو چسبونده که انگار جزوی از خود کاغذه...
محبت هاتون رو نه با پول نه با حرکت های الکی که با ذوق به هم ابراز کنین.
کافیه متریالهای مرسوم رو کنار بگذاریم و به بیان و جلوه ای جدید از یک چیز آشنا دست پیدا کنیم. خیلی وقتها لطایف هنر در این طور حرکت ها رخ میده...
مثلا یک کره جغرافیا با بامبو.
دیدم برخی افراد رو که کتابهای قطور و با رنگهای منتخب تهیه میکنن تا دکور کتابخونهی دکوری خونهشون تکمیل بشه؛ کتابخونهای که هیچ گاه مورد استفاده شون نبوده و ذره ای به دانش و معرفتشون اضافه نکرده....
گویا طراح این کار هم این درد رو دیده؛ شاید هم خودش اهل این طور بازی ها بوده؛ به هر تقدیر قابل تقدیره که لااقل به جای اسراف کتاب ظاهری رو جایگزین کرده. هرچند گویا برای خلق همین ظاهرسازی هم چندتا کتاب بیچاره رو از حیز انتفاع خارج کرده....
یک تجربه بینظیر.
نقاشی پرتره با سایه زنی فوق العاده بدون استفاده از مداد و قلم و جوهر و ....
تنها و تنها با تداخل رشته های نخی و استفاده از تراکم نخ ها به مثابه سایه روشن ها.
این گونه کارها، به جهت ابداع در ابزار و نحوه بیان، فارغ از این که بیانی هنرمندانه و حرفی نو در باب بازنمایی هنری داشتن یا نه، عموما "هنر" تلقی می شن.
مجموعه ای از کیکهای غیرمعمول و عجیب که به جز یکی دوتاشون (که چندش آورن به نوعی) احتمالا دهان تون رو آب می ندازن حسابی! نوش جان... :)
پیشواز مبعث نورش...
وقت طلاست!
شاید واقعا تا این مفهوم تجسم عینی پیدا نکنه خیلی از ما باورش نکنیم و به راحتی آب خوردن زمانهامون رو از دست بدیم؛ فرصت هامون، جوانی مون و دنیامون رو... دنیایی که مقدمه ای برای متن بلند زندگی ابدی مونه....
طراحی های این جناب بارکووسکی، نمادپردازی هاش متناسب با هر واحد از زمان به طور خاص و نگاهی که به داستانها و اساطیر داره و نمادپردازی های عمومی ش دیدنی و جالبن.
یک طراحی ناجوانمردانه اما فکر شده.
طرح شاید در نگاهی خوشبینانه (اگر مراد طراح طعنه زدن و خندیدن به معارف مسیحی نبوده نباشه) اشاره به گناه جمعی در معارف مسیحی داره و این که به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح (به زعم مسیحیان) تاوان گناه جمعی فرزندان بشر بود. این مفهوم که همه معتقدان مسیحی در خون عیسی شریک ند و وامدار او و زیر دین او....
طراح در این نگاه خوش بینانه حتی می خواسته ما در هر لذت کوچیک نظیر بستنی خوردن حتی! این معرفت رو به یاد بیاریم و به وظیفه بزرگ خودمون بیاندیشیم...
اصطلاحا بستنی رو کوفت تون می کنه... :(
یک ساعت حبابی؛ ساعتی شنی که شنهای اون در اوج لطافت به حبابهای شفاف و لرزان آب تبدیل شدند.
به طور کلی ساعت شنی خیلی خوبه؛ در اون گذر زمان و گنجی که داره از دستت می ره رو به عینه می بینی اما
ارجحیتی که این ساعت نسبت به ساعتهای شنی داره اینه که هربار این ساعت گونه ای متفاوت از گذر زمان رو تصویر می کنه و این یک نکته ی جدید به همراه داره....
هر آن نو شدن و هر لحظه در شانی بودن.....