- ۸ نظر
- ۲۵ آذر ۹۰ ، ۱۴:۴۵
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
بچه که بودم (هنوز بچه ام ها! ، منظورم بچه تر که بودم) وقتی بعدظهرها از سرویس دبستان پیاده می شدیم، صد و چند متری راه را تا خانه با بچه ها به کاج بازی می گذراندیم. کاج بازی اسمی بود که ما به جنگ با میوههای سفت و سخت کاج به عنوان تیر نام داده بودیم. آن قدر این ها محکم بودند که واقعا می ترسیدی یکی شان بهت بخورد و زخم و زیلی شوی!!!
فرق بین امثال من با فکری که این چنین با میوه های کاج بازی کرده فقط در این نیست که من کودکی هشت ساله بودم و این ها یک استودیوی باتجربهی طراحی! راستش من تا قبل از دیدن این کار، همین امروز هم که تجربه طراحانه اندکی دارم، اصلا به ذهنم خطور نکرده بود این چنین کار خوبی به لحاظ تجربی!
ایشالا روزی برسه که از شدت استغنا حتی برای چرکی نظیر پول این ارزش رو هم قائل نباشین که باهاش زمین رو بخواین تمیز کنین.
یقین بدونین این استغنا هیچ وقت در پس "پول داشتن" به دست نمیاد. برای رسیدن به این استغنا لاجرم باید سر از کار حقایق عالم دربیاریم و درک کنیم فرق میان باقی و فانی ها رو...
با برش زدن کاغذهای کتاب به طور پیوسته، از دل کتاب یه مجسمه درآورده
فکر کنم این ایده به خصوص برای کتابهای کودکان، با حفظ محتوای کتاب ایده خوبی باشه که ممکنه برای بچه هم منجر به کشف چیزهای جدید بشه. فقط مشکل اینه که کتابهای بچهها این قدر ورق نداره.
آرت نوو یکی از جنبشها و تا حدودی سبکهای مهم تاریخ هنر معاصره که اواخر قرن 19 و اوایل قرن بیستم در مدت زمان کوتاهی به بروز رسید و خیلی زود توسظ جنبش مدرن قرن بیست به معنای کامل بلعیده شد. احتمالا برخی از شما متن رو می خونین و خب در مورد تاریخچه و افراد مطرح این جریان چیزهایی دستگیرتون می شه اما نکته هایی هست که به نظر من هم می رسه که یکی دوتا شون رو می گم:
آرت نوو تلاشش این بود که پاسخی برای هماورد صنعت هنر و داشته باشه. دوست داشت صنعت رو با هنر آشتی بده بدون این که به هیمنهی زیباشناسی عصر خودش ضربه بزنه. ولی خیلی ها امروز این اندیشه آرت نوو رو خام انگاری و ساده انگاری می دونن چرا که معتقدند آرت نوو دقیقا ماهیت صنعت رو نشناخته که خیال کرده می شه صنعت رو پذیرفت ولی زیبایی شناسی در پس صنعت رو نادیده گرفت! با این وجود باید بگم یکی مثل من با اون که در افقی دیگه از تاریخ ایستادم و نظارهگر این واقعه ها هستم، سخت به سادهانگاری نهفته در آرت نوو تعلق دارم :)
غالب هنرمندان جریان آرت نوو به زعم من آدم هایی مظلوم در تاریخ هنر هستند. از ویکتور هورتا بگیر که نامی ازش در تاریخ نمیاد تا امثال گائودی که تاریخ برای کشف نبوغشون ظرفیت کافی نداشت.
با این وجودها، اگه خوب دقت کنیم همین امروز هم در اطراف و درون زندگیمون، خیلی آثار از آرت نوو وجود داره، چه بدونیم و چه نادیده بگیریم.
راستی این مطلب رو ممکنه بعدها به اسناد بیشتری مجهز کنم و دوباره بازنشرش بدم ...
گلهایی انتزاعی که از تافتههای نخ کاموا که با چیزی شبیه به چسب چوب محکم شدند، شکل گرفتند.
وقتی یه پهنه، یه افق دید رو با این ها پر کنیم ، حال و هوایی شاعرانه بر کل کار غالب می شه که دیدنیه ...
بعد هم اتودی دیگه از همین تکنیک و این بار احجامی بی جان در فضا گذاشته که چندان موفق نیست. چنین روشهایی بیشتر با فرم ها و مفاهیم انتزاعیه که جواب می دن
محدودیت خلاقیت به همراه داره. مثلا وقتی به یک نفر بگی تنها یک متریال یا یک چیز خاص در اختیار داری و باید با اون همه کار انجام بدی می بینین که راههایی نرفته و اموری خلاقانه بروز می کنه ؛ ساکنین بومی جزایری دورافتاده در جهان گاهی تمام کالاهای ضروری زندگی شون از ظرف و ظروف گرفته تا حتی خود خونه هاشون رو مثلا با نارگیل می ساختند و این بستر خلاقیته.
این ده اتود همه با مخروطهای ترافیکی مرسومی که به عنوان مانع در خیابون ها استفاده می شن ساخته شدند. گرچه برخی شون در حد یک ماکت بزرگ مقیاس و فاقد ارزشهای ساختی و یا هنری هستن اما محدودیت های فرمی این مخروطها و حس و حال و هواشون سخت بر شکل و بیان دیگر کارها تاثیر گذاشته و طراح ها رو به ترکیبهای جدید میون این ها رسونده
تکنولوژی همیشه با درصدی ناملایمی همراه بوده. مثلا همین بردهای الکترونیکی، واقعا غالبا خیلی بدفرم و تیز و ناملایمن. طبیعی هم هست، این ها برای عملکردشون طراحی شدند نه زیبایی ! اما گاهی اگه پای ذوق بیاد وسط ممکنه همین ها هم بتونن در قالب آثاری هنری ظاهر بشن...