چند سال پیش در دانشگاه هنر با کسی آشنا شدم و خیلی زود متوجه شدم با یک نویسنده و تصویرساز کودک بالقوه روبهرو هستم که اگر به کار خود ادامه دهد روزی می تواند آثار خوبی را برای کودکان و چه بسا بزرگسالها (اگر کودک درونشان را بیدار نگه دارند)، خلق کند. جوانی که روحی شیدا دارد و قلمی توانا و بسیار آرام و صبور و دوست داشتنی .
همان روزها در گیرودار فهم و تثبیت نظریهای در باب هنر در ذهن خود بودم پس لاجرم برای محک نظرم می بایست آن را آزمایش می کردم.
از
علی حاجی اکبری خواستم تا کمکم کند. جریان از این قرار بود؛ من نام هشت نفر را برای او بردم . او تنها چند نفر از این هشت نفر را می شناخت و مابقی برای او تنها چند اسم بودند. از علی خواستم برای هرکدام از این هشت نفر "سفارشی" بکشد! :) بله. او قرار بود موعظه بکشد !
راستش باید اعتراف کنم نتایج این آزمایش برای منی که همهی آن اسامی را می شناختم و موعظهی هرکدام را هم دیده بودم ، در تطبیق این دو باهم ، اعجاب آور و شگرف بود!
و راستش را بخواهید می دانم برخی از آن اسامی امروز مخاطبین همین بلاگ هم هستند و برخی دیگر نه. اما آن اسامی به نحوی نمایندهی خیلی آدم ها بودند.
شک نکن. به هر تقدیر خیلی احتمال دارد که یکی از این تصاویر متعلق به تو باشد.
مثل ستاره های آسمان که می گویند هر کس یکی را دارد. :)
که فرموده اند: «احی قلبک بالموعظه....» ، قلبت را با اندرز زنده نگهدار...