مجموعه مجسمههای «نقش اتفاق بر صورت سنگ» اثر الهه پیرغیبی در چهاردهمین جلسه حلقه هنر، به نمایش درآمد. نقش اتفاق هایی که به گفتهی هنرمند، تلاشی در آشکارسازی صورت تکاملی قطعات سنگ است و هنرمند در رسیدن به این منظور سعی بر ایجاد کمترین دخل و تصرف در صورت طبیعی سنگ را دارد.
نگاه پیرغیبی به موضوع و لطافتی که در برخورد با تاریخچه سنگ دارد، بسیار جای تامل و درنگ دارد. پیرغیبی سعی دارد تا سنگ را با تمام میلیونها سالی که بر آن گذشته است درنظربگیرد... با خاطرات سنگ و فرازونشیبهای آن همراه شود و آن وقت دخلوتصرفات اندک خود را پیاده کند. او میداند هر شیار و خراشی که سنگ برداشتهاست در خود خاطرهای دارد و کشف جوهر سنگ را در همنوایی با این خاطرات میبیند. با همین نگاه حتی حذف پایه و ارائهی مجرد سنگ به همان شکلی که در طبیعت هست را جزوی از کار میبیند و پلی میان مجسمهسازی و لند-آرت برقرار میکند.
اما اگر بخواهم نقدی نیز به کار وارد کنم باید بگویم با وجود این نگاه پخته و متفکرانه، فرمهایی که او آشکار میکند چندان بدیع نیست. در مواردی سنگهای پیرغیبی اصلا به فرم زیبا و یا آنگونه که خود میگوید «فرم تکامل یافته» نزدیک نشدهاند و به تودههایی مغشوشتر از صورت اولیه طبیعی سنگ تبدیل شدهاند. تودههایی که حتی ارزشهای زیباییشناسی و تناسبات موجود در سنگ اولیه را نیز از دست داده است. این مساله به خصوص در چهار قطعه سنگ تیرهای که در پایان این پست آمده است مشهود است. به نظر میرسد این نگاه متفکرانه به طبیعت میتواند به فرمپردازیهای بسیار بدیعتر و دلنشین، آنطور که در برخی کارها هم به خوبی به دست آمده است منجر شود.
پیرغیبی در تشریح نوع نگاه خود به سنگ و مجموعه نقش اتفاق بر صورت سنگ میگوید:
من سنگ را بستر مناسبی برای زمان دیدم؛ برای اینکه سنگ ماندگاری خاصی از گذشته دارد و میتواند صورتی از پایداری برای آینده نیز باشد. در واقع بستری کهن است. اتفاقهایی که روی تمام شیارها و خطوط سنگ میافتد، همهی تاریخی که باعث شده این شیار و خطوط سنگ شکل بگیرد همه ارزشمند است ، چون یک حادثهی کوچک میتوانست شیاری متفاوت را ایجاد کند؛ همینطور که عینیت من را تشکیل داده است، یک جریان متقن و محکمی پشتش بوده که توانسته تمام برجستگیها و تمام آن شیارها و کل آن عینیت را به وجود بیاورد. همهی اینها ارزشمند بودند. این طور بود که سنگ برای من در این کارها یک جور تجسم زمان است. سنگ برای من شاید زمان مجسم باشد یعنی زمانی که مهم بوده است تا به چه صورت، شکل گرفته باشد، پس وقتی که همهی این خطوط تعریف شده باشند و از الگویی صحیح پیروی کرده باشند تنها کاری که من میتوانم بکنم این است که کمترین دخالت را داشته باشم.
[منبع]