ایران؛ یک روز آفتابی؛ شهریور ۱۴۹۲
یعنی دقیقا صد سال آینده!
منظر شهرهای صد سال آینده کشور ما چگونه باید باشد؟ شهرهای ایرانی-اسلامی ما!
برای دیدن پوستر در سایز مناسب روی آن کلیک نمایید.
- ۱۲ نظر
- ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۰۴
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
ایران؛ یک روز آفتابی؛ شهریور ۱۴۹۲
یعنی دقیقا صد سال آینده!
منظر شهرهای صد سال آینده کشور ما چگونه باید باشد؟ شهرهای ایرانی-اسلامی ما!
برای دیدن پوستر در سایز مناسب روی آن کلیک نمایید.
پیشتر هم در یانوندیزاین از یکی از مهمترین واگشتها و افولهای تمدنی عصر حاضر یعنی کیفیت بد زندگی و فضای مسکون حرف زدهبودیم. چند روز پیش با آشنایی صحبت میکردم. بنده خدا در یکی از گرانترین محلههای تهران آپارتمانی ۲۰۰ و اندی متری قیمت کردهبود تا شاید با فروش یک آپارتمان دربست چهار واحده -آن هم سه کوچه پائینتر در همان محل- آن یک واحد کذا را بخرد. چرا که اخیرا زمین مقابل ساخته بود و نمای افق پنجرههای این خانه چهارطبقه را به سطحی از پنجرههای بیروح مشابه بدل کرده بود. آن بنده خدا بعد از دیدن این خانه جدید لوکس و در عین آنکه به شدت جذب فضا و طراحی آن شده بود بعد از محاسبهی اندکی متوجه شده بود که با گذشت زمانی اندک زمین مقابل این مجتمع مسکونی نیز خواهد ساخت و .... همان آش و همان کاسه! شهرنشینان امروز مجبورند خود را به زیبایی شناسی جدیدی عادت بدهند، زیبایی شناسی ریتمهای تکراری شیشه و سنگ و منظرههای ناخوشآیند زندگی خصوصی دیگران، بدون نور کافی، بدون طبیعت، بدون آرامش..... چرا که چیزی نمیگذرد و تمام بلوکهای شهر قد میکشند.
نماهای هنگکونگی، نامیست که یانوندیزاین برای این منظر این شهرهای جدید برگزیده است. میمو پنتینن، عکاس فنلاندی با سفر به هنگکونگ -که در کمال ناباوری یکی از گرانترین شهرهای دنیا هم هست- ما را با تجربهی امروز هنگکونگ مواجه میکند. تجربهای که به شدت برای روند رو به انحطاط ما آیندهنگرانه و درسآموز است.... اما صدحیف! چه بسیار عبرت و چه کمند عبرت گیرندگان....
قدیمیهای ما حضور کبوترها و پرندهها و خیلی وقتها مرغ و خروس را در خانه نعمت میدانستند. شاید گاهی به خاطر روزی دادن یک موجود و تجربه آینه خدایی بودن. شاید هم گاهی به خاطر نظرگاهی بلند که برگرفته از صحیفهی بلند سجادیه است؛ در شفیع قراردادن سایر موجودات برای جلب رحمت الهی....
همین چند روز پیش بر سر یک پروژه ساختمانی یکی از سازندهها داشت از فلان دیتیل اجرایی تعریف میکرد که هیچ جایی برای حضور هیچ موجودی نمیگذارد. البته که حق داشت چون موشها و سوسکها را برای خانه نعمت نمیدانست. شهرهای بزرگ ما با حجم عظیم آلودگی موجود در آنها خانههای ما را مامن سوسک و موش کردهاند و کمتر کبوتر یا پرندهای حاضر میشود در خانههای ما لانه کند. اما شاید هم باید این طور نگاه کرد. ما هم هیچ آغوشی برای حضور پرندهها در معماریمان باز نکردهایم. الا قفسهای خانگی تمامیت طلبانه!
آرون دانکرتون با طراحی دیتیلی ساده امکان زندگی گنچشکهایی کوچک را در دل دیوار ساختمان ایجاد کرده است. گنجشکهایی که به گفته خودش و بنا بر مطالعات منطقهای داشتند کمکم نسلشان در آن منطقه منقرض میشد.
همیشه نباید منتظر شهرداریها بود تا به شهر و منظر و سیمای آن برسند. به خصوص اگر شهرداری مثل شهرداری تهران باشد و به تنها چیزی که فکر نکند خدمت به شهر و اصلاح مشکلات منظر و فضای شهر باشد و بیشتر درگیرودار تبلیغات انتخاباتی از هشت سال قبل از موعد..... و به خصوصتر اگر شهر مثل تهران باشد با خروار خروار نابهسامانی شهر و مشکلات لاینحل.
بناهای شهری به خوبی میتوانند حال و هوای شهر را عوض کنند. هر بنایی که طراحی و ساخته میشود یک فرصت است. فرصت دگرگون کردن یک منظر شهری. فرصت اعطای شانی متفاوت از آن چه که هست.... شما و ما وظیفه داریم. و شاید امروز بیش از هر چیز عدم حضور طبیعت بهانه خوبی باشد تا در ساخت و سازها و طراحی های معماریمان نقش مهم خود را بفهمیم. یک بنای سبز گاهی یک کوچه یک محله و حتی یک منطقه را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
وقتی طراحی یک سایت بزرگ در معماری در دستور کار طراح قرار میگیرد، خیلی وقتها عواملی نظیر قیمت زمین، مشکلات ساخت و ساز، مدیریت کارگاه، آیندهنگری و از همه -به زعم من- مهمتر، فرهنگ موجب آن میشوند که سودای ساختن هرچه بیشتر وجود داشته باشد. ساختن هرچه بیشتر عموما با عدم اختصاص عرصهی زمین به شهر و نوعی تفکر شخصیسازی ویژه همراه است.
متاسفانه در ایران این نگاه نه تنها در مالکان خصوصی زمین که در ساختوساز بخش دولتی هم حاکم است. چه بسیار اداراتی که با وجود عرصه زیاد فضای سبز و باز تنها به بهانههایی نظیر امنیت و .... محدودهی اداره خود را حصارکشی کرده اند و عملا با قدرتی عجیب خود را از مردم و شهر جدا کردهاند؛ تقریبا همه ادارات و سیستمهای دولتی ما!
در انگلستان به درستی مرسومه که به شهر و بافت و پیوستار شهری بیش از تک تک بناها اهمیت داده میشه. این طوره که حتی محلههایی از چندصدسال قبل هستند که رویه محله خوب حفظ شده و تمام ساختمان ها درونشون تغییر کرده و امروزی شده. در چنین وضعیتی طراح معمار اگر هم بخواد یک کار امروزی و نوآورانه بکنه لازمه نهادهای مربوطه رو توجیه کنه و طرحی ارائه بده که نهایت احترام رو به بافت داشته باشه.
این مرکز فرهنگی که در جنب یک بنای مهم فرهنگی طراحی شده با وجود هندسه نوآورانه و امروزی ش با راهبردهایی طراحانه به خوبی در عین احترام به پیوستار بافت حرفی نو در بافت ایجاد کرده. بنا با فاصله گرفتن از تود بنای قدیمی و تطابق متریال های نما با سنگ نمای قدیمی و هندسه ای صریح که بیشتر بستری برای دیده شدن بنای قدیمیه تا اغتشاشی بصری و حرفی متفاوت تونسته به خوبی با بافت ترکیب بشه. در عین حال در سمت دیگه توده بنا حجم شیشهای سبک به ترکیببندی کل مجموعه و وزندهی به بخش قدیمی موثر بوده
آسمان شب شهرهای بزرگ به دلیل آلودگی فراوان نوری و آب و هوایی معمولا آسمانی بی روح و عمق و ستارهست. فکر کنم از این منظر حداقل در تراز شهرهای بزرگ دنیا هستیم و حتی از اون ها پیشی گرفتیم. به طوری که تهران ما هم ابرشهری عظیمه و هم یکی از بیروحترین آسمانها رو داره..... و اگر نبودند مردمانی بزرگ حتی یک لحظه ماندن در چنین شهرهایی ظلم به خود آدمه
تنها شاید به وسیلهی روشهای خاص عکاسی و آشکارسازی و استفاده از لنزها و وسایل خاص بشه عمق این آسمان رو واکاوید و اون رو آشکار کرد! تیری کوهن با روشهایی خاص و ابزاری خاص تونسته از آسمان شهرهایی بزرگ با جلوهای متفاوت و به شدت تاثیرگذار تصاویری ویژه تهیه کنه که در ادامه میبینیم.
لیو دی عکاس چینی با ترکیب حرفه ای فیگورهایی دفرمه شده از حیوانات با بافتهای در حال توسعه شهری به جنایت انسان معاصر در نسبت با حیات وحش طبیعی نظر داشته و روند رشد افسارگسیختهای که هیچ شانی برای طبیعت و تغییر زندگی حیوانات قائل نیست رو به انتقاد گرفته
مفهوم فضای شهری در خیلی از شهرهای دنیا هنوز فهم نشده، این که شهر هم در گوشه گوشه های خودش مکانسازه و باید به اون ها توجه ویژه کرد. و این واقعیت که فضا تنها فضای فیزیکی نیست و اون چه ذهن آدمی هم به عنوان فضا درک میکنه رو باید فضایی بالقوه دونست. جووانا لمانسکا در مجموعه تصاویر انعکاس در پاریسش در جستجوی فضاهای ذهنی بالقوهای هست که در پس انعکاسهای طبیعی نماهای شهری ایجاد میشه.
کریستین ایسلاند در مجموعه تصاویر Honkey Kong با ارائه تصویری سورئال از شهر هنگکنگ تونسته اون رو مانند فضاهای بازیهای کامپیوتری دوبعدی به مخاطب بشناسونه. مجموعه تصاویر از بالای برجهای بلند هنگکنگ گرفته شده و در اونها سعی شده ترکیببندی سطوح و خطوط بستر به بهترین نحو ممکن القای بافت شهری کنه.
درسته این تصاویر بیانی غیرواقعی دارند اما به واقع در شهرهای بزرگ دنیا که بخش قابل توجهی از بدنه اجتماع سهم زیادی از روزشون با دیدی از بالا به شهر نگاه میکنن شاید هم چندان نباید چنین نگاهی به شهر رو غیرواقعگرا تلقی کرد!