همنشینی خوب متریال در فضاسازی داخلی این خونه دیدنیه.
این که مصالح مختلف اون چنان پرداخت نشدن که هویت و حال و هوای خودشون رو از دست بدن.

- ۴ نظر
- ۲۵ تیر ۹۱ ، ۱۷:۵۴
قریب به نه ماه از آخرین پست انتشاری یانوندیزاین میگذرد! و دقیقتر قریب به یک سال از کم فعالیت شدن و خسته شدن یانوندیزاین!
یانوندیزاین تا پیش از این یک سال، با جامعه بزرگ و علاقهمندی از حوزه طراحی ، معماری و هنر آمیخته شده بود. خیلیها در سالهای ۸۶ که فقط به فرستادن ایمیلهای گاهبهگاه دیزاین به صندوق ایمیلی معدودی از دوستان ورودی ۸۵ دانشگاه هنرم مشغول بودم تا همین آغاز سال ۹۶ ، کم کم روزانه با ایمیل روزنامه یانوندیزاین، سیر اینترنتی خودشان در جهان هنر و طراحی را شروع میکردند. خیلیها ابراز لطف فراوانی را در این سالها به تیم فعال یانوندیزاین ابراز کردهاند و همین خیلیها و بسیاری که منتقدانه و تیزبین همیشه ما را مدنظر داشتند، عمده انرژی و انگیزه پیشبرد حرکت یانوندیزاین بودند.
واقعیت آن است که مسائلی شخصی برای یکسالی این حرکت را متوقف کرد... اما عمده انگیزهای که این سالها پشت یانوندیزاین بود و اتفاقات خوبی که پیرامون آن در سالهای گذشته افتاده بود مانع آن میشد که به کل یانوندیزاین را فراموش کنیم....
ما به امید خدا از امروز یعنی ابتدای اردیبهشت ۹۷ دوباره با انگیزه شروع خواهیم کرد. با هم از جهان هنر و طراحی خواهیم دید.... روزانه و پابهپای تحولاتی که در پیرامون ماست.










همنشینی خوب متریال در فضاسازی داخلی این خونه دیدنیه.
این که مصالح مختلف اون چنان پرداخت نشدن که هویت و حال و هوای خودشون رو از دست بدن.

امروز تمام وقت مشغول تجهیز و آماده سازی دفتر جدید بودیم و الان که تازه آخرشب فرصت کردم بیام این جا، بی غایت خسته هستم و حال و هوش نوشتن نظر ندارم :)
نقدا ببینین و برامون بگین

کاربرد متفاوت و خلاقانه این سفالهای مجوف توسط این استودیوی ترک، به تشکیل جداری فوق العاده زیبا و کاربردی در نقش جداکننده فضایی و به فضاسازی ای ویژه انجامیده.
دقت داشته باشین که با انحنا دادن به پلان جدار، تونسته بدون سازه ای جدا، جداری به این ارتفاع و طول رو ایستا نگه داره؛ به موجب همین انحنای در پلان.
چنین ساختارشکنی هایی خوبه! ساختارشکنی هایی که به منظوری و هدفی عقلایی باشه نه به منظور ساختارشکنی!!!

چقدر خوب نور و رنگ رو در دل این بنای بی روح ، به کالبد روح بخشیده.
بنایی رنگین کمانی!
به شخصه با حضور رنگ های شارپ و نورهای رنگی در این ابعاد در دل معماری مخالف بودم و فکر می کردم این طور فضای معماری از فخامت ! می افته اما در طی نمونه های موفقی که این مدت در وب دیدم کم کم نظرم داره تغییر می کنه. البته نمی شه نادیده گرفت نقش صنعت قوی و تکنولوژی بالای به کار رفته در این کارها که شیشه ها و رنگ هایی متفاوت از اون چه ما به طور طبیعی می شناسیم رو به کار بردن

ایده ای جالب در فضاسازی کتابفروشی ها و کتابخونه ها که جلوه ای متفاوت و سحرانگیز به مجموعه می ده و کتاب ها رو به طور ویژه به چشم میاره.
طراح گرفته و یک باند نور مخفی در زیر طبقات درست در بالای کتابها ایجاد کرده و این کار به مدد این لامپهای LED چندان هم پرهزینه و مصرف نخواهد بود. این طوری نوری ملیح و غیرزننده بر روی کتاب ها سرازیر می شه و علاوه بر تعریف فضای مجموعه در شب و روز، در ذهن مخاطب انگار میکنه که کتابهایی پرنور و از نور در مقابل داره. :)

اثری شاعرانه که اتفاقا از آخرین دستاوردهای سازهای بشر هم استفاده کرده :)
می دونین که سازه های کششی و کابلی و آویز از دستآوردهای عصر اخیر در معماری بشره به نوعی...

یه فضاسازی و غرفه سازی جالب. گرفته ورقههای چوبی رو با فشار وزن یک گوه چوبی از وسط خم کرده و به واحدهایی نظیر فلس ماهی یا اژدها دست پیدا کرده که با جاخوردن در یک دیگر سازه ای خود اتکا و زیبا رو شکل دادن.

دیدم برخی افراد رو که کتابهای قطور و با رنگهای منتخب تهیه میکنن تا دکور کتابخونهی دکوری خونهشون تکمیل بشه؛ کتابخونهای که هیچ گاه مورد استفاده شون نبوده و ذره ای به دانش و معرفتشون اضافه نکرده....
گویا طراح این کار هم این درد رو دیده؛ شاید هم خودش اهل این طور بازی ها بوده؛ به هر تقدیر قابل تقدیره که لااقل به جای اسراف کتاب ظاهری رو جایگزین کرده. هرچند گویا برای خلق همین ظاهرسازی هم چندتا کتاب بیچاره رو از حیز انتفاع خارج کرده....


اگر قراره درخت ها بریده بشن و به عنوان چوب برای ساخت مبلمان مورد استفاده قرار بگیرن، و اگر خود یک درخت اون چنان خلق شده که ستون محکم واقع بر زمین باشه، و اگر درخت زیباست؛ حتی در دل پاییز برگریزش و زمستان لختش، و اگر دوست دار طبیعت هستیم و از زندگی های ماشینی بی روح خسته شدیم:
چرا که نه؟
به کار بردن عناصر طبیعت به صورت خام و پرداخت نشده ؛ البته اون چنان که به استفاده مورد نظرمون خدشه ای وارد نکنه، بهترین راه برای اونه که رابطه مون با طبیعت قطع نشه؛ در پس این "صنعت" سرد و بی روح...
