وقتی انسانی مرد شود، پدر ﻣﻰشود. وقتی پدری بزرگ شود، فرزندانش زیاد ﻣﻰشوند؛ خیلی زیاد؛ امتی ﻣﻰشوند؛ گسترده در طول تاریخ و عرض جغرافیا.
وقتی مردی انسان شود، بال در ﻣﻰآورد؛ و وقتی بچهﺩار شد بالﻫﺎیش بلند ﻣﻰشود؛ خیلی بلند؛ آن قدر که اگر همهﻯ بچهﻫﺎیش را زیر بال و پر بگیرد، باز هم جا برای بقیه هست.
وقتی انسانی بال درآورد، پرواز ﻣﻰکند؛ بالا ﻣﻰرود؛ آن قدر بالا که با فرشتگان همﻧﺸﯿﻦ ﻣﻰشود؛ آن قدر با آنﻫﺎ ﻣﻰنشیند که از نفسشان ملول ﻣﻰشود؛ بالاتر ﻣﻰپرد؛ آﻥ قدر بالاتر که بزرگﺗﺮین فرشتهﻫﺎ هم به او ﻧﻤﻲرسند.
وقتی دیوها چنین انسان بالابلندی را ببینند، حسادت ﻣﻲکنند؛ آن قدر که ﻣﻲخواهند او را پایین بکشند؛ اما دستشان به او ﻧﻤﻲرسد. ﻣﻲروند سراغ بچهﻫﺎیش؛ و شاخﻫﺎیشان را در قلب آنﻫﺎ فروﻣﻲکنند؛
چون تنها اینﮔﻮنه ﻣﻲتوانند بال پدر را زخمی کنند.
وقتی دیوها چنین انسان بالابلندی را ببینند، حسادت ﻣﻲکنند؛ آن قدر که ﻣﻲخواهند او را پایین بکشند؛ اما دستشان به او ﻧﻤﻲرسد. ﻣﻲروند به سراغ بچهﻫﺎیش؛ و شاخﻫﺎیشان را در قلب آنﻫﺎ فروﻣﻲکنند؛
چون تنها اینﮔﻮنه ﻣﻲتوانند بال پدر را زخمی کنند.