- ۰ نظر
- ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۸
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
المپیک ریو ۲۰۱۶ در پیش است و از طرح مشعل آن که توسط استودیویی برزیلی انجام گرفته رونمایی شده است. معمولا کشورهای میزبان به دنبال نمایش داشتهها و افتخاراتشان در فضای المپیک هستند. برزیلیها نیز که کشورشان با نزدیکی به استوا به داشتن طبیعت خاص و زیبا مشهور است، سعی در بازنمود آن در مشعل المپیک خود داشتهاند. مشعل المپیک ریو فرمی یکدست و کشیده دارد که با ایجاد برشهایی غیرهندسی در بالا از یکنواختی درآمده است. البته ایجاد این برشها دلایلی مهمتر دارد. طراح برزیلی خطوطی شبیه به خطوط توپوگرافی یا عوارض زمین را ایجاد کرده که هر کدام با گرفتن رنگی حساب شده، یادآور دریا، جنگل و آسمان هستند. این برشها در یک طیف رنگی پیوسته هستند که با باز شدن مشاهده میشوند.
چهطور میشود بدون استفاده از آدرس و تابلو، ساختمانها و هویتشان را تشخیص داد؟ با استفاده از رنگ و کارهای گرافیکی؟ معماری متفاوت؟ یا روشهای دیگر؟ کاری که معماران اناگرام در دهلی انجام دادهاند تا حد زیادی به این هدف نزدیک شده است. آنها برای رسیدن به هویت یک شرکت تبلیغاتی در معماری خود، از لوگوی آن بهره بردهاند. نمای مجوف آلومینیومی این ساختمان علاوه بر فیلتر کردن نور و گرما، در مرکز خود با قطعاتی متحرک حرف P را نمایش میدهد که معرف لوگوی این شرکت است. به هنگام وزش باد تنها همین قطعات رنگی به حرکت درخواهند آمد و نظر عابران را به خود جلب میکند. یه جز ایدههای مربوط به هویت سازمانی این شرکت، نحوهی برخورد با مسئلهی نورگیری در این ساختمان هم جالب توجه است.
رنگها و کاربردشان در تاریخ معماری یکی از مولفههای دورانهای تاریخی معماری هستند. مثلا کاربرد برخی یا برخی کاربردها از صفات برخی دورههاست. در کاشیهای ایرانی و اسلامی هم حضور تدریجی رنگها با دورههای تاریخی تطابق دارند و یکی از شناسنامههای بناهای اسلامی همین رنگها هستند. دوران مدرن که به نوعی در تقابل با هر اضافه غیرمعمارانه بود نیز به نوعی با رنگستیزی یا رنگگریزی شناخته میشود. اما بعد از مدرن ما دوباره با رنگها در معماری روبهرو هستیم. و این روزها حتی با کاربردهایی خیلی به ظاهر افراطی از حضور رنگ در معماری! آیا کاربرد زیاد رنگهای خام و پایه در معماریهای معاصر را میتوان نشان از دلزدگی و خستهگی مردم عصر ما از ساختههای معماری شکل یافته با رنگهای طبیعی متریالهای ساختمانی دانست؟ شاخهای از معماری عصر بعد از مدرن اصلا همان معماری مدرن رنگیست.
کرسینگز جیامپیاچ این خوابگاه دانشجویی در مونستر آلمان را به این صورت، متشکل از چهار توده ساختمانی برمبنای چهار رنگ پایه و با وجود تودهگذاری مشابه در جهات گوناگون طراحی و ساخته است به نوعی که مجموعهای از منظرهای شهری رنگی و حتی کارتونی را به وجود میآورد.
اثر معماری به دلیل وجوه گوناگون و متعددی که در شکلگیری آن دخیل است و نیز به واسطهی چندین بعدی بودن محصول نهایی میتواند در آن واحد از یک وجه شایسته ستایش و از وجهی دیگر اثری بیارزش باشد. در چنین وضعیتی اثر معماری اگر بتواند در یکی از وجوه بروز خود دارای ویژگی مشخصی باشد که بتواند به مثابه هویت و آبروی آن تلقی شود کافیست تا به عنوان اثری «خوب» شناخته شود. این به معنی خوب بودن واقعی آثار معماری نیست اما لااقل در جهان تنیده با رسانهی امروز موجب دیدهشدن و صدالبته پسندیدهشدن از سوی بخش کثیری از جامعه هنری که تحت تاثیر رسانههای هنری هستند خواهد شد.
گاهی یک الگودهی به نمای یک ساختمان (Texturize) ساده اما متفاوت، شکلدهنده هویت و تمامیت یک اثر معماری خواهد بود. طراح این ساختمانها در یافا در سرزمینهای اشغالی با بهکاربردن حسابشده الگوهایی ساده بر جدارههای درون و بیرون ساختمان از یک ساختمان معمولی طرحی با هویت ویژه ساخته است که به راحتی در جهان رسانهای امروز معماری میتواند مورد ارجاع قرار بگیرد و اصطلاحا دیده شود. اهمیت این دیدهشدن را در کنار سیاستهای رژیم اشغالگر قدس برای توجیه رسانهای شهرکسازیهای نامشروعش در جهان بهتر میتوان فهم کرد.
کشورهایی نظیر انگلستان و امریکا آن قدر هدف مهاجرت پناهندگان کشورهای مختلف هستند که حتی در معادلات اجتماعی کلمه تابعیت در مقابل ملیت وزن موثری پیدا میکند. اینگونه جوامع به طور رسمی و قانونی مثلا حقوق تابعین خود را برابر میدانند و ایجاد فرصت برای غیربومیان و ملیتهای دیگر برای پذیرفتن تابعیت کشورشان را جزو اصلی آقایی خودشان بر عالم تعریف میکنند. سرزمینهایشان سرزمین فرصتهاست و جمع میان همه آنها که به دنبال فرصتها هستند جمع ملتشان را تشکیل میدهد. این دو پوستر هم که مربوط به موسسهای از موسسات همسو با سیاستهای کلان این کشورهاست بیان میکند که هر کس از هر ملیتی به راحتی می تواند با حفظ هویت خود، جای خود را در دل این جمع فرصتها پیدا کند. یعنی پناهندگی در عین حفظ هویت ملی.
اما واقعیت چیست؟
واقعیت آن است که شهروندان ملیتهای کوچک مجبور هستند علاوه بر چشیدن طعم تلخ تبعیضهای نژادی و نگاههای متفاوت، خود را آن قدر تغییر دهند که در این پهنهی سه رنگ بگنجند. باید خود را شبیه منطق تمدنی این ابرقدرتها و نظامات مورد پذیرش آنها درآورند تا در این نقشه یا پرچم جایی پیدا کنند. همین ایران خودمان. ایرانی باید از رنگ سبز پرچمش دست بکشد تا بتواند در این نقشه جایی پیدا کند..... یعنی حداقل بخشی از خودت و اصالتت را باید بگذاری تا بپذیرندت.
مرکز آموزشی بیاتوجاسینتو کاستاندا نمونه موفق یک طراحی هویتدار و هویتبخش از یک مرکز آموزشی است. تصور کنید کودکان شما مدت ۱۲ سال کمتر بیشتر میخواهند نیمی از روزهای سال خود را در یک فضا بگذرانند. آیا این فضا بر شخصیت آنها تاثیرگذار نیست؟ آیا اگر این فضا خیلی ساده و بدون هیچ گوشه و رمزی و بدون امکان کشفهای مکرر باشد خیلی زود به دلزدگی در کودکان ما و عادی شدن دنیا برای آنها منجر نمیشود؟ اتفاقا درست در زمانی که روحیه کشف و شهود کودک فعالتر از همیشه است! یا حتی در مصالح و کیفیت ساخت تصور کنید کودکانی که هر روز با جدارههای سیمانی ناهنجار یا سطوح سنگی وسیع صیقلی کثیف روبهرو شوند. و این رویارویی را در خاطره ۱۲ سال ضرب کنید تا ببینید ما چه کودکانی را تربیت می کنیم!؟
معماران مونرابل در طراحی این مرکز آموزشی در والنسیای اسپانیا در کنار پاسخگویی به چالشهای متعدد سایت پرتراکم و شیبدار پروژه، حواسشان بوده است که دارند مدرسه و مهدکودک میسازند. و به این ترتیب در طراحی پلانها و گوشههای رمزآمیز در روابط پلانی و کاربرد خاص و هویتدار متریال در سطوح معماری آن سعی کردهاند تا یک فرصت پرورشی را برای یک عمر در ساختمان مدرسه مستقر کنند.