- ۳ نظر
- ۰۶ آبان ۹۲ ، ۱۱:۳۲
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.
آنا گارفورث هنرمند خیابانی انگلیسیست که در تلاشهای اخیر خودش در قالبی اعتراضی، گرافیتیهایی با ماده خام متفاوتی خلق کرده است. گارفورث ورقههای چمن سبز به عنوان پوششهایی رنگی برش میزند و گرافیتیهای خودش را به صورت کلاژ روی دیوار نصب میکند.
تصور کنید که بعد از چند روز کم کم این چمنها خشک میشوند و منظره تغییر رنگ و خشک شدن این عبارات همه در امتداد اثر و پیش چشم مخاطب در حال رخداد است. به این ترتیب کلمات طبیعت و رشد و ... که خشک میشوند معنایی دوچندان دارند. و یا حتی نصب ورقههای سبز چمن بر دیوارهی سرد فلزی هم معنای افزوده خاصی به خود دارد.
توجه به خطوط بصری شهری در منظری که از شهر آینده تمدنی خودمان تصور میکنیم خیلی مهم به نظر میرسد. از انتخابهای کوچک در فضای طراحی شهری نظیر یک نمای ساختمانی تا انتخابهای بزرگی نظیر طراحی زیرساختهای حمل و نقل شهری نظیر پلها و اتوبانها و ... همه و همه شبکههایی از خطوط بصری را بر منظر شهر اضافه میکنند که در صورت نادیدهگرفتن این مهم به اغتشاشی غیرقابل تحمل -نزدیک به چیزی که امروز در شهرهای بزرگمان تجربه میکنیم- منجر میشود.
پاول بندوا عکاس معماری با توجه به این الگوهای منظر شهری -البته به گونههای مینیمالیستی آن- در تصاویرش سعی در جلب نظر مخاطب به اهمیت این خطوط در منظر شهری دارد.
با دوری از طبیعت و حذف عوارض سطحی و طبیعی بسترهای آن و زندگی در شهرهای بیدلیل گسترده شده و تهی از کیفیات طبیعی محیط، مجبوریم دوباره به باغسازیهایی بازنمودی از طبیعت تپهها و دشتها روی بیاوریم. باغسازیهای کهن که به نوعی حراست از پهنهای طبیعی و باغبانی در معنای نگهبان باغ بودن هستند، جای خود را به تغییر شکل بسترها به منظور ایجاد مینیاتور یا خاطرهای از طبیعت بکر فطری دادهاند. باغسازیهایی که اگرچه جذاب و دیدنی هستند اما در ادامهی رویه محکوم دستبرد بشر به طبیعت و تمتع و تغییر هرچه بیشتر کره زمین هستند.
چارلز جنکس، منتقد و معمار مشهور پسامدرن که برخی او را مبدع لفظ پسامدرن و نظریهپرداز اصلی آن میدانند، در پروژهی باغسازی برای سرزمین هنر ژوپیتر در ادینبورگ انگلستان، باغسازی جدیدی را ارائه میدهد که در کران این نگاه جذاب قرار دارد. باغسازی با نهایت دخل و تصرف در بستر که با حذف کیفیات بستر به طور کامل و جایگزینی حالتی مصنوعی و ساختهشده به دست میآید.
به هزار و یک نکته مثبت اقلیمی که در پوشش دادن بخشی از نمای جنوبی یکساختمان با پوشش گیاهی وجود دارد کاری ندارم. اما در این طرح دفتر معماری معمار ژاپنی هایدئو کوماکی، علاوه بر همه اینها توانستهاست حریمی خصوصی برای خانواده با سایبانی طبیعی و سبز به ظاهر به نحوی بسیار ابتدایی اما در واقع بسیار اصیل و درست ایجاد کند. دیتیل اجرای چنین چیزهایی اصلا پیچیده نیست. اما شناخت کافی از پوششهای گیاهی و رشد گیاهان و نیازهای اصولی آنها به همراه توجه ویژه به منظرسازی پروژه در حین اجرای آن بسیار لازم است.
آیا این دیوار شیشهای کوتاه قامت در بینال ۲۰۱۳ ونیز میتواند معرف خوبی برای هنر چین باشد؟ هنرمند چینی شو یونگ اما با اضافه کردن نقلقولهای ارزشمندی از جهان سنت چینی بر روی هر آجر شیشهای دیوار کوتاه به لحاظ ابعاد اما بلند به لحاظ شمول میراث فرهنگی پهنهی آفتاب یعنی چین ساخته است..... در حدود ۱۵۰۰ ضربالمثل و نقل قول حکمی.
هرچند وقت یکبار در یانوندیزاین پروژههایی فرهنگی اجتماعی با هم میبینیم که سیاق هنری دارند. نظیر این. این بار نیز با حرکت خودجوش فرهنگی دیگری روبهرو هستیم که نگاهی متفاوت دارد.
فضای سبز اجتماعی بر روی چهار چرخ!!!؟ گروه رابر با طراحی یک واحد فضای سبز جابهجاشونده بر روی چهارچرخ به صورت یک دوچرخه سبز پیامی اجتماعی فرهنگی در توجه به محیط زیست و فضای سبز در زندگیهای شهری امروز دارد که تحت حمایت بنیاد YARAT تا ۱۷ سپتامبر در پایتخت آذربایجان این حرکت را ادامه میدهد.
خیلی وقت است در یانوندیزاین به فکر برگزاری مسابقه هستیم.
مسابقاتی معطوف به پیدا کردن پاسخهایی جدید.
مسابقاتی در سطحی حرفهای اما دانشجویی،
با فرصت زمانی مناسب و متعارف،
و صد البته با جوایزی مناسب و متناسب
جریان مسابقات یانوندیزاین بلاخره دارد به راه میافتد. دوشنبه، ۴ شهریورماه ۱۳۹۲ اولین مسابقه یانوندیزاین به طور رسمی اعلام میشود. مسابقهای مناسب اکثر رشتههای هنری و البته به طور ویژهتر مناسب بچههای نقاشی، معماری و طراحان شهری.
پیشتر هم در یانوندیزاین از یکی از مهمترین واگشتها و افولهای تمدنی عصر حاضر یعنی کیفیت بد زندگی و فضای مسکون حرف زدهبودیم. چند روز پیش با آشنایی صحبت میکردم. بنده خدا در یکی از گرانترین محلههای تهران آپارتمانی ۲۰۰ و اندی متری قیمت کردهبود تا شاید با فروش یک آپارتمان دربست چهار واحده -آن هم سه کوچه پائینتر در همان محل- آن یک واحد کذا را بخرد. چرا که اخیرا زمین مقابل ساخته بود و نمای افق پنجرههای این خانه چهارطبقه را به سطحی از پنجرههای بیروح مشابه بدل کرده بود. آن بنده خدا بعد از دیدن این خانه جدید لوکس و در عین آنکه به شدت جذب فضا و طراحی آن شده بود بعد از محاسبهی اندکی متوجه شده بود که با گذشت زمانی اندک زمین مقابل این مجتمع مسکونی نیز خواهد ساخت و .... همان آش و همان کاسه! شهرنشینان امروز مجبورند خود را به زیبایی شناسی جدیدی عادت بدهند، زیبایی شناسی ریتمهای تکراری شیشه و سنگ و منظرههای ناخوشآیند زندگی خصوصی دیگران، بدون نور کافی، بدون طبیعت، بدون آرامش..... چرا که چیزی نمیگذرد و تمام بلوکهای شهر قد میکشند.
نماهای هنگکونگی، نامیست که یانوندیزاین برای این منظر این شهرهای جدید برگزیده است. میمو پنتینن، عکاس فنلاندی با سفر به هنگکونگ -که در کمال ناباوری یکی از گرانترین شهرهای دنیا هم هست- ما را با تجربهی امروز هنگکونگ مواجه میکند. تجربهای که به شدت برای روند رو به انحطاط ما آیندهنگرانه و درسآموز است.... اما صدحیف! چه بسیار عبرت و چه کمند عبرت گیرندگان....
فوتوریسم به دوران و جریانی در آغاز سده بیستم گفته میشود که مولفهها و تاریخچه عجیبی دارد؛ ظهوری قدرتمند و افولی ناکام و سریع. در پست قبل که مجسمههای جری یهودا را با بیانی فوتوریستی با هم دیدیم، متوجه شدم برای برخی خوانندههای یانوندیزاین معنای فوتوریسم چندان معلوم نیست، و برای برخی دیگر که فوتوریسم آشناست، حد و مرز و تجربهها و کیفیات آن چندان روشن نیست. در این پست کمی سعی میکنیم از دوران اوج کوتاه فوتوریسم با هم ببینیم.
در فاصله بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ میلادی در پهنهی جوامع غربی -چه در میان جریان چپ کومونیستی و چه در میان جریان لیبرال- تصویری از آرمانشهری متفاوت توسط هنرمندان سرشناس آن دوران تصویر شد که معلول بسط تجربه ماشینی اندک آن سالها به کل زندگی بشری بود. این هنرمندان با برخوردی ستایشگونه با ماشین و توسعه فنآوری آن را به صورت ذهنی و تخیلی در جمیع وجوه زندگی شهری توسعه دادند و به تصویری از جامعه آینده دست پیدا کردند که اگرچه مانند حبابی در گیرودار جنگ جهانی ترکید و پس از آن نیز از دل ویرانههای آن دوران سربرنیاورد، اما تا امروز -حتی- بخش زیادی از ایدههای آنها در حال توسعه و ظهور و بروز است. آنها شهرها را محمل حرکت ماشینها می دانستند که البته چنین شد. آسمانخراشها و بلندمرتبهسازی را آینده معماری تلقی میکردند که البته همین هم شد. نوعی زیباشناسی خاص را دنبال میکردند که ابتدا در هالیوود به طور جدی به آن پرداخته شد و در سالهای اخیر با توسعه فنون معماری و سبک معماری هایتک تا حد قابل قبولی به آن هم نزدیک شدیم. آنها افقهایی را هم برای ایجاد رابطه میان زندگی شهری و فضا درنظر داشتند که هیچ بعید نیست کمی بعد به آن مرزها هم برسیم.
با این وجود خیلی مهم است بدانیم پس چرا فوتوریسم به کلی کنار زده شد؟ هنرمندان فوتوریست حساب چند چیز را نکرده بودند. آنها اصلا حساب بحرانهای کمرشکن محیط زیستی و اقتصادی زمانه را که معلول همین توسعههای بیرویه غرب بود، نکرده بودند. آنها همچنین با تسری ماشین به همه عرصههای زندگی حساب سرکوب عواطف انسانی و رابطه با طبیعت را هم نکرده بودند. طبعا پاسخ بشر فطرتجو به این یکهتازی فوتوریسم نباید پاسخ پذیرایی میبود. این شد که تصویرها و منظرهای فوتوریستی آرام آرام به پسزمینه و ماده خام فیلمهای هالیوودی بدل شد و در زندگی عمومی مردم هم نقشی تخیلی و فانتزی پیدا کرد.